اوحدی مراغهای (غزلیات)/گرد مغان گرد و بادهای مغانه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (گرد مغان گرد و بادهای مغانه) از اوحدی مراغهای |
' |
گرد مغان گرد و بادهای مغانه | تا به کجا میرسد حدیث زمانه؟ | |
هر چه بجز می، بلاشناس و مصیبت | هر چه بجز عشق، باد دان و فسانه | |
باده ترا چیست؟ شربتیست موافق | جام ترا کیست؟ همدمیست یگانه | |
نو نشود حال عیش و روز نشاطت | جز به می سالخوردهی کهنانه | |
شانهی زلف طرب می است حقیقت | می چو نباشد ، نه زلف باش و نه شانه | |
چون به سر کوی میفروش برآیی | کیسه فرو ریز، کاسه خواه و چغانه | |
چشم بر وی لطیفتر کن و تازه | گوش بر آواز چنگ دار و چغانه | |
قوت روح از سماع جوی و ز مطرب | قوت روان از غزل پژوه و ترانه | |
روی به نقلی مکن، چو طفل به خرما | دست به نقلی مکش، چو مرغ به دانه | |
جام چو گردون به گردش آر، که از وی | باده چو خورشید بر کشید زبانه | |
گرد معربد مگرد و سفله و نادان | زین سه، که گفتم، کرانهگیر، کرانه | |
گر هوس همدمی کنی و حریفی | مرد بهایی طلب، نه مرد بهانه | |
بادهی ناسخته ده به سخت، که باده | سست کند سخت را کلید خزانه | |
جام چو گردان شود، به قاعده مطرب | جامه کند مرد را به نیم ترانه | |
گر چه ز خوبان جهان پرست، نخستین | یک رخ خوب اختیار کن ز میانه | |
روی دلی در دو قبله راست نیاید | مرد به یک تیر چون زند دو نشانه؟ | |
میوهی شیرینت آرزوست که آری؟ | پرورشت باید، ای درخت جوانه | |
سر جهان پیش من بسیست، ولیکن | با تو چه گویم؟ که خواجه نیست به خانه | |
کام دل اوحدی به باده روا کن | زود، که ناگه روانهایم، روانه |