انوری (قصاید)/اختیار ملوک هفت اقلیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | انوری (قصاید) (اختیار ملوک هفت اقلیم) از انوری |
' |
اختیار ملوک هفت اقلیم | تاج دین خدای ابراهیم | |
باز بر تخت بخت کرد مقام | باز در صدر ملک گشت مقیم | |
کرد خالی شهاب کلکش باز | فلک ملک را ز دیو رجیم | |
صدر ملکش فلک مسلم کرد | تا جهانی بدو کند تسلیم | |
زود کز عدل او صبا و دبور | به مشام فلک برند نسیم | |
آنکه قدرش رفیع و رای منیر | وانکه شبهش عزیز و مثل عدیم | |
نه سالش در انتقام درشت | نه جوابش در احترام سقیم | |
جودش ار والی جهان گردد | ابر نیسان شود هوای عقیم | |
سهمش ار بانگ بر زمانه زند | خون شود ژالهی سحاب از بیم | |
گر سموم سیاستش بوزد | تشنه میرد در آب ماهی شیم | |
ور نسیم عنایتش بجهد | روح یابد ازو عظام رمیم | |
عقل خواندش حکیم بازش گفت | حکمت صرف خوانمش نه حکیم | |
دهر گفتش کریم بازش گفت | کرم محض گویمش نه کریم | |
کلک او داد نفس انسی را | آنچه معلوم کس نشد تعلیم | |
ذهن او داد عقل کلی را | آنچه مفهوم کس نشد تفهیم | |
درگذر از طلایهی عزمش | کوه دریا بود به عبره سلیم | |
با وقار و سیاستش در ملک | آب و آتش بود حرون و حلیم | |
ای به رایت بر آفتاب مزید | وی به قدرت بر آسمان تقدیم | |
خردی در کفایت و دانش | فلکی در جلالت و تعظیم | |
کوه با حلم تو خفیف و لطیف | روح با لطف تو کثیف و جسیم | |
نه به وجود اندرت عطای رکیک | نه به طبع اندرت خطال ذمیم | |
بر بقای تو کند تیغ اجل | با کمال تو خرد عرش عظیم | |
حرم عدل تو چنان ایمن | که جهان را ز فتنه گشت حریم | |
وعدهی فضل تو چنان صادق | که فلک را به وعده خوانده لیم | |
همتت برتر از حدوث و قدم | فکرتت آگه از حدیث و قدیم | |
نفست وارث دعای مسیح | قلمت نایب عصای کلیم | |
نوک کلک تو بحر مسجور است | واندرو صد هزار در یتیم | |
لوح ذهن تو لوح محفوظست | واندرو سعد و نحس هفت اقلیم | |
جز به انگشت ذهن و فطنت تو | نشود نقطه قابل تقسیم | |
هرچه معلوم تو فرود تواند | کیست برتر ز تو خدای علیم | |
ابر را گر کف تو مایه دهد | بشکند پنجهی چنار از سیم | |
معدهی آز را به وقت سال | نعمتت امتلا دهد ز نعیم | |
جان بدخواه تو به روز اجل | عنف تو سرنگون کشد به جحیم | |
آب رفق تو شد شراب طهور | آتش کین تو عذاب الیم | |
تیغ کینت نغوذبالله ازو | روح را چون بدن زند به دو نیم | |
تا که از روی وضع نقش کنند | شین پس از سین و حا فرود از جیم | |
پشت خصمت جو جیم باد و جهان | بر دلش تنگتر ز حلقهی میم | |
دولتت را کمال باد قرین | مدتت را زمانه باد ندیم | |
کوس تو بر فلک رسیده و باز | طبل خصمت بمانده زیر گلیم | |
اختیارات تو چنان مسعود | که تولا بدو کند تقویم |