تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۳: خط ۳:
 
*
 
*
  
[[پرونده:Social Democracy.mp4|thumb|left|220px|سوسیال دمکراسی چیست؟]]
+
[[پرونده:Social Democracy.mp4|thumb|left|220px|سوسیال دمکراتی ایدئولوژی سیاسی که ثروتمند را ثروتمندتر و تهیدست را تهیدست تر می کند]]
  
'''[[سوسیال دموکراسی]]''' - سوسیال دمکراسی واژه دیگری است برای جنبش کمونیستی. امروزه گفتگوها بر سر آن است که ایران به سوی سوسیال دمکراسی سوق داده شود. این گفتمان، به ویژه از سوی کسانی راه اندازی شده است که برای ایران جمهوری می‌خواهند. واژه سوسیال دمکراسی در زبان پارسی واژه‌ای بیگانه است و برابر آن وجود ندارد. کسانی که طبل سوسیال دمکراسی را می‌زنند، خودشان واژه‌ای سر هم بندی کرده‌اند و سوسیال دمکراسی را «مردم سالاری جامعه خواه» می‌نامند.
+
'''[[لیبرال دمکراسی]]''' - لیبرال دمکراسی واژه دیگری است برای جنبش کاپیتالیستی یا سرمایه‌داری. امروزه حزب مشروطه در باره این می‌گوید که ایران می‌باید به سوی لیبرال دمکراسی سوق داده شود. لیبرال دمکراسی را علیه سوسیال دمکراسی بر پا می‌دارند. همانند سوسیال دمکراسی برای لیبرال دمکراسی نیز واژه پارسی وجود ندارد. امروزه هنگامی که درباره لیبرال دمکراسی گفتگو می‌شود واژه نئولیبرالیسم به کار گرفته می‌شود که به چم «بازار آزاد سرمایه‌داری» می‌باشد. بازار آزاد سرمایه‌داری یعنی خصوصی سازی، برداشتن یا کاهش دادن قانون‌های که درباره امور اقتصادی وجود دارد، گلوبالیزیشن یا جهانی شدن، تجارت آزاد، کاهش هزینه‌های دولت. شناخته شده‌ترین سیاستمدار نئولیبرالیسم مارگارت تاچر بود. شناخته شده‌ترین کمپانی‌های لیبرال اکونومی کمپانی‌های نفتی بودند، به ویژه بریتیش پترولیوم. نمونه‌ای با بریتیش پترولیوم می‌آوریم تا ببینیم لیبرال دمکراسی چگونه کار می‌کند.
  
در آغاز باید یادآور شد که سوسیال دمکراسی جنبشی است علیه شاهنشاهی. بسیار کسان که امروز درباره سوسیال دمکراسی در ایران سنگ به سینه می‌زنند کسانی بودند که در سرنگونی شاه ایران و حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران فعالیت بسیار داشتند و سنگ تمام گزاشتند.
+
بریتیش پترولیوم با نام انگلو –پرژن اویل کمپانی یا شرکت نفت ایران و انگلیس در ۲۵ فروردین ماه ۱۲۸۸ خورشیدی برابر ۱۴ آپریل ۱۹۰۹ در لندن ثبت شد. این کمپانی امتیاز بهره‌برداری از نفت ایران را برای ۱۶ سال داشت. بر پایه این قرارداد ایران می‌بایستی که شانزده درسد از بهره به دست آمده از فروش نفت ایران را دریافت دارد. اما چه اندازه نفت استخراج شود و به چه بهایی فروخته شود را شرکت نفت ایران وانگلیس تعیین می‌کرد. برای ترابر نفت شرکت نفت کمپانی دیگری به نام بریتیش تانکر کمپانی بنیاد نهاد. سودهای به دست آمده کمپانی تانکر انگلیسی کامل در دست انگلیس‌ها ماند و سهمی به ایران ندادند. تا سال ۱۹۷۴ به درازا کشید تا سرانجام نفت ایران ملی شد و در بیست و پنجمین سالگرد انقلاب شاه و مردم شاهنشاه ایران ملی شدن نفت را اعلام نمودند و در روز فرخنده ۴ امرداد ماه ۱۳۵۳ قانون ملی شدن نفت از مجلس شورای ملی گذشت. پنج سال پس از ملی شدن نفت ، شاه ایران ناچار به ترک ایران شد زیرا که از سال ۱۹۷۹ شاهنشاه دیگر حاضر نبودند نفت ایران را ارزان به غرب بفروشند. نئولیبرالیسم ابزار سیاسی کشورهای غربی است تا منافع اقتصادی خود را در جهان پیاده کنند و به دست بیاورند.
  
