انوری (غزلیات)/یار ما را به هیچ برنگرفت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | انوری (غزلیات) (یار ما را به هیچ برنگرفت) از انوری |
' |
یار ما را به هیچ برنگرفت | وانچه گفتیم هیچ درنگرفت | |
پردهی ما دریده گشت و هنوز | پرده از روی کار برنگرفت | |
درنیامد ز راه دیده به دل | تا دل از راه سینه برنگرفت | |
خدمت ما بجز هبا نشمرد | صحبت ما بجز هدر نگرفت | |
جز وفا سیرت دلم نگذاشت | جز جفا عادتی دگر نگرفت | |
هیچ روزی مرا به سر نامد | که دلم عشق او از سر نگرفت |