اوحدی مراغهای (غزلیات)/نه پیش ازین من بیگانه آشنای تو بودم؟
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (نه پیش ازین من بیگانه آشنای تو بودم؟) از اوحدی مراغهای |
' |
نه پیش ازین من بیگانه آشنای تو بودم؟ | چه جرم رفت؟ که مستوجب جفای تو بودم | |
نهان شدی ز من، ای آفتاب چهره، همانا | چو ذره شیفته عمری نه در هوای تو بودم؟ | |
غریب شهر توام، بر غریب خود گذری کن | چنان شناس که: خاک در سرای تو بودم | |
به شهر خویش چو بیگانگان مرا ز در خود | مدار دور، که دیرینه آشنای تو بودم | |
ز دیدنت همه را کار با نوا و مرانه | که سالهاست که من نیز بینوای تو بودم | |
مرا لب تو به دشنام یاد کرد همیشه | جزای آنکه شب و روز در دعای تو بودم | |
من از کجا و غریبی و عاشقی و غم دل؟ | غریب و عاشق و غمخوار از برای تو بودم | |
هر آنکه سیم سرشکم بدید زود بداند | که این عطای تو باشد، چو من گدای تو بودم | |
به قول اوحدی از دست دادهام دل، اگر نه | چه مرد چشم خوش و زلف دلربای تو بودم؟ |