دوم سوسیال دمکراسی علیه ملیت است یعنی اینان بی وطن هستند و خود را جهان وطن می‌نامند و سازمان بین‌المللی آنان انترناسیونال سوسیالیست نام دارد. در سال ۱۸۶۴ میلادی برابر با ۱۲۴۳ خورشیدی سازمان انترناسیونال سوسیالیست از سوی کارل مارکس در لندن بنیاد نهاده شد. حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان هموندان انترناسیونال سوسیالیست می‌باشند. پیوندهای پایداری نیز با حزب سوسیال دمکرات آلمان  و حزب کارگر در انگلستان  و پارتی سوسیالیست در فرانسه  و هم چنین حزب کارگری سوسیالیست در اسپانیا  و حزب سوسیالیست‌ها در پرتغال  و حزب سوسیالیست در بلژیک  و ... بیش از یک سد حزب و سازمان سوسیالیستی دیگر می‌باشد.
+
چرا یک حزب که بر خود نام مشروطه را نهاده است، زیر فرنام خود لیبرال دمکرات نوشته است و خود را با لیبرال دمکراسی پیوند می‌دهد که این برای هیچ ایرانی قابل فهم نیست. مشروطه جنبشی است که ایرانیان کوشش کردند تا از سیاست قاجاریان که از خارجیان وام بگیرند و امتیاز گمرکات و شیلات و راه‌ها و ... به آنان بدهند، خود را رها سازند. مشروطه خواهان در گام نخست جنگیدند تا یک پارلمان قدرتمند را بر روی کار بیاورند. یکی از مهمترین کارهای مجلس نخست این بود که قانونی تصویب کنند که هر گونه امتیاز به خارجی باید از مجلس شورای ملی بگذرد. مهمترین شاهکار مجلس شورای ملی از میان برداشتن قرارداد ننگین ۱۹۱۹ میان قاجاریان و انگلستان بود.
  
سوسیال دمکراسی یک ایدئولوژی سیاسی است که بر پایه ایده‌های کارل مارکس بنا گردیده است. واژه کلیدی سوسیال دمکراسی همان عدالت اجتماعی است و ابزار برای پیاده کردن عدالت اجتماعی تقسیم ثروت‌ها میان همگان است تا همگان دارایی یکسان داشته باشند. در کشورهایی که این ایدئولوژی پیاده شد مانند جمهوری دمکراتیک آلمان شرقی و یا شوروی و یا کوبا این کشورها ورشکسته شدند یعنی در پایان همگان هیچ نداشتند و تهیدست و نیازمند شدند و کسانی که کارا و شایسته بودند گوشمالی داده شدند. از آنجا که این استراتژی شکست خورد امروزه واژه دیگری را به جای عدالت اجتماعی به کار می‌گیرند و آن را درآمد پایه یا یونیورسال بیسیک اینکام می‌نامند. هر شهروندی از دولت حقوق ثابتی می‌گیرد چه کار بکند و چه کار نکند. اما از کجا این پول برای تقسیم میان شهروندان خواهد آمد چیزی در این باره گفته نمی‌شود.
+
قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس قراردادی بود که در ۱۷ امرداد ۱۲۹۸ برابر با ۹ اوت ۱۹۱۹ میان دولت ایران و دولت انگلستان بسته شد و بر پایه این قرارداد استعماری، ایران کشوری تحت‌الحمایه انگلستان درآمد. این قرارداد با امضای حسن وثوق وثوق‌الدوله نخست‌وزیر و برادر بزرگ احمد قوام قوام‌السلطنه، اکبر میرزا صارم‌الدوله وزیر دارایی و فیروز میرزا نصرت‌الدوله (فرزند فرمانفرما) وزیر خارجه بسته شد.
  
بر پایه ایده کارل مارکس حزب‌های سوسیال دموکراسی خود را نمایندگان کارگران صنعت خواندند. در جامعه مدرن شمار کارگرانی که در کارخانه‌ها کار می‌کنند (یقه آبی) کاهش می‌یابد در جایی که شمار کارمندان دولت و حقوق بگیران ماهانه (یقه سفید) و دستمزد بگیران صنعتگران و پیشه وران و هم چنین دیگر کسانی که مستقل کار می‌کنند مانند وکیل و داروخانه دار افزایش می‌یابد. به کارگران ساده در کارخانه‌ها یا یقه آبی‌ها آموزش داده می‌شود و از آنان کارگران متخصص ساخته می‌شود و بدین سان این کارگران حرفه‌ای درآمد بسیار بالایی خواهند داشت و مورد نیاز کارخانه‌ها می‌باشند. روند دیگری که امروزه رواک دارد این است ربات ها جایگزین کارگران ساده یا یقه آبی ها می شوند. کارگران حرفه‌ای آموزش دیده و دیگر گروه‌های خویش فرما  و کارمندان دولت و یقه سپیدها دیگر حزب‌های سوسیال دموکراسی را دیگر برنمی‌گزینند بلکه گرایش به حزب‌های سبز و یا محافظه کار دارند و آنان را انتخاب می‌کنند زیرا که این گروه‌ها از درآمد بالایی برخوردار هستند و می‌خواهند که درآمدشان حفظ شود و بدین گونه بماند.
+
دومین شاهکار مجلس شورای ملی، منقرض کردن سلسله قاجار بود و به نام خوشبختی ملت ایران برگزیدن رضا شاه پهلوی به پادشاهی ایران. قاجاریان کشور ایران را ملک خصوصی خود می‌دانستند و به میل خود کشور ایران را چپاول می کردند. هنگامی که حکومت قاجاریان برانداخته شد میلیون‌ها پوند انگلیسی و روبل روسی قرض‌های خصوصی قاجاریان برای خوشگذرانی هایشان مانده بود که مردم ایران این قرض‌ها به دو دولت روس و انگلیس بازپرداخت کردند.
  
