تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۲: خط ۲:
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
 
*
 
*
[[پرونده:InterviewLucienGeorgeKhomeiniMay061978.pdf|thumb|left|240px|مصاحبه لوموند با خمینی برگردان به انگلیسی]]
+
[[پرونده:Mohammad Reza Shah Pahlavi Hezb Mardom 18 May 1971.mp4|thumb|left|230px|به بیانات شاهنشاه آریامهر در برابر هموندان حزب مردم گوش فرادهیم]]
'''[[مصاحبه لوسین ژرژ خبرنگار روزنامه لوموند با روح‌الله خمینی در نجف ۴ اردیبهشت ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی]]''' - '''شاه شما را متهم می‌کند که مخالف تمدن و گذشته‌گرا هستید؛ جواب شما به این مطلب چیست؟'''
 
  
جواب: این خود شاه است که عین مخالفت با تمدن است و گذشته گراست. مدت پانزده سال است که من در اعلامیه‌ها و بیانیه‌هایم خطاب به مردم ایران مُصراً خواستار رشد و توسعه اقتصادى و اجتماعى مملکتم بوده‌ام. اما شاه سیاست امپریالیستها را اجرا مى کند و کوشش دارد که ایران را در وضع عقب ماندگى و واپسگرایى نگاه دارد. رژیم شاه رژیمى دیکتاتورى است. در این رژیم، آزادیهاى فردى پایمال و انتخابات واقعى و مطبوعات و احزاب از میان برده شده‌اند. نمایندگان را شاه با نقض قانون اساسى تحمیل مى کند. انعقاد مجامع سیاسى- مذهبى ممنوع است. استقلال قضایى و آزادى فرهنگى به هیچ وجه وجود ندارد. شاه قواى سه گانه را غصب کرده است و یک حزب واحد ایجاد نموده است. از این بدتر، پیوستن به این حزب را اجبارى کرده است و از متخلفان انتقام مى گیرد.
+
'''[[بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی هموندان کنگره حزب مردم در کاخ سعدآباد ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۰]]'''- صحبت و گفتگو با چنین جمعیت پر شوری که امروز از تمام اکناف کشور در اینجا جمع شده‌اند، البته موقعیتی است دلپذیر و باعث خوشوقتی. در اینکه در انقلاب ششم بهمن ایران، همه افراد کشور با رئیس مملکتشان سهم یکسانی دارند، تردیدی نیست. این مزیت، یک مزیت عمومی است و متعلق به تمام ملت، کما اینکه اسم انقلاب ایران را گاهی انقلاب ششم بهمن و گاهی انقلاب شاه و ملت می‌گویند.
  
کشاورزى ما که تولیدش حتى تا ۲۳ سال پیش اضافه بر احتیاجات داخلى مان بود و ما صادرکننده این ما زاد بودیم، فعلًا از میان رفته است. مطابق ارقامى که نخست وزیر شاه در دو سال پیش به دست داده است، ایران ۹۳ درصد از مواد غذایى مصرفى خود را وارد مى کند. و این است نتیجه به اصطلاح اصلاحات ارضى شاه!
+
اجمالاً و مختصراً باید ببینیم که در نه سالی که از انقلاب ایران می‌گذرد، چه اتفاقاتی افتاده است؟ هیچ کس منکر حقایق نیست، من جمله خود این حزب که در اقلیت یعنی صف مخالف قرار دارد، به اندازه دیگران ترقیات چشمگیر کشور را می‌بیند، آنها را بازگو می‌کند و از آنها دفاع می‌نماید. البته دیدیم که شما درمورد سیاست‌های عالی مملکت، مثل سیاست‌های میهنی یعنی سیاست مستقل ملی ایران، سیاست دفاعی یعنی حفظ مرز و بوم این کشور کهن، نه تنها همیشه با تمام ملت ایران و با حکومت سر کار هم آواز و هم صدا بودید، بلکه بعضی اوقات می‌گفتید که چرا بیشتر از این در تأمین وسایل دفاعی کشور کوشش نمی‌شود؟ به هر جهت اگر درآمد سرانه ایران قبل از ششم بهمن ۱۳۴۱ را با امروز مقایسه بکنید، به تحولات و پیشرفت‌های کشور پی می‌برید. این ارقام اختراعی نیست. ارقامی است که منتشر شده و قابل کنترل است و همه از آن آگاهند، هم ما می‌دانیم و هم تشکیلات سازمان ملل متحد با آنها آشنا است. رشد اقتصادی ما در قسمت صنعت در حدود سالی هفده درصد بوده است. در قسمت برق این اواخر خیلی بیشتر شده و سال گذشته به حدود چهل درصد رسیده است. به قیمت ثابت رشد اقتصادی و تولیدات کلی مملکت ایران از ده درصد متجاوز بوده است، اینها ظواهر مادی کار است.
  
