انوری (غزلیات)/طاقت عشق تو زین بیشم نماند

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (غزلیات) (طاقت عشق تو زین بیشم نماند)
از انوری
'


طاقت عشق تو زین بیشم نماند بیش از این بی‌تو سر خویشم نماند
راست می‌خواهی نخواهم بی‌تو عمر برگ گفتار کمابیشم نماند
شد توانگر جانم از تیمار و غم زان دل بی‌صبر درویشم نماند
تا گرفتم آشنایی با غمت در جهان بیگانه و خویشم نماند
چون کنم تدبیر کارت چون کنم چون دل تدبیراندیشم نماند
انوری تا کی از این کافربچه کاعتقاد مذهب و کیشم نماند