اوحدی مراغهای (غزلیات)/اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم) از اوحدی مراغهای |
' |
اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم | هم به نوعی که تواند بکند چارهی دردم | |
پیش ازینم دل دیوانه بده جای گرو بود | این زمان دل به یکی دادم و ترک همه کردم | |
شرم دارم ز سگان درو سکان محلت | بر سر کوچهی او روز و شب از بس که بگردم | |
آ ستین گر چه به خون ریختنم باز نوردد | تا اجل در نرسد دامن ازو در ننوردم | |
خاک کوی توام، ای یار و پس از مرگ به زاری | هم به کوی تو برد باد محبت همه گردم | |
همه عالم به جمالت نگرانند وز غیرت | من آشفته کنون با همه عالم به نبردم | |
اوحدی را بر خود راه ده، ای فرد به خوبی | تا تفاخر کند اندر همه آفاق که: فردم |