در جامعه‌های مدرن غربی بیمه‌های درمانی و بیکاری و بازنشستگی وجود دارد و همه شهروندان زیر پوشش بیمه‌ها قراردارند. این پروسه بدانجا انجامیده است که حزب‌های سوسیال دمکراسی وزنه سیاسی خود را از دست داده اند. برای نمونه در کشور آلمان حزب سوسیال دمکرات کمتر از پانزده درسد رای می‌آورد در جایی که پنجاه سال پیش بیش از چهل درسد رای را به خود اختصاص داده بودند. در ایتالیا و فرانسه نیز همین روند روی داده است. در همه کشورهایی که به بلوک شرق شناخته شده بودند سوسیال دموکراتی دیگر جایی ندارد. حتی در کوبا سیستم سوسیال دمکراسی را می‌خواهند از میان بردارند. در کشور چین حزبی که بر سر کار است خود را حزب کمونیست می‌نامد ولی ایدیولوژی کمونیستی را دهه هاست که به دور انداخته‌اند.
+
سومین کاری که رضا شاه بزرگ به انجام رساند تشکیل یک دولت قدرتمند بود که با سرمایه گزاری دولت، کارخانه‌های مورد نیاز مردم را بنیاد نهاده شد، مانند کارخانه قند و شکر کارخانه‌های پارچه بافی کارخانه حربر بافی و .... از شگفت‌آورترین کارهای رضا شاه بزرگ ساختن راه آهن سراسری ایران  با پول ایران بود بدون اینکه ریالی از خارجی وام گرفته شود. همه کارهای رضا شاه بزرگ بر پایه قانون اساسی مشروطه انجام یافت و همه در تضاد با سیاست نئولیبرالیسم می‌باشند. نئولیبرالیسم یعنی کمپانی‌های خصوصی راه آهن را می‌سازند یا کارخانه قند و شکر و پارچه بافی را سرمایه اش را می‌دهند و می‌سازند. سود به دست آمده از فروش فرآورده‌های این کارخانه‌ها مستقیم به جیب این افراد سرازیر می‌شود.
  
اینکه اکنون در ایران یک حکومت سوسیال دموکراسی برقرار شود قابل فهم نیست. کسانی که چنین می‌اندیشند و کوشش می‌کنند که سوسیال دموکراسی به ایران بیاورند کوشش می‌کنند که ایران را در سد سال پیش نگاه دارند. این کسان در جوانی اشان سرسپردگان کمونیسم و بیگانگان بودند و در شورشی که در سال ۱۳۵۷ به راه انداختند با خمینی همراه شدند تا شاه ایران را براندازند. همین جرثومه‌ها از سوی خمینی بیرون انداخته شدند و اکنون که جمهوری اسلامی در حال ریزش است می‌خواهند رویاهای جوانی شان را پیاده کنند و بر روی صحنه بیاورند. مردم ایران برای این گونه آزمایش‌های ایدئولوگ‌های ورشکسته جایی ندارد. مردم ایران آن حکومتی را می‌خواهند که می‌شناسند یعنی حکومت مشروطه شاهنشاهی. این گونه آزمایش‌های سیاسی از سوی تبعیدشدگان مانند افغانستان و عراق کشورهایی که در آن جمهوری بر پا کردند نشان می‌دهد که این جمهوری‌ها در این سرزمین‌ها به کار نمی‌آیند. همه کسانی که مدعی هستند باید روی فرم حکومت رفراندوم باید بر پا کرد در واقع می‌خواهند یک جمهوری در ایران بر پا کنند. مردم ایران نیازی به رفراندوم ندارند زیرا که می‌دانند چه می‌خواهند.
+
آنچه را که رضا شاه بزرگ آغاز کرد، محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در ابعاد بسیار بزرگتری ادامه داد. از زبان شاهنشاه بشنویم که چه انجام شده است:
  
