بیدل شیرازی/چشم زخم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۱۷ توسط M rastgar (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


به سلسلۀ صحبت یار ســــــــوگند است که گــــر دلم جـــز او به دو کون دلبنــــد است




ندانمت بچه گویم که طــــــرّه مانند است کــه دل در شــــکنج ســر زلف یار در بنـد است




هر آنکه صید کمنـــــد تو گشت آزاد است کســـــی که کرد ترا بنـــــــدگی خداونـــد است




گذشت کار من از پنــــد در محبت دوست هنوز ناصـــــــح دیوانــــــه در پی پنــــد است




حیات بخش به یک بوســــه از آن دو لبــم که گفت چـــــارۀ دردم طبیب گل قنـــــــد است




بر آتشین رخ آن ماه خالهـــای سیــــــــاه برای ایمنــی از چشــــم زخم اسپنـــد است




به بوســــه ای دل و جان دادم و نداد آخر بهای بوســـــه ای از لعل او مگــــــر چند است




ز قید هر دو جهان بیدل ار چه شد آزاد و لیک در ســـر زلفــــی هنـوز در بنــد است



M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۶:۳۸ (UTC)