امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات)/رفته و باز آمده در یک زمان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات) (رفته و باز آمده در یک زمان) از امیر خسرو دهلوی |
' |
رفته و باز آمده در یک زمان | رفتن و باز آمدنش توأمان | |
چشم یقینش چو به رحمت فتاد | امت بیچاره نرفتش ز یاد | |
آب که خود خورد ازان زمزمه | قطره چکانید به کام همه | |
قطرهی او چشمهی والا شده | چشمه چه گویند که دریا شده | |
نیم شب آن پیک الهی ز دور | آمد وآود براقی ز نور | |
داد نویدش که از ین قعر چاه | خیز و به دریای ابد جوی راه | |
برق صفت جست به پشت براق | کرده به میثاق شتاب از و ثاق | |
جست برون جوهرش از کن فکان | یافت مکانی بحد لامکان | |
از زبر و زیر برون برد ذات | زیر و زبر هیچ نماند از جهات | |
منزلتی یافت منازل نورد | کیف وکم از راه برون برد گرد | |
پردهی خویشی زمیان خاسته | مرتبهی بی خودی آراسته | |
چون زمیان رفته حجاب خیال | بی حجبش جلوه نمود آن جمال | |
جام عنایت زصفا نوش کرد | و زخودی خویش فراموش کرد |