انوری (غزلیات)/ای مانده من از جمال تو فرد

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (غزلیات) (ای مانده من از جمال تو فرد)
از انوری
'


ای مانده من از جمال تو فرد هجران تو جفت محنتم کرد
چشمیست مرا و صدهزار اشک جانیست مرا و یک جهان درد
گردون کبودپوش کردست در هجر تو آفتاب من زرد
در کار تو من هنوز گرمم هان تا نکنی دل از وفا سرد
جفت غمم و خوشست آری اندی که منم ز درد تو فرد
با منت چون تویی توان ساخت زهر غم چون تویی توان خورد