تیر جفا بیدل شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو




باز از هر طرفی لشکر حسنش زده صف تا کرا دل برباید دگر آن ماه ز کف




عکس زلفست به دیدار در آئینۀ روی ور نه ماه رخ او را نبود نقض کلف




هر که دل داد به دلدار کمان ابروئی گو تحمل بکند تیر جفارا چو هدف




سبزه سر بر زد و قمری به تبسم ز نشاط گل بشاخ آمد و بلبل به ترنّم ز شعف




سجه داد از کف و آن زلف چو زنّار گرفت آنکه در صومعه از کف ننهادی مصحف




ز غم ای دل چه خروشی که خروشید هزار چون خم باده چه جوشی که بجوشید علف




ساقی بزم بگو پای نهد بر سر خم مطرب شهر بگو دست بکش بر رخ دف




بی می و مطرب و معشوق به گیتی بیدل تا به کی میکنی این عمر گرانمایه تلف



M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۱۷ (UTC)