اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای زاهد مستور، زمن دور، که مستم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ای زاهد مستور، زمن دور، که مستم) از اوحدی مراغهای |
' |
ای زاهد مستور، زمن دور، که مستم | با توبهی خود باش، که من توبه شکستم | |
زنار ببندی تو و پس خرقه بپوشی | من خرقهی پوشیده به زنار ببستم | |
همتای بت من به جهان هیچ بتی نیست | هر بت که بدین نقش بود من بپرستم | |
فردای قیامت که سر از خاک برآرم | جز خاک در او نبود جای نشستم | |
دست من و دامان شما، هر چه ببینید | جز حلقهی آن در، بستانید ز دستم | |
بر گرد من ار دانه و دامیست عجب نیست | روزی دو، که مرغ قفس و ماهی شستم | |
در سر هوس اوست، به هر گوشه که باشم | در دل طرب اوست، به هر گونه که هستم | |
بارم نتوان برد، که مسکین و غریبم | خوارم نتوان کرد که افتاده و پستم | |
باشد سخنم حلقه به گوش همه دلها | چون حلقه به گوش سخن روز الستم | |
پنهان شدم از خلق وز خلق خلق او | خلقم چو بدیدند و بجستند بجستم | |
دوش اوحدی از زهد سخت گفت و من از عشق | القصه، من از غصهی او نیز برستم |