شاهنشاه ایران محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در کتاب تمدن بزرگ به نوشتار درآورد که در ایران مدرن هر ایرانی از دم زاده شدن تا آخرین دم که در این جهان است زیر پوشش بیمه‌های اجتماعی زندگی با رفاهی خواهد داشت همانند کشورهای اروپایی. شاهنشاه ایران بیش از پنجاه سال پیش برنامه‌ای برای جامعه ایران در سر داشتند که بسیار مدرنتر و پیشرفته تر از آنچه که کله‌های ناقص سوسیال دموکرات می‌گویند کسانی که برای ایران دوباره نقشه‌های نابودکننده در پیش دارند. اگر این سوسیال دموکرات‌ها در آن زمان از شاهنشاه ایران پشتیبانی می‌کردند ویزیون شاهنشاه ایران دهه‌ها بود که در ایران پیاده شده بود و مردم ایران گدایان گرسنه در خیابان‌ها و سرگردان در کمپ‌های پناهندگی نبودند.
+
شاهنشاه آریامهر جنگل‌های ایران دشت‌ها و چراگاه‌ها آب‌ها  و منابع زیرزمینی و روی زمینی را از افرادی که خود را مالک این ثروت خوانده بودند گرفت و ملی کرد.  
  
 +
آریامهر رژیم ارباب رعیتی را برکندند و زمین‌های کشاورزی را میان برزگران تقسیم نمود و از آنان کشاورزان مالک ساختند. آریامهر شاهنشاه ایران کارگران را در سود خالص کارخانه‌ها شریک نمودند. هم چنین شاهنشاه ایران از درآمد دولت شرکت ملی صنایع پتروشیمی را بنیاد نهادند. اگر محمدرضا شاه پهلوی آریامهر لیبرال دمکرات بود جنگل‌ها و آب‌ها و معدن‌های روی زمینی و زیر زمینی را در دست مالکان خصوصی رها می‌ساخت. فیودال‌های ایران کماکان بزرگ زمینداران ایران می‌ماندند و سهام کارخانه‌ها تنها در دست ثروتمندان می‌چرخید و کارگران دست خالی می‌ماندند. ساختن صنایع پتروشیمی به دست کمپانی‌های نفتی بین المللی انجام می‌یافت و سود به دست آمده به دست خارجی می‌افتاد. شاهنشاه خردمند ایران گفتند پس از فئودالیسم زمینداران، فئودالیسم جدیدی در ایران نمی باید وجود داشته باشد، مانند فئودالیسم صنعتی.
 +
 +
معنای لیبرال دمکراسی را می‌توان در امریکا دید. کمپانی‌هایی که در سراسر دنیا فعال هستند مانند گوگل، مایکروسافت، و آمازون میلیاردها دلار سود به دست می‌آورند و در عمل مالیاتی به دولت امریکا نمی‌پردازند. تا به امروز همه امریکایی‌ها زیر پوشش بیمه درمانی قرار ندارند، چیزی که دراروپا یکی از بایدهاست. ما نیز در کشور عزیزمان ایران سیستم درمانی اروپا را می‌داشتیم، اگر شاهنشاه ایران سایه‌اش بر سر ما می‌ماند. کارگران آمریکایی در سود کارخانه‌ها سهیم نیستند، در جایی که کارگران ایرانی از سال ۱۳۴۱ با انقلاب شاه و ملت در سود کارخانه سهیم بودند، سیزده ماه حقوق داشتند، یک ماه تعطیلات در شمال ایران داشتند و غذای گرم و مقوی در کارخانه و استخر و وسایل ورزشی و سالن خواب در کارخانه.
 +
 +
راه آهن در امریکا از سوی کمپانی‌های خصوصی ساخته شد و چند تنی میلیاردر شدند. در ایران دولت راه آهن را ساخت و سود راه آهن برای مردم هزینه شد. کمپانی‌های نفتی در امریکا را کمپانی‌های خصوصی راه انداختند و انگشت شماری مانند خانواده راکفلر میلیاردر شدند. در ایران نفت ملی شد و سود به دست آمده برای عمران و آبادی کشور و رفاه مردم ایران خرج شد، مانند خانه سازی برای همه، تغذیه رایگان تحصیل رایگان  کمک هزینه تحصیلی  تورهای بسیار ارزان در ایران و در خارج از کشور که بیشتر هزینه آن را دولت می‌پرداخت. سوبسید برق آب گاز و نان دیگر کالای نیازین مردم و بسیاری دیگر.
 +
 +
