|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| <!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه میآید. --> | | <!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه میآید. --> |
| <onlyinclude> | | <onlyinclude> |
| + | * |
| + | [[پرونده:Secular Democracy.mp4|thumb|left|280px|سکولار دمکراسی چیست؟]] |
| + | <big>'''[[سکولار دمکراسی چیست؟]]'''</big> |
| | | |
− | [[پرونده:CinemaRexAbadanKhomeiniInferno28Amordad1357New.mp4|thumb|left|220px|آتش زدن سینما رکس آبادان]]
| + | شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبههایی که با رسانههای بین المللی انجام دادند، واژگان سکولار دمکراسی را به کار بردند. برای بسیاری از ایرانیان روشن نیست که سکولار دمکراسی چیست و شاهزاده چه منظوری از به کار گرفتن این واژه داشتهاند. سکولار دمکراسی در تیوری دمکراسی شناخته شده نیست و تنها میتوان سکولار دمکراسی را با داشتن شناخت از قانون اساسی مشروطه دریافت. |
− | *[[پرونده:ConfederationLeaderKhomeini1352.jpg|thumb|left|200px|روح الله خمینی آتش زننده سینما رکس آبادان]]
| |
− | [[پرونده:Khamenei1357.jpg|thumb|left|200px|سید علی خامنهای ۲۵۳۷ شاهنشاهی]]
| |
− | [[پرونده:CinemaRexabadanFire28Mordad1357a.jpg|thumb|left|200px |سینما رکس آبادان]]
| |
− | [[پرونده:CinemaRexabadanFire28Mordad1357c.jpg|thumb|left|200px|سالن تماشا و میهنانان سینما رکس آبادان خاکستر شدند]]
| |
− | [[پرونده:MossadeghTrial29b.jpg|thumb|left|200px|محمد مصدق نخستوزیر قلابی محاکمه میشود]]
| |
| | | |
− | '''[[آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷|آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ماه ۱۳۵۷]]'''- بیست و هشتم امرداد ماه روز سرنوشت سازی است. روز ۲۸ امرداد ماه چرخشگاهی در تاریخ ایران شد. در روز ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ خورشیدی، محمد مصدق نخست وزیر قلابی از سوی مردم ایران در رستاخیز ملی دستگیر شد و ملت ایران حکومت چهار روزه خلقی مصدق را سرنگون کردند. در روز ۲۸ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی در بیست و پنجمین سالروز سرنگونی محمد مصدق، به دستور خمینی سینما رکس آبادان و ۲۴ سینمای دیگر کشور از سوی مصدقچیان و جبهه ملیها و اسلامیون آتش زده شد. جنایتکاران در آتش زدن سینما رکس آبادان ۶۰۰ ایرانی را زنده زنده سوزاندند. سوزاندن ۶۰۰ ایرانی، جنایتی که بازماندگان قربانیانش هنوز به دنبال عدالت هستند و دست خالی چهل و سه سال است ماندهاند. جنایت هولناکی که جنایتکارانش آزادانه میگردند و پست و مقام در ایران دارند. آتشی که چهل و یک سال است ایرانیان در آن میسوزند و به قتل میرسند. آتشی که اسلام سیاسی با کمک استعمار افروخت و استعمار با مزدورانش این آتش را در ایران هم چنان گداخته نگاه میدارند.
| + | نخستین و تنها قانون اساسی معتبری که در ایران به تصویب رسیده است، قانون اساسی مشروطه است. در قانون اساسی مشروطه نوشته شد که حکومت کشور ایران یک کانستیتیوشنال مونارکی است. بر پایه ماده سی و پنجم متمم قانون اساسی مشروطه، سلطنت ودیعه ایست که به موهبت الهی از سوی ملت به شخص پادشاه داده شده است. این، به چم آن است که قدرت شاه از سوی مردم به وی داده میشود و نه از سوی الله . بر پایه اصلهای سی و ششم تا پنجاه و هفتم که حقوق شاهنشاه ایران را در بر میگیرد، شاه نه تنها نماد و سمبل یک ملت است، بلکه شاه رییس قوه مجرییه نیز میباشد. خویشکاریهای شاهنشاه ایران به درستی و روشنی در این اصلها به نوشتار کشیده شدهاند. |
| | | |
− | روز ۲۸ امرداد ماه سالروز [[روز رستاخیز ملت ایران|رستاخیز ملت ایران]] بود. در روز ۲۶ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی شاهنشاه آریامهر در مصاحبه مطبوعاتی درباره این روز سخنانی ایراد کردند که محمد مصدق برنامه این را داشت که حکومت مشروطه ایران را براندازد و با یاری شوروی یک جمهوری خلقی در ایران به راه اندازد.
| + | در متمم قانون اساسی مشروطه بر پایه اصل یکم آمده است که مدهب رسمی ایران، اسلام و طریقه حقه اثنی عشریه است. باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد. هنگامی که شاهزاده رضا پهلوی از سکولار دمکراسی میگوید، ایشان به اصل اول قانون اساسی مشروطه اشاره میکنند که باید دگرگون شود و این دگرگونی میتواند بدین سان باشد که در ایران آزادی دینها وجود دارد. |
| | | |
− | با آتشزدن سینماها مصدقچیان و اسلامیون آنچه را که محمد مصدق بیست و پنج سال پیشتر نتوانست به انجام رساند، تلاش کردند که نیرنگ اهریمنی را از سربگیرند. از زمان آتش زدن سینما رکس آبادان که در آن ۴۳۳ ایرانی را زنده زنده سوزاندند، این زنجیر جهمنی کشتن ایرانیان تا به امروز ادامه دارد. هر ایرانی تا روزی که جان در بدن دارد این فاجعه دهشتناک را از یاد نخواهد برد. فراموش نکنیم که ۲۷ سینمای دیگر در روز ۲۸ امرداد ماه به آتش کشیده شدند و در این آتش زدنها بسیار کشته شدند. در آتش زدن سینما آریای مشهد سه تن در آتش سوختند. در آتشزدن سینما آریای مشهد، مصدقچیان و اسلامیون در ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد ۲۰ لیتر بنزین از راه در خروجی شیبدار درون سینما ریختند و آن را آتش زدند. نظافتچی و دوچرخه پاهای سینما که شبها در سینما میخوابیدند، محمد مهربان ۲۰ ساله، غلام ۲۴ ساله و جواد ۲۸ ساله زنده زنده سوختند. سرایدار سینما به نام قربان دلشادفر ۳۵ ساله دچار سوختگی سختی شد و به بیمارستان برده شد. سه تن از مامورین آتش نشانی به نامهای شجاعی رییس آتش نشانی، ملکوتی جعفر اسرمی و اسدالله زاده برای خاموش کردن شعلههای به آسمان کشیده شده دچار سوختگی شدید شدند. | + | با ابراز نمودن نیروهای سکولار دمکراسی که به معنای آن است که در ایران آزادی دینها وجود دارد، دقیقا، شاهزاده