تیر ملامت بیدل شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو


هزار مرتبه گر خون عاشقان ریزی از آن به است که با دیگران بیامیزی




گمان مدار که از دامنت بدارم دست اگر به خشم روی یا که در من آویزی




از آن دو نرگس فتان که آفت جانند چه فتنه ها که ز خلق جهان برانگیزی




به بزم غیر نشینی و باده نوش کنی مرا که بینی بی اختیار بر خیزی




چه حالت است ندانم ترا که با دشمن سوی مخالط و از دوستان بپرهیزی




کلام تلخ از آن لعل شکرین حیف است چرا طبرزد به حنظل آمیزی




دلم ز ناوک مژگان تست پرویزن چرا تو نافۀ زلفت بدان می ریزی




به پیش تیر یلان چون نشانۀ صابر باش نشان تیر ملامت شوی چو بگریزی




چو مرد جنگ نه ای حرف صلح گو بیدل ترا که قوت سر پنجه نه از چه بستیزی



M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)––––