اوحدی مراغهای (غزلیات)/دلی، که میل به دیدار دوستان دارد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (دلی، که میل به دیدار دوستان دارد) از اوحدی مراغهای |
' |
دلی، که میل به دیدار دوستان دارد | فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد | |
کدام لاله به روی تو ماند؟ ای دلبند | کدام سرو چنین قد دلستان دارد؟ | |
گرت به جان بخرم بوسهای، زیان نکنم | که بوسه عاشق بدبخت را زیان دارد | |
کسی که چون تو پری چهره در کنار کشد | اگر چه پیر بود، دولتی جوان دارد | |
به قصد کشتن من بست و باز نگشاید | کمر، که قد بلند تو در میان دارد | |
به خاکپای تو آنرا که هست دست رسی | چه غم ز سرزنش هر که در جهان دارد؟ | |
چو کردی جای خیال تو اوحدی در دل | به وصل خود برسانش، که جای آن دارد |