رضا پهلوی آن را میگوید که مشروطه خواهان در جنبش مشروطه خواستار آن بودند. در ایران، نه تنها مسلمانان شیعه وجود داشتند بلکه مسلمانان سنی و ایرانیان زرتشتی، ایرانیان مسیحی، ایرانیان یهودی وجود داشتند و دارند، و هم چنین ایرانیانی که به هیچ دین و مذهبی باور نداشتند و ندارند. شیخ فضل الله نوری گفت در ایران آزادی دین وجود ندارد زیرا که اسلام به معنای آزادی نیست، بلکه به چم تسلیم شدن و سر فرود آوردن است. محمدعلی سلطان قاجار بود که فضل الله نوری را به مجلس فرستاد تا این یاوههای اسلامی را وارد قانون اساسی کند. اصل نخست متمم قانون اساسی برای فضل الله نوری و محمدعلی قاجار بسنده نبود. بنابراین، فضل الله نوری در مجلس شورای ملی گفت که پارلمان نمیتواند قانون بنویسد و تنها الله است که میتواند قانون بنویسد. در اینجا مشروطه خواهان گفتند که نمایندگان برگزیده مردم ایران تنها کسانی هستند که میتوانند و پروانه دارند که قانون بنویسند و مجلس شورای ملی آن را تصویب نماید، آنگاه است که دمکراسی واقعی را در ایران خواهیم داشت. خواست سیاسی مشروطه خواهان که مجلس شورای ملی قوانین را بنویسد، خواست پایهای ملت ایران بود که دیگر ملایان برای مردم ایران تصمیم نگیرند و مردم ایران بر پایه شریعت اسلام زندگی نکنند. سازشی که با فضل الله نوری انجام یافت، این بود که قوانینی که مجلس شورای ملی تصویب میکند علیه اسلام نخواهد بود. پرسش اینکه چه کسی تصمیم میگیرد که قوانین تصویب شده مجلس شورای ملی در راستای اسلام هستند، میبایستی که از سوی یک گروه پنج نفری از ملایان روشن شود. کدام دستار به سر در این گروه میتوانند باشند را به تصمیم مجلس شورای ملی گزاردند و با این سازش روشن بود که مجلس شورای ملی است که تصمیم میگیرد. |
| | | |
− | آتش زدن سینما رکس آبادان یکی از بیست و هشت سینمای آتش زده شده کشور در روز ۲۸ امرداد ماه بود. نام دیگر سینماها چنین است: ۱- سینما ستاره سمنان ۲- سینما میامی و سینما مراد در میدان شهناز ۳- سینما پرسیا شیراز ۴- سینما پارامونت شیراز ۵- سینما کریستال رضاییه ۶- سینما مهتاب شیراز ۷- سینما شهرنمایش بندرعباس ۸- سینمای الیگودرز ۹- سینما سیلوانا میدان ژاله ۱۰ سینما هما در همدان ۱۱- سینما آریا تبریز ۱۲- سینما شهرفرنگ تبریز ۱۳- سینما نپتون تهران خیابان دماوند ۱۴- سینما آسیا مشهد ۱۵- شکستن شیشههای سینماها در اردبیل ۱۶- شکستن شیشههای سینماها در قزوین ۱۷- شکستن شیشههای سینماها در بهبهان ۱۸- شکستن شیشههای سینماها در مشهد ۱۹- سینما پارامونت تهران ۲۰- سینما دیاموند تهران ۲۱- سینما رادیوسیتی تهران ۲۲- سینما متروپل تهران ۲۳ - سینما آستارا تهران ۲۴- سینما ماژستیک تهران ۲۵ - سینما شهرفرنگ تهران ۲۶- سینما آتلانتیک تهران ۲۷- سینما آپادانا شیراز
| + | هنگامی که شاهزاده رضا پهلوی از سکولار دمکراسی میگوید، ایشان در پی دگرگون ساختن اصل دوم قانون اساسی مشروطه میباشند. این دگرگونی چگونه باید باشد. در همه کشورهایی که دارای قانون اساسی هستند، یک دادگاه قانون اساسی وجود دارد، مانند سوپریم کورت در آمریکا یا فرفسونگ گریشت در آلمان. خویشکاری این دادگاهها این است که بررسی نمایند که قوانینی که از مجلس میگذرند در چارچوب قانون اساسی آن کشور هستند یا نیستند. قانون اساسی بالاترین قانونی است که دیگر قانونها در کشور، باید دنباله روی آن باشند و در چارچوب آن نوشته شوند. اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه میتواند چنین باشد: بالاترین دادگاه قانونی کشور ایران دادگاه قانون اساسی است. دادگاه قانون اساسی تصمیم میگیرد که آیا قانون تصویب شده از سوی مجلس شورای ملی در راستای اصلهای قانون اساسی هستند یا نیستند؟ هر شهروند ایرانی حق این دارد که به این دادگاه مراجعه کند، هنگامی که این شهروند باور دارد که قانونی که از مجلس گذشته است با قانون اساسی مغایرت دارد. با این دو تغییر در اصل نخست و دوم متمم قانون اساسی مشروطه، به قانونی دست مییابیم که مشروطه خواهان در صد و پانزده سال پیش خواستار آن بودند و برای آن جنگیدند. باید گفت که رویهم رفته یازده اصل قانون اساسی مشروطه به اسلام آلوده شدهاند تا مبادا کسی درباره اسلام چیزی بنویسد که مردم آگاه شوند با چه هیولایی سر و کار دارند. این اصلها باید به ویرایش نخستین خود بازگردند و قانون اساسی مشروطه به ویرایش نخستین خود، همانگونه که پدر بزرگان ما نوشته بودند، بازگردند. |
| | | |
− | فاجعه به آتش زدن سینماها محدود نبود، رستورانهای بسیار، بانکها، کارخانهها، انبارها، و بسیاری از جاهای دیگر را مصدقچیان جبهه ملی و اسلامیون به آتش کشیدند. خمینی در نخستین واکنش خود به آتشزدن سینما رکس آبادان از "انقلاب رهایی بخش اسلامی" گفت که نشانه آغاز تظاهرات برای سرنگونی شاهنشاهی مشروطه ایران بود. مردم آبادان در شوک فرورفتند شمار کشتهشدگان در آتش سینما رکس آبادان نخست ۳۷۷ تن اعلام شد و چندی پس از آن شمار کشتهشدگان به ۴۳۰ تن فزونی یافت و به آگاهی مردم رسید. کارکنان گورستان آبادان از ۶۰۰ تن کشتهی دفن شده یاد میکردند. کارکنان سینما رکس گفتند که در آن شب، ۶۵۰ بلیت فروخته شده بود. بسیاری از کسانی که در سینما بودند بدنهایشان چنان سوخته شده بود که قابل شناسایی نبود.
| + | یادآوری چند اصل آلوده شده به اسلام: |
| | | |
− | اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر به مردم ایران هشدار دادند که زمانی که مخالفین قدرت را در ایران بدست گیرند، "وحشت بزرگ" ایران را فراخواهدگرفت. شاهنشاه برای مردم در سخنانشان گفتند که "سلطنت برای مردم ایران خوشبختی، رفاه، افتخار و شناخته شدن در جهان، آزادی، آموزش و پرورش، برابری مردان و زنان را به ارمغان میآورد. و مخالفین سلطنت برای ایران اعدام، فشار اجتماعی، فقر، ترور، سیهروزی، تنهایی بینالمللی، زندانهای پُر شده از مردم، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی ببار خواهد آورد."