حزبی مانند حزب مشروطه که ادعا می‌کند که برای بازگرداندن پادشاهی در ایران می‌کوشد، پرسش این است که اینان چگونه می‌توانند خود را حزب مشروطه بنامند. مشروطه یک جنبش است و حزب نیست. مشروطه یعنی کانستیتیوشنال مونارکی یا حکومت پارلمانی شاهنشاهی با یک دولت قدرتمند و توانمند که بهترین را برای مردم کشور می‌خواهد و به انجام می‌رساند و پیوسته به دنبال برآوردن خواست‌های مردم ایران می‌باشد.
 +
 +
لیبرال دمکرات یعنی دولت ضعیف و هر کسی باید خودش مواظب خودش باشد. مانند امریکا که هر کسی باید جور خودش را خودش از آب بیرون بکشد و دولت کاری به کار آدم‌ها ندارد. این مدل لیبرال دمکراسی برای جامعه‌ای مانند امریکا که مردمش ریشه‌ای ندارند و مهاجرین از سراسر جهان می‌باشد خوب است، هیچ یک میهنی ندارند، ریشه در جایی ندارند و امریکایی شده‌اند. این چیزی است که ملایان برای ایران می‌خواهند واردات آدم‌ها از کشورهای وامانده جا مانده افغانستان و پاکستان و کشورهای عربی سامی نژاد و به آنان شناسنامه ایرانی می‌دهند. جنگل‌ها و آب‌ها و چراگاه‌ها و ثروت‌های روی زمین و زیر زمین ایران را خصوصی کرده‌اند و میان خودشان تقسیم کرده‌اند. مانند زمان قاجار امتیاز جزیره کیش به چینی‌ها داده شده است. ملایان مانند قاجاریان، ایران را ملک خصوصی خود می‌دانند و آن را هر گونه که دلشان می خواهد چپاول می‌کنند و ایرانی را به قتل می رسانند. احمدی نژاد درست می‌گوید زمانی که در برابر رسانه‌ها ابراز می‌دارد که او یک لیبرال دمکرات است. روی جلد ماهنامه اندیشه پویا شماره ۷۳ را احمدی نژاد با لیبرال دمکراتی اش به خود اختصاص داده است.
 +
 +
ملایان بر پایه لیبرال دموکراتی دولتی ضعیف بر پا کردند، ثروت کشور را برای خود ویژه ساختند و با پاسداران یک سازمان بین المللی راه انداختند مانند یک کمپانی بین المللی سرمایه داری که سازمان‌های و شعبه‌های دیگری دارد و میلیاردها دلار سود می‌برد. سپاه پاسداران سازمانی است که همه قاچاق‌ها به و از ایران زیر نظر آنها انجام می‌شود و به خرید و فروش اسلحه در جهان مشغول است. برای مردم ایران نه چیزی باقی می‌ماند و نه جایگاهی. در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان یعنی ایران ما، گرسنگی و بیکاری و بیماری فقر و سوتغذیه بی آیندگی چیره است. مردم را به حال خودشان گزاشته‌اند و آنان را به خدا و پیامبر حواله می‌دهند و حکومت و دولت با ثروت این کشور به خود مشغولند.
 +
 +
کسی که ایران را می‌خواهد نجات دهد نمی‌تواند مشروطه خواه و همزمان لیبرال دمکرات باشد. تنها آینده‌ای که ایران دارد مشروطه شاهنشاهی است. نه سوسیال دمکراتی و نه لیبرال دمکراتی که هر دو برای ایران یعنی ادامه بدبختی و بیچارگی.
 +
 +
شگفت آور است که سوسیال دمکرات‌ها و لیبرال دمکرات‌ها یکدیگر را یافته‌اند و متحد شده‌اند همان اتحاد نامقدس سرخ و سیاه  نوین.
 +
 +
آشکار است که سوسیال دمکرات‌ها فراموش کرده‌اند که کارگران ایران در بهشتی کار می‌کردند و این جرثومه‌های خیانت و پستی آمدند تا کارگران ایران را رهایی بخشند. امروز کارگران ایران گرسنه و درمانده و ماه‌ها حقوق نگرفته و شرمنده از خانواده هیچ یک از این کمونیست‌های خاین یادی از آنها نمی‌کند. نایود شوید با ایدئولوژی‌های بیمارتان.
 +
 +
پاینده ایران – جاوید شاه – برقرار باد مشروطه شاهنشاهی ایران
  
  

نسخهٔ ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۴۲


سوسیال دمکراتی ایدئولوژی سیاسی که ثروتمند را ثروتمندتر و تهیدست را تهیدست تر می کند

