جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب)/لله الحمد قبل کل کلام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب) (لله الحمد قبل کل کلام) از جامی |
' |
لله الحمد قبل کل کلام | به صفات الجلال و الاکرام | |
هر چه مفهوم عقل و ادراک است | ساحت قدس او از آن پاک است | |
به هوا و هوس در او نرسی | تا ز لا نگذری به هو نرسی | |
ای همه قدسیان قدوسی | گرد کوی تو در زمین بوسی! | |
پرتو روی توست از همه سو | همه را رو به توست از همه رو | |
قطع این ره به راهپیمایی | کی توان گر تو راه ننمایی ؟ | |
بنما ره! که طالب راهیم | ره به سوی تو از تو میخواهیم | |
احدی، لیک مرجع اعداد | واحدی، لیک مجمع اضداد | |
اولی و تو را بدایت نی | آخری و تو را نهایت نی | |
ذات تو در سرادقات جلال | از ازل تا ابد به یک منوال | |
بر تو کس نیست آمر و ناهی | همه آن میکنی که میخواهی | |
ای جهانی به کام، از در تو! | کام خواهم نه دام از در تو | |
به جوار خودم رهی بنمای! | در حریم دلم دری بگشای! | |
غایب از من، مرا حضوری بخش! | به سروری رسان و نوری بخش! | |
هر چه غیر از تو، ز آن نفورم کن! | پای تا فرق غرق نورم کن! | |
چند باشم ز خودپرستی خویش | بند، در تنگنای هستی خویش؟ | |
وارهانم ز ننگ این تنگی! | برسانم به رنگ بیرنگی! | |
میپرد مرغ همتم گستاخ | در ریاض امید، شاخ به شاخ | |
که ز بام تو دانهای چینم | یا ز نامت نشانهای بینم | |
ای که پیش تو راز پنهانم | آشکارست! تا به کی خوانم | |
بر تو این نامهی پریشانی؟ | چون تو حرفا به حرف میدانی | |
چون کند دست قهرمان اجل | طی این نامهی خطا و خلل، | |
ز آب عفوش ورق بشوی نخست! | پس به کلک کرم که در کف توست، | |
بهر آزادیام برات نویس! | وز خطاها خط نجات نویس! |