| + | '''اصل بیستم می گوید:''' عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است ولی هرگاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود نشردهنده یا نویسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات میشود اگر نویسنده معروف و مقیم ایران باشد ناشر و طابع و موزع از تعرض مصون هستند. |
| | | |
− | علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی خواستند که به آبادان بروند و با خانواده کشتهشدگان دیدار کنند. جمشید آموزگار نخستوزیر شهبانو را قانع کردند که به آبادان نروند و تا آماده شدن نتیجه بررسیها و بازجوییها شکیبا باشند. جمشید آموزگار امیدوار بود که عاملین این کشتار بزودی دستگیر خواهند شد و حقیقت به آگاهی همگان خواهد رسید. دو روز پس از این کشتار، روحالله خمینی نامهای به مهدی بازرگان رهبر نهضت آزادی و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نوشت که: محمدرضا شاه با آتش زدن و ویران سازی قصد دارد که مخالفان سلطنت را بدنام کند. این مسولیت ما است که برنامههای شیطانی شاه را به جهانیان بشناسانیم. ما باید از اینکه جنبش انسانی اسلامی ما لکهدار شود جلوگیری کنیم....
| + | دگرگون شود به: عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است - حذف شود |
| | | |
− | ۳۱ امرداد ۱۳۵۷ خمینی نامهای به مردم آبادان و واعظین در مسجدها نوشت. به وسیله این نامه خمینی به روضهخوانها پیام داد که آنچه را که وی در این نامه نوشته است را در سراسر ایران به آگاهی مردم برسانند: خدمت عمومی اهالی محترم آبادان ایدهم الله تعالی: دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد تن هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شدید گردید. من گمان نمیکنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعه وحشیانهای بزند جز آنانکه به نظایر آن عادت نمودهاند و خوی درندگی و وحشگیری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافی ندارم لکن آنچه مسلم است این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداختهاند و با فداکاری از هم میهنان خود دفاع میکنند به هر مسلکی باشند، نخواهد بود و قرائن نیز شهادت میدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند. آتش را به کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیر مسلط بر اوضاع نیست. ... من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر میکنم، خطر اینکه دستگاه اینگونه اعمال وحشیانه و ضد اسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشه درخت اسلام را آبیاری میکنند لوث نماید. لازم است گویندگان مطلبی را که به نابودی انقلاب رهاییبخش اسلام منجر میشود برای مردم روشن نمایند. این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران بخصوص به مردم ستمدیده آبادان و به خانوادههای داغدیده تسلیت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شریک میدانم. از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و قطع آبادی اجانب و پیوستگان به آنها را خواستارم. روحالله الموسوی الخمینی
| + | |
| + | '''اصل بیست و هفتم:''' قوای مملکت به سه شعبه تجزیه میشود: |
| + | ::دوم: قوه قضاییه و حکمیه که عبارتست از تمیز حقوق و این قوه مخصوص است به محاکم شرعیه در شرعیات و به محاکم عدلیه در عرفیات. |
| | | |
− | در این نامه خمینی برای نخستین بار از "انقلاب رهاییبخش اسلام" سخن گفت. خمینی در این نامه مینویسد که آتشزدن سینما رکس آبادان توطئهای برای نابود ساختن "انقلاب رهاییبخش اسلام" است، و این از سوی شاه یک پروپاگاندای دروغین برای روزنامههای داخلی و خارجی است. خمینی مینویسد که همه علایم نشان میدهد که دستهای رژیم در این کشتار درکار بوده است تا نهضت انسانی - اسلامی را بدجلوه دهند. به جای اینکه خمینی مدرک نشان دهند که دولت در این فاجعه سهیم بوده، خمینی ده فرضیه را به عنوان مدرک ردیف میکند: ۱- مسلمان این کار وحشیانه را نمیکند، با این جمله خمینی هدفش این است که بگوید دولت و شاه مسلمان نیستند ۲- تنها کسانی میتوانند چنین کاری را بکنند که عادت به انجام چنین کارهایی دارند. با این جمله خمینی میخواهد بگوید که دولت و شاه کارشان کشتار است. ۳- مخالفین شاه نمیتوانند این کشتار را انجام داده باشند زیرا که آنها خود را برای مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ میاندازند و آنها را از گزند دولت و شاه حفظ میکنند. ۴- شاه وعده این کشتار را در سخنرانیاش در ۲۶ مرداد داد که گفت او وعده تمدن بزرگ را میدهد و مخالفانش وعده وحشت بزرگ را میدهند، این نیز نشان این است که برای این کشتار پیشتر برنامهریزی شده بود. ۵- نه تنها در آبادان بلکه در شهرهای دیگر نیز ایرانیان بدست دولت و شاه کشته شدهاند. ۶- شاه مدعی است که وی "تمدن بزرگ" را خواهد آورد با اینکه خوب میداند که غیبگو نیست و دروغگو است. ۷- شاه میگوید که همراه با ملت دروازههای "تمدن بزرگ" را خواهد گشود با اینکه به خوبی میداند که ملت مخالف وی است. ۸- شاه به خانواده در آتشسوختگان تسلیت میگوید ولی دستهایش تا آرنج در خون مردم ایران است. ۹- شاه میگوید که با خمینی وحشت بزرگ میآید و این شاهد دیگری است برچیدن توطئه از سوی دولت و شاه. ۱۰- تنها کسی که قدرت را دست دارد میتواند کمربندی دور سینما بنزین بریزد، درها را قفل کند و آتش را بیافروزد.
| + | دگرگون شود به : قوه قانونگزاری و دادوری که عبارتست از تمیز حقوق و این قوه مخصوص است به محاکم عدلیه در عرفیات. از این به بعد امور ما بر پایه قانون های مدنی است و نه بر پایه شرع اسلام. |
| | | |
− | آخوندها در سراسر کشور همانگونه که خمینی به آنها دستور داده بود بر روی منبر رفتند و جار زدند که دولت و شاه سینما رکس آبادان را آتش زدهاند. کنفدراسیون دانشجویان ایرانی سفارتخانهها و کنسولگریهای دولت شاهنشاهی ایران را در آلمان غربی، بلژیک، دانمارک و هلند اشغال کردند و خواستار کنارهگیری شاه شدند.
| + | '''اصل پنجاه و هشتم:''' هیچ کس نمیتواند به مقام وزارت برسد مگر آن که مسلمان و ایرانیالاصل و تبعه ایران باشد. |
| | | |
− | دولت جمشید آموزگار فلج شد. دولت نگفت که شاهنشاه بر پایه قانون اساسی نگهبان مسلمانان شیعه است و شاهنشاه به بودجه ساختن مسجدها در ایران کمکهای بسیار کرده است، شاهنشاه است که درهای گرانبهای حرم امام حسین را پیشکش کرده است. اگر خمینی ادعا میکند که آتش زدن سینما رکس نمیتواند کار مسلمان باشد، شاه نمیتواند دستور آن را داده باشد زیرا که وی مسلمان است. دولت جمشید آموزگار نگفت که مخالفان دولت و شاهنشاه، مارکسیستها، لنینیستها و مائوئیستها هستند که هیچ دینی ندارند و جهان وطن هستند. دولت جمشید آموزگار نگفت که مخالفان دولت و شاهنشاه، کسانی هستند که ایرانیان بیگناه را در آبادان و دیگر شهرهای ایران میکُشند، میربایند، به بانکها حمله میکنند، سینماها، دیسکوتکها و ....را به آتش میکِشند و این بدان معنا است که مخالفان شاه و دولت برایشان کشتن و غارت و سوزاندن عادی و معمول است. دولت جمشید آموزگار نگفت که « تمدن بزرگ » یک اجتماع انسانی و با عدالت خواهد بود در جایی که اجتماعی که خمینی وعدهاش را میدهد که بر پایه قوانین شریعت استوار است غیرانسانی و بیعدالت خواهد بود. دولت نگفت که اجتماعی که خمینی برنامهریزی کرده بود و وعدهاش را میداد، اعدام، زندان و سنگسار کردن، سر بُریدن، دست و پا بریدن، درآوردن چشم، تازیانه زدن و فشار اجتماعی بر زنان آوردن به ارمغان خواهد داشت. دولت نگفت که که خمینی در روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ برای سرنگونی دولت و سلطنت مملکت را به آتش کشید و امروز ۲۸ امرداد ۱۳۵۷ دوباره شورش و هرج و مرج در ایران براه انداخته است. به جای این که دولت آموزگار همه اینها را به آگاهی برساند که دلایل واقعی این کشتار و ناآرامیها چیست. کنارهگیری کرد و دولت شریف امامی به روی کار آمد.