لیبرال دمکراسی - لیبرال دمکراسی واژه دیگری است برای جنبش کاپیتالیستی یا سرمایه‌داری. امروزه حزب مشروطه در باره این می‌گوید که ایران می‌باید به سوی لیبرال دمکراسی سوق داده شود. لیبرال دمکراسی را علیه سوسیال دمکراسی بر پا می‌دارند. همانند سوسیال دمکراسی برای لیبرال دمکراسی نیز واژه پارسی وجود ندارد. امروزه هنگامی که درباره لیبرال دمکراسی گفتگو می‌شود واژه نئولیبرالیسم به کار گرفته می‌شود که به چم «بازار آزاد سرمایه‌داری» می‌باشد. بازار آزاد سرمایه‌داری یعنی خصوصی سازی، برداشتن یا کاهش دادن قانون‌های که درباره امور اقتصادی وجود دارد، گلوبالیزیشن یا جهانی شدن، تجارت آزاد، کاهش هزینه‌های دولت. شناخته شده‌ترین سیاستمدار نئولیبرالیسم مارگارت تاچر بود. شناخته شده‌ترین کمپانی‌های لیبرال اکونومی کمپانی‌های نفتی بودند، به ویژه بریتیش پترولیوم. نمونه‌ای با بریتیش پترولیوم می‌آوریم تا ببینیم لیبرال دمکراسی چگونه کار می‌کند.

بریتیش پترولیوم با نام انگلو –پرژن اویل کمپانی یا شرکت نفت ایران و انگلیس در ۲۵ فروردین ماه ۱۲۸۸ خورشیدی برابر ۱۴ آپریل ۱۹۰۹ در لندن ثبت شد. این کمپانی امتیاز بهره‌برداری از نفت ایران را برای ۱۶ سال داشت. بر پایه این قرارداد ایران می‌بایستی که شانزده درسد از بهره به دست آمده از فروش نفت ایران را دریافت دارد. اما چه اندازه نفت استخراج شود و به چه بهایی فروخته شود را شرکت نفت ایران وانگلیس تعیین می‌کرد. برای ترابر نفت شرکت نفت کمپانی دیگری به نام بریتیش تانکر کمپانی بنیاد نهاد. سودهای به دست آمده کمپانی تانکر انگلیسی کامل در دست انگلیس‌ها ماند و سهمی به ایران ندادند. تا سال ۱۹۷۴ به درازا کشید تا سرانجام نفت ایران ملی شد و در بیست و پنجمین سالگرد انقلاب شاه و مردم شاهنشاه ایران ملی شدن نفت را اعلام نمودند و در روز فرخنده ۴ امرداد ماه ۱۳۵۳ قانون ملی شدن نفت از مجلس شورای ملی گذشت. پنج سال پس از ملی شدن نفت ، شاه ایران ناچار به ترک ایران شد زیرا که از سال ۱۹۷۹ شاهنشاه دیگر حاضر نبودند نفت ایران را ارزان به غرب بفروشند. نئولیبرالیسم ابزار سیاسی کشورهای غربی است تا منافع اقتصادی خود را در جهان پیاده کنند و به دست بیاورند.

چرا یک حزب که بر خود نام مشروطه را نهاده است، زیر فرنام خود لیبرال دمکرات نوشته است و خود را با لیبرال دمکراسی پیوند می‌دهد که این برای هیچ ایرانی قابل فهم نیست. مشروطه جنبشی است که ایرانیان کوشش کردند تا از سیاست قاجاریان که از خارجیان وام بگیرند و امتیاز گمرکات و شیلات و راه‌ها و ... به آنان بدهند، خود را رها سازند. مشروطه خواهان در گام نخست جنگیدند تا یک پارلمان قدرتمند را بر روی کار بیاورند. یکی از مهمترین کارهای مجلس نخست این بود که قانونی تصویب کنند که هر گونه امتیاز به خارجی باید از مجلس شورای ملی بگذرد. مهمترین شاهکار مجلس شورای ملی از میان برداشتن قرارداد ننگین ۱۹۱۹ میان قاجاریان و انگلستان بود.

قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس قراردادی بود که در ۱۷ امرداد ۱۲۹۸ برابر با ۹ اوت ۱۹۱۹ میان دولت ایران و دولت انگلستان بسته شد و بر پایه این قرارداد استعماری، ایران کشوری تحت‌الحمایه انگلستان درآمد. این قرارداد با امضای حسن وثوق وثوق‌الدوله نخست‌وزیر و برادر بزرگ احمد قوام قوام‌السلطنه، اکبر میرزا صارم‌الدوله وزیر دارایی و فیروز میرزا نصرت‌الدوله (فرزند فرمانفرما) وزیر خارجه بسته شد.

