اوحدی مراغهای (غزلیات)/دولت ز در باز آمدی ما را پس از بیدولتی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (دولت ز در باز آمدی ما را پس از بیدولتی) از اوحدی مراغهای |
' |
دولت ز در باز آمدی ما را پس از بیدولتی | گر رخ نمودی ترک ما «بعداللتیا واللتی» | |
میزیبد او را سلطنت، زیرا که پیش درگهش | هر شب خروش عاشقان باشد چو کوس نوبتی | |
از سرکشی او چون علم در جنگ با ما روز و شب | ما در برش زاریکنان مانند کوس نوبتی | |
دادم به زلفش دوش دل، چشمش به ترکی گفت: هی! | او را چو کردی پیشکش، ما را نیاری خدمتی؟ | |
من میتوانم بوسها دزدیدن از لعلش ولی | چشمش چو غوغا میکند میترسم از بیحرمتی | |
شکر به دامن میکشند از لعل او تردامنان | وانگه دل بیمار من میمیرد از بیشربتی | |
ای اوحدی، چون طاقت جورش نیاوردی دگر | بر یار هر جایی منه خاطر، که صاحب غیرتی | |
شهر کسانست این، دگر بر نیکوان عاشق مشو | گردن به مسکینی بنه، مادام کندر غربتی |