| + | دگرگون شود به: هیچ کس نمی تواند به مقام وزارت برسد مگر آن که ایرانی الاصل و تبعه ایران باشد. |
| | | |
− | سیاوش امینی کارشناس خرابکاری در راهروی پایینی سینما رکس آبادان، دو بطری نیمه شکسته پیدا کرد و گزارشی درباره یافتهها و تحقیقات خود نوشت که آتشسوزی بر پایه برنامهای حساب شده انجام یافته است و نخست درهای چوبی سالن نمایش به آتش کشیده شدهاند. حسین تَکبعلیزاده که چندی پس از این فاجعه به عنوان عامل اصلی مورد سوءظن قرارگرفت، چند روزی در آبادان ماند و سپس به بندرعباس رفت. پس از سه ماه به آبادان بازگشت و به مادر و تنی چند از دوستانش گفت که "او سینما رکس را آتش زده است". مادر حسین برای دوستان و آشنایان گفت که پسرش سینما رکس را آتش زدهاست و در درازای چند روز اهالی شهر آبادان آگاه شدند که حسین تَکبعلیزاده سینما رکس را آتش زدهاست. تکبعلیزاده سرانجام در آبان ماه ۱۳۵۷ دستگیر و زندانی شد.
| + | '''اصل هفتاد و یکم:''' دیوان عدالت عظمی و محاکم عدلیه مرجع رسمی تظلمات عمومی هستند و قضاوت در امور شرعیه با عدول مجتهدین جامع الشرایط است. |
| | | |
− | تکبعلیزاده چنین اعتراف میکند: من معتاد به هرویین بودم و هزینه اعتیاد خود را با فروش هرویین فراهم میکردم. در محلهای که زندگی میکردم با اصغر نوروزی آشنا شدم. اصغر مرا باخود به مسجد و جلسات دعا و ثنا برد. دوستان نوین به من گفتند که تو میبایست ترک اعتیاد کنی. در بیمارستانی در اصفهان که آنها مرا فرستادند، ترک اعتیاد کردم و دوباره به آبادان بازگشتم. در مسجد با فرجالله بذرکار و برادرانش فلاح و یدالله آشنا شدم. ما همواره به مرز عراق رفت و آمد میکردیم و کتابها و نوارهای خمینی را به آبادان میآوردیم. پس از زمانی، دیگر نمیخواستم که این کار را انجام دهم زیرا که من آن را بیهوده میدانستم. پس به اصفهان رفتم تا دوباره با فروش مواد مخدر پول دربیاورم. پس از زمانی برآن شدم که دوباره به آبادان بازگردم. نیمروز ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ فرجالله و فلاح و یدالله را دیدم، میخواستیم که در این روز سینما آتش بزنیم برای این کار چهار شیشه تینر خریدیم و به سینما سهیلا رفتیم. آنجا تینرها را روی زمین راهروی ورودی سینما ریختیم، ولی چند تن وارد سینما شدند و ما وادار شدیم که صبر کنیم تا آنها به داخل سینما بروند. زمانی که خواستیم که تینرهای را آتش بزنیم دیگر پریده و اثر خود را از دست داده بودند. از سینما سهیلا بیرون آمدیم بدون اینکه آتشی براه انداخته باشیم. ساعت ۸ شامگاه پس از اینکه کباب خوردیم، به بازار رفتیم و روغن و تینر خریدیم که مخلوط آن قابلیت آتشگرفتن زیادی داشت. با تاکسی به سینما سهیلا رفتیم ولی درهای سینما بسته بود. پیاده به سوی مرکز شهر آبادان راه افتادیم و به سینما رکس رسیدیم و سینما را آتش زدیم.
| + | دگرگون شود به: دیوان عالی دادگستری و دادگاه های دادگستری مرجع رسمی دادخواهی عمومی هستند. امور شرعیه و دخالت عمامه به سران دیگر نخواهیم داشت. قانون اساسی مشروطه قانون اساسی سکولاری است که دیگر شرعیات با زندگی کشوری و ملتی کاری ندارد. |
| + | |
| + | '''اصل هشتاد و سوم:''' تعیین شخص مدعی عموم با تصویب حاکم شرع در عهده پادشاه است. |
| | | |
− | عامل آتشسوزی پیدا شد و بایستی دادگاهی برای محاکمه وی برگزار میشد، ولی در دادگستری آبادان پرونده بلوکه شد و به جریان انداخته نشد. نخستوزیر شریف امامی که دولت آشتی ملی را تشکیل داده بود، در بلوایی که در ایران پیدا شده بود، دنباله دادگاه سینما رکس را نگرفت. تیمسار ناصر مقدم که خرداد ۱۳۵۷ رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور شده بود از چاپ نتایج بدست آمده بازجوییها و تحقیقات پلیس جلوگیری کرد زیرا که سرنخ این فاجعه به برخی از روحانیون میرسید. دولت باور داشت که اگر تحقیقات پلیس چاپ بشود و به آگاهی همگان برسد که روحانیون در آن دست داشتهاند به سیاست آشتی ملی برای آرام کردن کشور آسیب خواهدرساند.
| + | دگرگون شود به: گزینش دادستان با پادشاه است. حاکم شرعی دیگر نیاز نداریم که در تعیین دادستان کل کشور دخالت نماید. |
| | | |
− | حسین تکبعلیزاده ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد در روزی که شورش به انجام رسید و درهای همه زندانها گشوده شد. تکبعلیزاده نخست به اصفهان و سپس به تهران رفت تا خود را به خمینی به عنوان عامل آتشزدن سینما رکس معرفی کند. از آن روی که هیاهو و جمعیت بسیاری دور و بر خمینی بودند، او را به داخل راه ندادند. تکبعلیزاده به اصفهان رفت و خواست که به آبادان بازگردد. در راه اندیمشک مجله "جوانان" را خرید و عکس خود را روی جلد آن با زیر عنوان "قاتل ساواک از زندان فرارکرد." را دید. تکبعلیزاده در آبادان به دیدار نماینده مجلس شورای ملی "رشیدیان" رفت و خود را معرفی کرد. رشیدیان به تکبعلیزاده گفت که به خانه برود و نزد مادرش بماند. تکبعلیزاده میخواست که بداند که آیا او آزاد است یا نه؟ به همین دلیل تکبعلیزاده به کمیته ۴۸ و سپس نزد فرماندار آبادان کیاوش رفت. کیاوش، تکبعلیزاده را به نزد هاشم صباغیان وزیر کشور جمهوری اسلامی فرستاد. صباغیان به تکبعلیزاده گفت که بهتر است که وی به آبادان برگردد تا مسله با مهدی بازرگان نخستوزیر درمیان گذاشته شود. تکبعلیزاده به آبادان بازگشت و از صباغیان خبری نشد.
