انوری (غزلیات)/مرا دانی که بی‌تو حال چونست

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (غزلیات) (مرا دانی که بی‌تو حال چونست)
از انوری
'


مرا دانی که بی‌تو حال چونست به هر مژگان هزاران قطره خونست
تنم در بند هجر تو اسیرست دلم در دست عشق تو زبونست
غم عشق تو در جان هیچ کم نیست چه جای کم که هر ساعت فزونست
به وجهی خون همی بارم من از دل که در عشق توام غم رهنمونست
اگر بخشود خواهی هرگز ای جان بر این دل جای بخشایش کنونست