دومین شاهکار مجلس شورای ملی، منقرض کردن سلسله قاجار بود و به نام خوشبختی ملت ایران برگزیدن رضا شاه پهلوی به پادشاهی ایران. قاجاریان کشور ایران را ملک خصوصی خود می‌دانستند و به میل خود کشور ایران را چپاول می کردند. هنگامی که حکومت قاجاریان برانداخته شد میلیون‌ها پوند انگلیسی و روبل روسی قرض‌های خصوصی قاجاریان برای خوشگذرانی هایشان مانده بود که مردم ایران این قرض‌ها به دو دولت روس و انگلیس بازپرداخت کردند.

سومین کاری که رضا شاه بزرگ به انجام رساند تشکیل یک دولت قدرتمند بود که با سرمایه گزاری دولت، کارخانه‌های مورد نیاز مردم را بنیاد نهاده شد، مانند کارخانه قند و شکر کارخانه‌های پارچه بافی کارخانه حربر بافی و .... از شگفت‌آورترین کارهای رضا شاه بزرگ ساختن راه آهن سراسری ایران با پول ایران بود بدون اینکه ریالی از خارجی وام گرفته شود. همه کارهای رضا شاه بزرگ بر پایه قانون اساسی مشروطه انجام یافت و همه در تضاد با سیاست نئولیبرالیسم می‌باشند. نئولیبرالیسم یعنی کمپانی‌های خصوصی راه آهن را می‌سازند یا کارخانه قند و شکر و پارچه بافی را سرمایه اش را می‌دهند و می‌سازند. سود به دست آمده از فروش فرآورده‌های این کارخانه‌ها مستقیم به جیب این افراد سرازیر می‌شود.

آنچه را که رضا شاه بزرگ آغاز کرد، محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در ابعاد بسیار بزرگتری ادامه داد. از زبان شاهنشاه بشنویم که چه انجام شده است:

شاهنشاه آریامهر جنگل‌های ایران دشت‌ها و چراگاه‌ها آب‌ها و منابع زیرزمینی و روی زمینی را از افرادی که خود را مالک این ثروت خوانده بودند گرفت و ملی کرد.

آریامهر رژیم ارباب رعیتی را برکندند و زمین‌های کشاورزی را میان برزگران تقسیم نمود و از آنان کشاورزان مالک ساختند. آریامهر شاهنشاه ایران کارگران را در سود خالص کارخانه‌ها شریک نمودند. هم چنین شاهنشاه ایران از درآمد دولت شرکت ملی صنایع پتروشیمی را بنیاد نهادند. اگر محمدرضا شاه پهلوی آریامهر لیبرال دمکرات بود جنگل‌ها و آب‌ها و معدن‌های روی زمینی و زیر زمینی را در دست مالکان خصوصی رها می‌ساخت. فیودال‌های ایران کماکان بزرگ زمینداران ایران می‌ماندند و سهام کارخانه‌ها تنها در دست ثروتمندان می‌چرخید و کارگران دست خالی می‌ماندند. ساختن صنایع پتروشیمی به دست کمپانی‌های نفتی بین المللی انجام می‌یافت و سود به دست آمده به دست خارجی می‌افتاد. شاهنشاه خردمند ایران گفتند پس از فئودالیسم زمینداران، فئودالیسم جدیدی در ایران نمی باید وجود داشته باشد، مانند فئودالیسم صنعتی.

معنای لیبرال دمکراسی را می‌توان در امریکا دید. کمپانی‌هایی که در سراسر دنیا فعال هستند مانند گوگل، مایکروسافت، و آمازون میلیاردها دلار سود به دست می‌آورند و در عمل مالیاتی به دولت امریکا نمی‌پردازند. تا به امروز همه امریکایی‌ها زیر پوشش بیمه درمانی قرار ندارند، چیزی که دراروپا یکی از بایدهاست. ما نیز در کشور عزیزمان ایران سیستم درمانی اروپا را می‌داشتیم، اگر شاهنشاه ایران سایه‌اش بر سر ما می‌ماند. کارگران آمریکایی در سود کارخانه‌ها سهیم نیستند، در جایی که کارگران ایرانی از سال ۱۳۴۱ با انقلاب شاه و ملت در سود کارخانه سهیم بودند، سیزده ماه حقوق داشتند، یک ماه تعطیلات در شمال ایران داشتند و غذای گرم و مقوی در کارخانه و استخر و وسایل ورزشی و سالن خواب در کارخانه.

راه آهن در امریکا از سوی کمپانی‌های خصوصی ساخته شد و چند تنی میلیاردر شدند. در ایران دولت راه آهن را ساخت و سود راه آهن برای مردم هزینه شد. کمپانی‌های نفتی در امریکا را کمپانی‌های خصوصی راه انداختند و انگشت شماری مانند خانواده راکفلر میلیاردر شدند. در ایران نفت ملی شد و سود به دست آمده برای عمران و آبادی کشور و رفاه مردم ایران خرج شد، مانند خانه سازی برای همه، تغذیه رایگان تحصیل رایگان کمک هزینه تحصیلی تورهای بسیار ارزان در ایران و در خارج از کشور که بیشتر هزینه آن را دولت می‌پرداخت. سوبسید برق آب گاز و نان دیگر کالای نیازین مردم و بسیاری دیگر.