| |
| | | |
− | تکبعلیزاده نامهای به مجله "جوانان " نوشت: "من یادآوری میکنم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، من به عنوان مبارز میخواستم به فلسطین بروم ولی آنچه را که شماها با من کردهاید، زندگی مرا نابود ساخته است. اکنون من میباید صبر کنم تا ببینم بر سر من چه خواهد آمد..." باز هم اتفاقی نیافتاد. این بار تکبعلیزاده با آیتالله خادمی و طاهری تماس گرفت. هر دو آیتالله از این که در فاجعه آتشسوزی سینما رکس دخالت کنند سر باز زدند. تکبعلیزاده پس از اینکه از هیچ کس پاسخی نشنید، برآن شد که به قم رفته و به دیدار خمینی برود. دفتر خمینی درخواست تکبعلیزاده را رد کرد. سرانجام تکبعلیزاده نامهای به دفتر خمینی نوشت و درخواست ملاقات با خمینی را کرد. در این نامه تکبعلیزاده چنین نوشت: من حسین تکبعلیزاده یکی از مبارزین اسلام هستم. من بیگناه هستم و در اثر یک توطئه، متهم شدهام که آتشسوزی سینما رکس را انجام دادهام. عکس من در مجله جوانان چاپ شدهاست. اکنون با یاری خداوند و برپا خاستن ملت، شاه سرنگون شد و اسلام چهره واقعی خود را نشان داده است و عدالت و دادگستری همه جا را پرکرده است. من هم امیدوارم که حق پیروز شود. من از سوی "جامعه روحانیت مبارز" برای این ماموریت فجیع برگزیده شدم و اکنون پس از تغییر رژیم پیروزمندانه به عنوان مامور ساواک شناخته شدهام. پس از این اتهام که من ساواکی هستم، کار پیدا نمیکنم، من دیگر درآمدی برای پرداخت هزینههای زندگیام ندارم. مرا به مسجد راه نمیدهند که وعظهای حکیمانه آیتاللهها را گوش بدهم. من از رهبر حکیم و پدر مهربان خود درخواست میکنم که به مسله من هرچه زودتر رسیدگی شود. پاسخ دفتر خمینی به تکبعلیزاده چنین بود: بسمالله الرحمن الرحیم، بروید به نزد حجتالاسلام جامی، او عضو "جامعه روحانیت مبارز" است و مسولیت جامعه در آبادان را بر عهده دارد. اطمینان داشته باشید که اگر شما آلوده این گناهی که درباره آن صحبت میکنید، نباشید، عدالت الهی شما را نجات خواهد داد. ... محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا که از برنامهریزان آتشزدن سینما رکس بودند و بنزین هواپیما را آنها فراهم کردهبودند، و دو نفری بودند که هیچگاه رابطه خود را با حسین تکبعلیزاده انکار نکردند، و دو نفری که اعترافات تکبعلیزاده را در برابر دادگاه تایید کردند و از دیدگاه قانون از متهمین و همکاران تکبعلیزاده بودند، نه به عنوان مجرم، دادستان از آنها شکایت کرد، نه دستگیر شدند و نه مورد بازجویی و حکم دادگاه قرارگرفتند. زیرا محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا و رشیدیان از فعالان حسینیه اصفهانیها بودند.
| + | با فراخواندن ملت ایران به سکولار دمکراسی شاهزاده رضا پهلوی آن را میگوید که مشروطه خواهان خواستار آن بودند. |
| | | |
− | دکتر بهرام چوبینه در کتاب ﭘﺸﺖ ﭘﺮدﻩهای اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ – اﻋﺘﺮاﻓﺎت ﺣﺴﻴﻦ ﺑﺮوﺟﺮدی، که به کوشش وی ویرایش شده است نوشته است که نامهای که ﺣﺎجﻋﺒﺪاﷲ ﻳﺎ همان ﺳﻴﺪﻋﻠﯽ ﺧﺎﻣﻨﻪای ﺑﻪ ﺷﻬﺎب داد ﺗﺎ در ﺁﺑﺎدان ﺑﻪ ﻣﻮﺳﻮی ﺗﺒﺮﻳﺰی ﺑﺪهد، ﻓﺘﻮای ﺁﺗﺶ زدن ﺑﻮدﻩ اﺳﺖ. وﻟﯽ ﺧﻮد ﻣﻮﺳﻮی ﺗﺒﺮﻳﺰی و ﺟﻤﯽ و ﮐﻴﺎوش ﺑﺎﻳﺪ در ﺁﺗﺶ زدن ﺳﻴﻨﻤﺎ رﮐﺲ دﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺗَﮑﺒﻌﻠﯽ زادﻩ و دﻳﮕﺮان ﺑﻪ دﺳﺘﻮر ﺁﻧﻬﺎ ﮐﺎر ﺑﺎ اﺳﻠﺤﻪ و ﻣﻮاد ﺁﺗﺶزا را ﻳﺎد ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.
| + | این سازش که در آن زمان انجام شد، تا مجلس شورای ملی برگزار شود و قوانین سکولار در کشور جاری شوند، فضل الله نوری آن را نپذیرفت و محمدعلی سلطان قاجار به ارتش روسیه به سرکردگی لیاخوف دستور داد که مجلس شورای ملی را بمباران کنند. مشروطه خواهان دستگیر شدند، به دار آویخته شدند از میان به دو نیم شدند، و در بازارها و گذرها بدنشان را آویختند و محمدعلی سلطان قاجار دشمن مشروطه، علیه ملت ایران به جنگ برخاست. در پایان با اینکه ارتش روسیه پشتیبان محمدعلی سلطان قاجار بود، ملت ایران پیروز گشتند و محمدعلی سلطان به سفارت روسیه پناهنده شد و به اودسا در روسیه فرار کرد. در روز فرخنده ۹ امرداد ماه ۱۲۸۶ خورشیدی، فضل الله نوری دشمن مشروطه در دادگاه به اعدام محکوم شد و به دار آویخته شد. |
| | | |
− | در واقع خمینی حکم دادگاه را در ۳۱ امرداد ماه ۱۳۵۷ در نامهاش به روضهخوانان پنهان شده به عنوان نامه به مردم آبادان داد. در این نامه خمینی گفت که یک مسلمان نمیتواند چنین کاری کرده باشد. با این جمله خمینی روشن کرد که مجرمین یعنی محمد رشیدیان، محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا نمیتوانند مجرم باشند یا شریک جرم زیرا که آنها از فعالین مسلمان علیه سلطنت هستند. بنابراین هر کاری که آنها در این راه انجام دهند جرم به حساب نمیآید. خمینی نوشت که کسانی این کار را میکنند که به "نظایر آن عادت نمودهاند" با این جمله خمینی منظورش ماموران امنیتی هستند که برای شاه کار میکنند. با این جمله خمینی حکم اتهام ستوان منوچهر بهمنی و سرهنگ سیاوش امینی آلاقا و فرج الله مجتهدی را صادر میکند.
