انوری (غزلیات)/یک زمان از غم نیاسایم همی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (غزلیات) (یک زمان از غم نیاسایم همی)
از انوری
'


یک زمان از غم نیاسایم همی تا که هستم باده پیمایم همی
می‌کنم تدبیر گوناگون ولیک بسته‌ی تقدیر نگشایم همی
چند باشم دروفای دلبران چون دمی زیشان نیاسایم همی
جان و دل را در هوای مه‌وشان جز غم و تیمار نفزایم همی
می‌روم هرجا و می‌جویم مراد عاقبت نومید باز آیم همی