جامی (اورنگ سوم تحفة الا حرار)/زندهدلی از صف افسردگان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | جامی (اورنگ سوم تحفة الا حرار) (زندهدلی از صف افسردگان) از جامی |
' |
زندهدلی از صف افسردگان | رفت به همسایگی مردگان | |
پشت ملالت به عمارات کرد | روی ارادت به مزارات کرد | |
حرف فنا خواند ز هر لوح خاک | روح بقا جست ز هر روح پاک | |
گشتی ازین سگمنشان، تیزتگ | همچو تک آهوی وحشی ز سگ | |
کارشناسی پی تفتیش حال | کرد از او بر سر راهی سال | |
کاینهمه از زنده رمیدن چراست؟ | رخت سوی مرده کشیدن چراست؟ | |
گفت: «بلندان به مغاک اندرند | پاک نهادان ته خاک اندرند | |
مرده دلاناند به روی زمین | بهر چه با مرده شوم همنشین؟ | |
همدمی مرده، دهد مردگی | صحبت افسردهدل، افسردگی | |
زیر گل آنان که پراگندهاند | گرچه به تن مرده، به جان زندهاند» | |
جامی، از این مردهدلان گوشهگیر! | گوش به خود دار و، ز خود توشهگیر! | |
هر چه درین دایره بیرون توست | گام سعایت زده در خون توست |