| + | پس از این پیروزی، دولت مشروطه میبایستی که کار خود را آغاز کند و مجلس شورای ملی میبایستی که قانون بنویسند. در آن زمان، اصل اول و دوم متمم قانون اساسی مشروطه را همانگونه گذاشتند و گروه پنج نفری آخوندی هیچگاه تشکیل نشد. |
| | | |
− | از آنجا که خمینی سینماها را مرکز فحشا مینامید بنابراین حکم اعدام علی نادری دارنده سینما و اسفندیار رمضانی مدیر سینما رکس آبادان چرخانندگان مرکز فحشا، از سوی خمینی نیز داده شده بود. حسین تکبعلیزاده در میان کسانی که متهم شده بودند، تنها کسی بود که مجرم بود و حکم اعدامش صادر شد و همراه آن به وی عنوان "مامور ساواک" نیز چسبانده شد تا منطق خمینی را در نامهاش دنبال کنند. این دروغ که ساواک آتشزدن سینما رکس را انجام داده است هنوز از سوی جمهوری اسلامی چاپ و پخش میشود.
| + | کسی که میگوید ایران باید سکولار دمکراسی باشد، باید بداند سه سال از سال ۱۲۸۵ خورشیدی تا ۱۲۸۸ خورشیدی در ایران ملت ایران جنگیدند و کشته شدند تا سکولار دمکراسی را در ایران پیاده کنند. کسی که میگوید ایران باید سکولار دمکراسی باشد، باید بداند که بزرگ مردانی چون علی اکبر داور، دادگستری سکولار را در ایران بنیاد نهادند و قوانین شریعت را از میان برداشتند و قوانین سکولار مدنی نوشتند. |
| | | |
− | روشی که برای جریان آتش زدن سینما رکس آبادان در انقلاب اسلامی بکاربرده شد در موردهای دیگر نیز بکارگرفته شد. برای نمونه در تیراندازی میدان ژاله تک تیراندازان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و تروریستهای فلسطینی از بامهای خانههای پیرامون میدان ژاله مردم را کشتند و گفتند که ارتش مردم را به گلوله بسته است. نمونه دیگر تک تیری بود که تروریست ایرانی و یا فلسطینی به سر استاد نجاتاللهی زد که همراه با دیگر همکاران خود بر روی بام ساختمان هشت اشکوبه (طبقه) وزارت علوم و آموزش عالی در خیابان ویلا ایستاده بودند و این بار نیز بازگفتند که ارتش آن را انجام داده است. سرانجام ژنرالهای ارتش ایران اعدام شدند، نه برای اینکه قتلی انجام دادهاند بلکه به گروهی تعلق دارند که به "نظایر آن عادت نمودهاند."
| + | کسی که میگوید ایران باید سکولار دمکراسی باشد باید بداند که قانون انتخابات ایران می باید دگرگون شود. امروز در جمهوری اسلامی چنین است که برخی از پستها را تنها مسلمانان شیعه میتوانند داشته باشند. در قانون انتخابات باید محدودیتهای دینی از میان برداشته شوند و هر ایرانی زن یا مرد مسلمان یا زرتشتی، یا مسیحی، یا یهودی یا بی دین که دارای شرایط انتخاب شدن وانتخاب کردن هستند، بتواند خود را کاندید کنند. آریامهر شاهنشاه ایران، در سال ۱۳۴۱ خورشیدی بر آن بودند که قانون انتخابات را چنین دگرگون سازند و سوگند به قرآن را نیز از میان بردارند و به سوگند به کتاب آسمانی تغییر دهند. این برنامههای آریامهر را شیخ خمینی کوشش کرد که سبوتاژ کند و جبهه ملی و نهضت آزادی، حزب توده موتلفه و دیگر گروههای اسلامی به پشتیبانی خمینی درآمدند، تا کار به روز ننگین ۱۵ خرداد ماه ۱۳۴۲ کشید که خمینی آن را آغاز انقلاب اسلامی می نامد. |
| | | |
− | در نامه خمینی دو گروه مردم ساخته شدهاند، یکی مسلمانان که همراه با انقلاب رهایی بخش اسلام هستند و دیگر گروه، بقیه مردم. همانگونه که مورد محمد رشیدیان یکی از اعضای این گروه مسلمان نشان داد، نه تنها به عنوان برنامهریز آتش زدن سینما رکس متهم نشد بلکه پاداش نیز گرفت و از آموزگاری به نمایندگی مجلس رسید. این روش به عنوان روش انقلاب اسلامی برگزیده شد که کسانی که همکاری کنند و کارهای ویژه چون قتل و لو دادن مردم را انجام دهند، نردبان پیشرفت را زیر پای خود دارند. دیدیم به کسانی که سفارت امریکا را اشغال کردند نیز پستهای ارزنده کشوری به دست آنها داده شد. بقیه مردم نیز به دو بخش تقسیم میشوند، اولی مجرمین و دومی بقیه که به هیچ کجا وابسته نیستند. گروه مجرمین در درازای انقلاب اسلامی، کشته شدند یا فرارکردند و اموالشان و زنان و فرزندانشان به غارت رفت و میان مسلمانان همکار تقسیم شد. بقیه که به هیچ کجا وابسته نبودند و نیستند که اکثریت ملت ایران را تشکیل میدهند، دست خالی ماندند. در حقیقت آتش زدن سینما رکس آبادان، آیینه انقلاب اسلامی است. ... '''[[آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷|آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی را بخوانید و پروانه ندهید که این کشتار اسلامی از یادها برود. ایران را از چنگال استعمار سرخ و سیاه بیرون بکشیم]] | + | هر کسی که میگوید سکولار دمکراسی، باید بداند که سکولار دمکراسی برای خمینی چیان، بودن یا نبودن است. اگر روزی انتخابات بدون دخالت دین در ایران برگزار شود، در دیدگاه اسلامیون این به مفهوم محارب بودن با خداست و همه ایرانیان باید اعدام شوند. زیرا با سکولار دمکراسی ثروتی که آخوند گردآورده است را میباید به ملت ایران بازگرداند. |
| + | |
| + | فراموش نکنیم پیروان خمینی برادران حاج سید جوادی بنیادگزاران جمعیت حقوق بشر در ایران که با کارتر همدست شدند و با نیرنگ سازمان عفو بین الملل و صلیب سرخ، تروریستهای مجاهد و چریک فدایی و تودهای و جبهه ملی و اسلامیستها را از زندان بیرون کشیدند و به جان مردم ایران انداختند تا برگزیدگان ملت ایران را چه کشوری و چه لشکری اعدام کنند و شورش اسلامی را به انجام رسانند. در روز ۱۷ امرداد ماه ۱۳۵۸ خورشیدی احمد صدر حاج سید جوادی وزیر دادگستری دولت بازرگان اعلام کرد که کلیه قوانین دادگستری منطبق با شرع اسلامی میشود. قضاوت و ولایت زن در اسلام ممنوع است و قانون حمایت خانواده خلاف شرع مبین است و از میان برداشته شده است. |
| + | |
| + | میبینیم که اسلامیون دروغگوهایی بیش نیستند و بر طبل حقوق بشر کوبیدن، همان تقیه بود. |
| + | |
| + | شاهزاده رضا پهلوی با دلیری و درایت و خردمندی با همه محدودیتهای سیاسی که ایشان با آن روبرو هستند این هدف بزرگ را در پیش دارند که اسلام را از قانون اساسی مشروطه بزدایند. با این کار شاهزاده رضا پهلوی پای در جای پای پدر بزرگ خویش و پدر تاجدار خویش میگزارند که همواره برای اهداف مشروطه خواهان جنگیدند. آریامهر در آخرین اراده خود فرمودند که من ولیعهد جوان خود را به ملت ایران و قانون اساسی مشروطه میسپارم. |
| </onlyinclude> | | </onlyinclude> |
| | | |
| [[رده:مشروطه:صفحه اصلی]] | | [[رده:مشروطه:صفحه اصلی]] |
سکولار دمکراسی چیست؟
شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبههایی که با رسانههای بین المللی انجام دادند، واژگان سکولار دمکراسی را به کار بردند. برای بسیاری از ایرانیان روشن نیست که سکولار دمکراسی چیست و شاهزاده چه منظوری از به کار گرفتن این واژه داشتهاند. سکولار دمکراسی در تیوری دمکراسی شناخته شده نیست و تنها میتوان سکولار دمکراسی را با داشتن شناخت از قانون اساسی مشروطه دریافت.