حزبی مانند حزب مشروطه که ادعا می‌کند که برای بازگرداندن پادشاهی در ایران می‌کوشد، پرسش این است که اینان چگونه می‌توانند خود را حزب مشروطه بنامند. مشروطه یک جنبش است و حزب نیست. مشروطه یعنی کانستیتیوشنال مونارکی یا حکومت پارلمانی شاهنشاهی با یک دولت قدرتمند و توانمند که بهترین را برای مردم کشور می‌خواهد و به انجام می‌رساند و پیوسته به دنبال برآوردن خواست‌های مردم ایران می‌باشد.

لیبرال دمکرات یعنی دولت ضعیف و هر کسی باید خودش مواظب خودش باشد. مانند امریکا که هر کسی باید جور خودش را خودش از آب بیرون بکشد و دولت کاری به کار آدم‌ها ندارد. این مدل لیبرال دمکراسی برای جامعه‌ای مانند امریکا که مردمش ریشه‌ای ندارند و مهاجرین از سراسر جهان می‌باشد خوب است، هیچ یک میهنی ندارند، ریشه در جایی ندارند و امریکایی شده‌اند. این چیزی است که ملایان برای ایران می‌خواهند واردات آدم‌ها از کشورهای وامانده جا مانده افغانستان و پاکستان و کشورهای عربی سامی نژاد و به آنان شناسنامه ایرانی می‌دهند. جنگل‌ها و آب‌ها و چراگاه‌ها و ثروت‌های روی زمین و زیر زمین ایران را خصوصی کرده‌اند و میان خودشان تقسیم کرده‌اند. مانند زمان قاجار امتیاز جزیره کیش به چینی‌ها داده شده است. ملایان مانند قاجاریان، ایران را ملک خصوصی خود می‌دانند و آن را هر گونه که دلشان می خواهد چپاول می‌کنند و ایرانی را به قتل می رسانند. احمدی نژاد درست می‌گوید زمانی که در برابر رسانه‌ها ابراز می‌دارد که او یک لیبرال دمکرات است. روی جلد ماهنامه اندیشه پویا شماره ۷۳ را احمدی نژاد با لیبرال دمکراتی اش به خود اختصاص داده است.

ملایان بر پایه لیبرال دموکراتی دولتی ضعیف بر پا کردند، ثروت کشور را برای خود ویژه ساختند و با پاسداران یک سازمان بین المللی راه انداختند مانند یک کمپانی بین المللی سرمایه داری که سازمان‌های و شعبه‌های دیگری دارد و میلیاردها دلار سود می‌برد. سپاه پاسداران سازمانی است که همه قاچاق‌ها به و از ایران زیر نظر آنها انجام می‌شود و به خرید و فروش اسلحه در جهان مشغول است. برای مردم ایران نه چیزی باقی می‌ماند و نه جایگاهی. در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان یعنی ایران ما، گرسنگی و بیکاری و بیماری فقر و سوتغذیه بی آیندگی چیره است. مردم را به حال خودشان گزاشته‌اند و آنان را به خدا و پیامبر حواله می‌دهند و حکومت و دولت با ثروت این کشور به خود مشغولند.

کسی که ایران را می‌خواهد نجات دهد نمی‌تواند مشروطه خواه و همزمان لیبرال دمکرات باشد. تنها آینده‌ای که ایران دارد مشروطه شاهنشاهی است. نه سوسیال دمکراتی و نه لیبرال دمکراتی که هر دو برای ایران یعنی ادامه بدبختی و بیچارگی.

شگفت آور است که سوسیال دمکرات‌ها و لیبرال دمکرات‌ها یکدیگر را یافته‌اند و متحد شده‌اند همان اتحاد نامقدس سرخ و سیاه نوین.

آشکار است که سوسیال دمکرات‌ها فراموش کرده‌اند که کارگران ایران در بهشتی کار می‌کردند و این جرثومه‌های خیانت و پستی آمدند تا کارگران ایران را رهایی بخشند. امروز کارگران ایران گرسنه و درمانده و ماه‌ها حقوق نگرفته و شرمنده از خانواده هیچ یک از این کمونیست‌های خاین یادی از آنها نمی‌کند. نایود شوید با ایدئولوژی‌های بیمارتان.

پاینده ایران – جاوید شاه – برقرار باد مشروطه شاهنشاهی ایران