اوحدی مراغهای (غزلیات)/دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید) از اوحدی مراغهای |
' |
دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید | دو دم به دل برآمد و آتش به جان رسید | |
بر تن شنیدهای چه رسید از فراق جان؟ | از درد دوری تو دلم را همان رسید | |
هرگز جفا نبرده و دوری ندیدهام | بر من جفا و جور تو نامهربان رسید | |
انصاف من بده: که کجا گویم این سخن؟ | کز یار برگزیده به یاران زیان رسید | |
دوشم رقیب بر سر کوی تو دید و گفت: | باز این ستم رسیدهی فریادخوان رسید | |
ما را مگر به پیش تولطف تو آورد | ورنه به سعی ما به کجا میتوان رسید؟ | |
حال من و تو فاش چنان شد، که سالها | زین دوستی بهر طرفی داستان رسید | |
یک روز بشنوی که: تن اوحدی ز غم | خاک در تو گشت و بدان آستان رسید | |
من بلبلم ز درد بنالم، علیالخصوص | فصلی که گل شکفته شد و ارغوان رسید |