نخستین و تنها قانون اساسی معتبری که در ایران به تصویب رسیده است، قانون اساسی مشروطه است. در قانون اساسی مشروطه نوشته شد که حکومت کشور ایران یک کانستیتیوشنال مونارکی است. بر پایه ماده سی و پنجم متمم قانون اساسی مشروطه، سلطنت ودیعه ایست که به موهبت الهی از سوی ملت به شخص پادشاه داده شده است. این، به چم آن است که قدرت شاه از سوی مردم به وی داده میشود و نه از سوی الله . بر پایه اصلهای سی و ششم تا پنجاه و هفتم که حقوق شاهنشاه ایران را در بر میگیرد، شاه نه تنها نماد و سمبل یک ملت است، بلکه شاه رییس قوه مجرییه نیز میباشد. خویشکاریهای شاهنشاه ایران به درستی و روشنی در این اصلها به نوشتار کشیده شدهاند.
در متمم قانون اساسی مشروطه بر پایه اصل یکم آمده است که مدهب رسمی ایران، اسلام و طریقه حقه اثنی عشریه است. باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد. هنگامی که شاهزاده رضا پهلوی از سکولار دمکراسی میگوید، ایشان به اصل اول قانون اساسی مشروطه اشاره میکنند که باید دگرگون شود و این دگرگونی میتواند بدین سان باشد که در ایران آزادی دینها وجود دارد.
با ابراز نمودن نیروهای سکولار دمکراسی که به معنای آن است که در ایران آزادی دینها وجود دارد، دقیقا، شاهزاده رضا پهلوی آن را میگوید که مشروطه خواهان در جنبش مشروطه خواستار آن بودند. در ایران، نه تنها مسلمانان شیعه وجود داشتند بلکه مسلمانان سنی و ایرانیان زرتشتی، ایرانیان مسیحی، ایرانیان یهودی وجود داشتند و دارند، و هم چنین ایرانیانی که به هیچ دین و مذهبی باور نداشتند و ندارند. شیخ فضل الله نوری گفت در ایران آزادی دین وجود ندارد زیرا که اسلام به معنای آزادی نیست، بلکه به چم تسلیم شدن و سر فرود آوردن است. محمدعلی سلطان قاجار بود که فضل الله نوری را به مجلس فرستاد تا این یاوههای اسلامی را وارد قانون اساسی کند. اصل نخست متمم قانون اساسی برای فضل الله نوری و محمدعلی قاجار بسنده نبود. بنابراین، فضل الله نوری در مجلس شورای ملی گفت که پارلمان نمیتواند قانون بنویسد و تنها الله است که میتواند قانون بنویسد. در اینجا مشروطه خواهان گفتند که نمایندگان برگزیده مردم ایران تنها کسانی هستند که میتوانند و پروانه دارند که قانون بنویسند و مجلس شورای ملی آن را تصویب نماید، آنگاه است که دمکراسی واقعی را در ایران خواهیم داشت. خواست سیاسی مشروطه خواهان که مجلس شورای ملی قوانین را بنویسد، خواست پایهای ملت ایران بود که دیگر ملایان برای مردم ایران تصمیم نگیرند و مردم ایران بر پایه شریعت اسلام زندگی نکنند. سازشی که با فضل الله نوری انجام یافت، این بود که قوانینی که مجلس شورای ملی تصویب میکند علیه اسلام نخواهد بود. پرسش اینکه چه کسی تصمیم میگیرد که قوانین تصویب شده مجلس شورای ملی در راستای اسلام هستند، میبایستی که از سوی یک گروه پنج نفری از ملایان روشن شود. کدام دستار به سر در این گروه میتوانند باشند را به تصمیم مجلس شورای ملی گزاردند و با این سازش روشن بود که مجلس شورای ملی است که تصمیم میگیرد.
هنگامی که شاهزاده رضا پهلوی از سکولار دمکراسی میگوید، ایشان در پی دگرگون ساختن اصل دوم قانون اساسی مشروطه میباشند. این دگرگونی چگونه باید باشد. در همه کشورهایی که دارای قانون اساسی هستند، یک دادگاه قانون اساسی وجود دارد، مانند سوپریم کورت در آمریکا یا فرفسونگ گریشت در آلمان. خویشکاری این دادگاهها این است که بررسی نمایند که قوانینی که از مجلس میگذرند در چارچوب قانون اساسی آن کشور هستند یا نیستند. قانون اساسی بالاترین قانونی است که دیگر قانونها در کشور، باید دنباله روی آن باشند و در چارچوب آن نوشته شوند. اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه میتواند چنین باشد: بالاترین دادگاه قانونی کشور ایران دادگاه قانون اساسی است. دادگاه قانون اساسی تصمیم میگیرد که آیا قانون تصویب شده از سوی مجلس شورای ملی در راستای اصلهای قانون اساسی هستند یا نیستند؟ هر شهروند ایرانی حق این دارد که به این دادگاه مراجعه کند، هنگامی که این شهروند باور دارد که قانونی که از مجلس گذشته است با قانون اساسی مغایرت دارد. با این دو تغییر در اصل نخست و دوم متمم قانون اساسی مشروطه، به قانونی دست مییابیم که مشروطه خواهان در صد و پانزده سال پیش خواستار آن بودند و برای آن جنگیدند. باید گفت که رویهم رفته یازده اصل قانون اساسی مشروطه به اسلام آلوده شدهاند تا مبادا کسی درباره اسلام چیزی بنویسد که مردم آگاه شوند با چه هیولایی سر و کار دارند. این اصلها باید به ویرایش نخستین خود بازگردند و قانون اساسی مشروطه به ویرایش نخستین خود، همانگونه که پدر بزرگان ما نوشته بودند، بازگردند.
یادآوری چند اصل آلوده شده به اسلام:
اصل بیستم می گوید: عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است ولی هرگاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود نشردهنده یا نویسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات میشود اگر نویسنده معروف و مقیم ایران باشد ناشر و طابع و موزع از تعرض مصون هستند.
