انوری (قصاید)/یارب این بارگاه دستورست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | انوری (قصاید) (یارب این بارگاه دستورست) از انوری |
' |
یارب این بارگاه دستورست | یا نمودار بیت معمورست | |
یا سپهرست و ماه مسرع او | مسرع قیصرست و فغفورست | |
یا بهشتست و حوض کوثر او | جام زرین و آب انگورست | |
بل سپهرست کاندرو شب و روز | ماه و خورشید مست و مخمورست | |
بل بهشتست کاندرو مه و سال | بادهکش هم فرشته هم حورست | |
از صدای نوای مطرب او | دایم اندر سیم فلک سورست | |
وز ادای روات شاعر او | گوش چون درج در منثورست | |
غایتی دارد اعتدال هواش | که ازو چار فصل مهجورست | |
تشنه را زان هوا نمیسازد | زان برنج سبات رنجورست | |
مرده را زنده چون کند به صریر | در او گرنه نایب صورست | |
بیتجلی چرا نباشد هیچ | صحن او گرنه ثانی طورست | |
دامن سایهی کشیدهی اوست | که ازو راز روز مستورست | |
مسرع صبح اگر درو نرسد | شعلهی آفتاب معذورست | |
بر بساطش اگرچه نیم شب است | سایها را گذاره از نورست | |
کز تباشیر صبح رای وزیر | دست آسیب شب ازو دورست | |
صاحب عادل افتخار جهان | که جهانش به طبع مامورست | |
صدر اسلام و مجد دولت و دین | که برو صدر ملک مقصورست | |
آنکه در کلک او مرتب شد | هرچه در سلک دهر مقدورست | |
آنکه در دار دولت از رایش | هرکجا رایتست منصورست | |
آنکه با ذکر حلم و رافت او | خاک معروف و باد مذکورست | |
آنکه تا هست حرص و حرمان را | کیسه مرطوب و کاسه محرورست | |
قلمش تا مهندس ملکست | فتح معمار و تیغ مزدورست | |
تا که در جلوهی عروس بهار | سعی خورشید سعی مشکورست | |
شب و روزش بهار دولت باد | تا به خورشید روز مشهورست |