اوحدی مراغهای (غزلیات)/ما بغیر از یار اول کس نمیگیریم یار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ما بغیر از یار اول کس نمیگیریم یار) از اوحدی مراغهای |
' |
ما بغیر از یار اول کس نمیگیریم یار | اختیار اولین یارست و کردیم اختیار | |
هر زمان مهری و پیوندی نباشد سودمند | هر زمان عهدی و پیمانی نیاید سازگار | |
سر یکی داریم و دریک تن نمیباید دو سر | دل یکی داریم و در یکدل نمیگنجد دو یار | |
دل چه باشد؟ عشق میباید که باشد بر مزید | سر چه باشد؟ مهر میباید که باشد برقرار | |
ای نصیحت کن، ملامت چند و چند؟ از دست تو | صد گریبان پاره کردم، دستم از دامن بدار | |
گر تو هم در سینه داری غیرتی، رشکی ببر | ور تو هم در دیده داری حیرتی اشکم ببار | |
عاشقم، گر عاشقی شوریده بینی در گذر | بیدلم، گر بیدلی آشفته بینی در گذار | |
دامنم را چون تهی دیدی ز گل، خاری منه | دلبرم را چون بری دیدی ز من، خوارم مدار | |
اوحدی، از یار هر جایی چه نالی بیش ازین؟ | با تو میگفتم که: این کارت نمیآید به کار |