اوحدی مراغهای (غزلیات)/قلندران تهی سر کلاه دارانند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (قلندران تهی سر کلاه دارانند) از اوحدی مراغهای |
' |
قلندران تهی سر کلاه دارانند | به ترک یار بگفتند و بربارانند | |
نظر به صورت ایشان ز روی معنی کن | که پشت لشکر معنی چنین سوارانند | |
تو در پلاس سیهشان نظر مکن به خطا | که در میان سیاهی سپید کارانند | |
چو برق همتشان شعله بر تو اندازد | به پیششان چو زمین خاک شو، که بارانند | |
درین دیار اگر از شهرشان کنند برون | به هر دیار که رفتند شهریارانند | |
مرو به جانب اغیار، اگر مدد خواهی | بیا و یاری ازیشان طلب، که یارانند | |
چنان لگام ریاضت کنند بر سر نفس | که سرکشی نتواند به هر کجا رانند | |
ز فقر شبلی معروف چند لاف زنی؟ | درین جوال که بینی از آن هزارانند | |
چو اوحدی ز خلایق بریدهاند امید | ولی به رحمت خالق امیدوارانند |