اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/عارت آمد که دمی قصه‌ی ما گوش کنی؟

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (عارت آمد که دمی قصه‌ی ما گوش کنی؟)
از اوحدی مراغه‌ای
'


عارت آمد که دمی قصه‌ی ما گوش کنی؟ قصه‌ی غصه این بی‌سر و پا گوش کنی؟
پادشاهی تو، ازین عیب نباشد که دمی حال درویش بپرسی و دعا گوش کنی
چه زیان دارد؟ اگر بی‌سر و پایی روزی عرضه دارد سخنی وز سر پا گوش کنی
گوش بر قول حسودان مکن، ای رانه رواست که صوابی بگذاری و خطا گوش کنی
با تو از راستی قد تو می‌باید گفت کان چه از صدق بگویم به صفا گوش کنی
خلق گویند که: با او سخن خویش بگوی من گرفتم که بگویم، تو کجا گوش کنی؟
به خدا، گر بودت هیچ زیان گر نفسی قصه‌ی اوحدی از بهر خدا گوش کنی