اوحدی مراغهای (غزلیات)/گر او پیدا شود بر من به شیدایی کشد کارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (گر او پیدا شود بر من به شیدایی کشد کارم) از اوحدی مراغهای |
' |
گر او پیدا شود بر من به شیدایی کشد کارم | و گر من زو شوم پنهان به پیدایی کشد زارم | |
دو رنگی در میان ما به یک بار آن چنان کم شد | که غیر از نقش یک رنگی، نه او دارد، نه من دارم | |
دلم گر چشم اقراری براندازد بغیر او | دو چشم او برانگیزد جهانی را به انکارم | |
مرا از بس که او دم داد و دل غم دید در عشقش | غمش بگسیخت تسبیحم، دمش دربست زنارم | |
میان خواب و بیداری شبی دیدم خیال او | از آن شب واله و حیران، نه در خوابم، نه بیدارم | |
تو از هر چاردیواری نشان من چه میپرسی؟ | که یار از شش جهت بیرون و من در صحبت یارم | |
کسی کو جان من باشد چه با او دوستی ورزم؟ | نباشد دوستی با او که خود را دوست میدارم | |
ز باغ ورد او دوری نخواهم کرد تا هستم | بهل، تا داغ ورد او بسوزد اوحدیوارم |