جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب)/«شعر در نفس خویشتن بد نیست»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب) («شعر در نفس خویشتن بد نیست») از جامی |
' |
«شعر در نفس خویشتن بد نیست» | پیش اهل دل این سخن رد نیست | |
«نالهی من ز خست شرکاست» | تن چو نالام ز شر ایشان کاست | |
پیش از این فاضلان شعر شعار | کسب کردی فضایل بسیار | |
مستمر بر مکارم اخلاق | مشتهر در مجامع آفاق | |
همه را دل ز همت عالی | از قناعت پر، از طمع خالی | |
وه کز ایشان بجز فسانه نماند | جز سخن هیچ در میانه نماند | |
لفظ شاعر اگر چه مختصرست | جامع صد هزار شین و شرست | |
نیست یک خلق و سیرت مذموم | که نگردد ازین لقب مفهوم | |
شاعری گرچه دلپذیرم نیست | طرفه حالی کز آن گزیرم نیست | |
میکنم عیب شعر و، میگویم! | میزنم طعن مشک و، میبویم! | |
طعنه بر شعر، هم به شعر زنم | قیمت و قدر آن ، بدو شکنم | |
چکنم؟ در سرشت من اینست! | وز ازل سرنوشت من اینست! |