دگرگون شود به: عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است - حذف شود
اصل بیست و هفتم: قوای مملکت به سه شعبه تجزیه میشود:
- دوم: قوه قضاییه و حکمیه که عبارتست از تمیز حقوق و این قوه مخصوص است به محاکم شرعیه در شرعیات و به محاکم عدلیه در عرفیات.
دگرگون شود به : قوه قانونگزاری و دادوری که عبارتست از تمیز حقوق و این قوه مخصوص است به محاکم عدلیه در عرفیات. از این به بعد امور ما بر پایه قانون های مدنی است و نه بر پایه شرع اسلام.
اصل پنجاه و هشتم: هیچ کس نمیتواند به مقام وزارت برسد مگر آن که مسلمان و ایرانیالاصل و تبعه ایران باشد.
دگرگون شود به: هیچ کس نمی تواند به مقام وزارت برسد مگر آن که ایرانی الاصل و تبعه ایران باشد.
اصل هفتاد و یکم: دیوان عدالت عظمی و محاکم عدلیه مرجع رسمی تظلمات عمومی هستند و قضاوت در امور شرعیه با عدول مجتهدین جامع الشرایط است.
دگرگون شود به: دیوان عالی دادگستری و دادگاه های دادگستری مرجع رسمی دادخواهی عمومی هستند. امور شرعیه و دخالت عمامه به سران دیگر نخواهیم داشت. قانون اساسی مشروطه قانون اساسی سکولاری است که دیگر شرعیات با زندگی کشوری و ملتی کاری ندارد.
اصل هشتاد و سوم: تعیین شخص مدعی عموم با تصویب حاکم شرع در عهده پادشاه است.
دگرگون شود به: گزینش دادستان با پادشاه است. حاکم شرعی دیگر نیاز نداریم که در تعیین دادستان کل کشور دخالت نماید.
با فراخواندن ملت ایران به سکولار دمکراسی شاهزاده رضا پهلوی آن را میگوید که مشروطه خواهان خواستار آن بودند.
این سازش که در آن زمان انجام شد، تا مجلس شورای ملی برگزار شود و قوانین سکولار در کشور جاری شوند، فضل الله نوری آن را نپذیرفت و محمدعلی سلطان قاجار به ارتش روسیه به سرکردگی لیاخوف دستور داد که مجلس شورای ملی را بمباران کنند. مشروطه خواهان دستگیر شدند، به دار آویخته شدند از میان به دو نیم شدند، و در بازارها و گذرها بدنشان را آویختند و محمدعلی سلطان قاجار دشمن مشروطه، علیه ملت ایران به جنگ برخاست. در پایان با اینکه ارتش روسیه پشتیبان محمدعلی سلطان قاجار بود، ملت ایران پیروز گشتند و محمدعلی سلطان به سفارت روسیه پناهنده شد و به اودسا در روسیه فرار کرد. در روز فرخنده ۹ امرداد ماه ۱۲۸۶ خورشیدی، فضل الله نوری دشمن مشروطه در دادگاه به اعدام محکوم شد و به دار آویخته شد.
پس از این پیروزی، دولت مشروطه میبایستی که کار خود را آغاز کند و مجلس شورای ملی میبایستی که قانون بنویسند. در آن زمان، اصل اول و دوم متمم قانون اساسی مشروطه را همانگونه گذاشتند و گروه پنج نفری آخوندی هیچگاه تشکیل نشد.
کسی که میگوید ایران باید سکولار دمکراسی باشد، باید بداند سه سال از سال ۱۲۸۵ خورشیدی تا ۱۲۸۸ خورشیدی در ایران ملت ایران جنگیدند و کشته شدند تا سکولار دمکراسی را در ایران پیاده کنند. کسی که میگوید ایران باید سکولار دمکراسی باشد، باید بداند که بزرگ مردانی چون علی اکبر داور، دادگستری سکولار را در ایران بنیاد نهادند و قوانین شریعت را از میان برداشتند و قوانین سکولار مدنی نوشتند.
کسی که میگوید ایران باید سکولار دمکراسی باشد باید بداند که قانون انتخابات ایران می باید دگرگون شود. امروز در جمهوری اسلامی چنین است که برخی از پستها را تنها مسلمانان شیعه میتوانند داشته باشند. در قانون انتخابات باید محدودیتهای دینی از میان برداشته شوند و هر ایرانی زن یا مرد مسلمان یا زرتشتی، یا مسیحی، یا یهودی یا بی دین که دارای شرایط انتخاب شدن وانتخاب کردن هستند، بتواند خود را کاندید کنند. آریامهر شاهنشاه ایران، در سال ۱۳۴۱ خورشیدی بر آن بودند که قانون انتخابات را چنین دگرگون سازند و سوگند به قرآن را نیز از میان بردارند و به سوگند به کتاب آسمانی تغییر دهند. این برنامههای آریامهر را شیخ خمینی کوشش کرد که سبوتاژ کند و جبهه ملی و نهضت آزادی، حزب توده موتلفه و دیگر گروههای اسلامی به پشتیبانی خمینی درآمدند، تا کار به روز ننگین ۱۵ خرداد ماه ۱۳۴۲ کشید که خمینی آن را آغاز انقلاب اسلامی می نامد.
هر کسی که میگوید سکولار دمکراسی، باید بداند که سکولار دمکراسی برای خمینی چیان، بودن یا نبودن است. اگر روزی انتخابات بدون دخالت دین در ایران برگزار شود، در دیدگاه اسلامیون این به مفهوم محارب بودن با خداست و همه ایرانیان باید اعدام شوند. زیرا با سکولار دمکراسی ثروتی که آخوند گردآورده است را میباید به ملت ایران بازگرداند.
فراموش نکنیم پیروان خمینی برادران حاج سید جوادی بنیادگزاران جمعیت حقوق بشر در ایران که با کارتر همدست شدند و با نیرنگ سازمان عفو بین الملل و صلیب سرخ، تروریستهای مجاهد و چریک فدایی و تودهای و جبهه ملی و اسلامیستها را از زندان بیرون کشیدند و به جان مردم ایران انداختند تا برگزیدگان ملت ایران را چه کشوری و چه لشکری اعدام کنند و شورش اسلامی را به انجام رسانند. در روز ۱۷ امرداد ماه ۱۳۵۸ خورشیدی احمد صدر حاج سید جوادی وزیر دادگستری دولت بازرگان اعلام کرد که کلیه قوانین دادگستری منطبق با شرع اسلامی میشود. قضاوت و ولایت زن در اسلام ممنوع است و قانون حمایت خانواده خلاف شرع مبین است و از میان برداشته شده است.
میبینیم که اسلامیون دروغگوهایی بیش نیستند و بر طبل حقوق بشر کوبیدن، همان تقیه بود.
شاهزاده رضا پهلوی با دلیری و درایت و خردمندی با همه محدودیتهای سیاسی که ایشان با آن روبرو هستند این هدف بزرگ را در پیش دارند که اسلام را از قانون اساسی مشروطه بزدایند. با این کار شاهزاده رضا پهلوی پای در جای پای پدر بزرگ خویش و پدر تاجدار خویش میگزارند که همواره برای اهداف مشروطه خواهان جنگیدند. آریامهر در آخرین اراده خود فرمودند که من ولیعهد جوان خود را به ملت ایران و قانون اساسی مشروطه میسپارم.