دانشگاه هاى ما نیمى از سال بسته است و طلاب و دانشجویان ما هر سال چندین بار مضروب و مجروح مى گردند و به زندان افکنده مى شوند. شاه اقتصاد ما را از میان برده و درآمد حاصل از نفت را که ثروت آینده مردم ماست تبذیر مى کند و آن را براى خرید اسلحه هایى به کار مى برد که جنبه تجملى و قیمت هاى سرسام آور دارد و این امر به استقلال ایران صدمه مى زند. من مخالف شاه هستم؛ درست به دلیل آنکه سیاست وى که وابسته به قدرت هاى خارجى است، پیشرفت مردم را در معرض خطر قرار مى دهد. هنگامى که شاه ادعا مى کند که ایران را به مرز «تمدن بزرگ» مى رساند، دروغ مى گوید و این مطلب را بهانه قرار داده است تا ریشه استقلال مملکت را قطع کند و خون مردم را جارى سازد. کارگران، کشاورزان، دانشجویان، کسبه و زنان و مردان علیه قدرت ارتجاعى و گذشته گرایى وى مبارزه مى کنند. به دلیل این واقعیتهاى غیر قابل بحث است که شاه کوشش مى کند موضع مخالف ما را در قبال رژیمش وارونه جلوه دهد و ما را مخالف تمدن و گذشته گرا قلمداد کند. اگر ما موفق به سرنگون کردن رژیم او شویم، او براى کارهایى که بر ضد پیشرفت و ترقى اقتصادى و فرهنگى مردم کرده است محاکمه خواهد شد؛ و آن روز تمامى عالم از جنایات وى آگاه خواهند گردید.
+
اما ظواهر معنوی اجتماعی که ما امروز می‌بینیم، آزادمردان و آزادزنان ایران، این کار در ده سال پیش ممکن نبود. تشکیل سپاهیان انقلاب مرکب از جوان‌های پسر و دختر که در اقصی نقاط مملکت از روی ایمان و عقیده مشغول خدمت هستند در آن زمان امکان‌پذیر نبود. نیروهای ارتجاعی یا نیروهای متفق سرخ و سیاه، مانع هر نوع پیشرفتی می‌شدند برای اینکه هر قدمی که ما در این زمینه‌ها به پیش برمی‌داشتیم آنها خودبه‌خود و بلا اراده اجباراً یک قدم به عقب می‌رفتند.
  
'''شاه شما را مخالف با تمدن قلمداد مى کند؛ شما نیز همین اتهام را به شاه برمى گردانید و این مطلب لزوماً قانع کننده نیست. لطفاً ممکن است موضع و موقع خود را راجع به سه موضوع اصلى ایران بیان بفرمایید: اصلاحات ارضى، صنعتى کردن مملکت، و زنان'''
+
در آخر این تابستان، یک نفر نمی‌گویم رعیت، برای اینکه این کلمه از همان روز اول انقلاب ایران از بین رفت، یک نفر کشاورز و حتی یک نفر اجاره‌دار هم باقی نمی‌ماند، یعنی هر کس در هر زمینی که کار می‌کند صاحب و ارباب خودش خواهد بود. احتیاج به تشریح وضع کارگر نمی‌بینم، همین طور در سایر شئون مملکتی و صفوف اجتماعی. هر کدام از شما از هر کجا که می‌آیید وضع امروزتان را در دورافتاده‌ترین نقاط مقایسه کنید با اوضاع پیش از بهمن ۱۳۴۱، از آن دورتر نمی‌روم که بگویم در زمان جنگ و اشغال کشور چه وضعی داشتیم یا چند سال بعد از جنگ دارای چه وضعی بودیم و چه سیاست‌هایی اوضاع ما را درمورد مسئله نفت به صورت اواخر مرداد ۱۳۳۲ درآورده بود و در مقابل آن این موفقیتی که سه ماه پیش درباره مسئله نفت نصیبمان شد، وضع ما را به کجا رسانده است؟ ...
  
هدف از اصلاحات ارضى شاه، خصوصاً این بود که بازارى براى کشورهاى خارجى، خصوصاً امریکا، ایجاد کند. اما اصلاحات ارضى اى که ما خواستارش هستیم، کشاورز را از محصول کارش بهره مند خواهد ساخت و مالکانى را که بر خلاف قوانین اسلامى عمل کرده‌اند مجازات خواهد کرد. زمینهایى که گرفته‌اند، به مالکان قدیمى اش برگردانیده خواهد شد؟ مسلماً نه، درست همین مالکان در طول سالها درآمدهایى را روى هم انباشته بودند، بى آنکه مقررات اسلام را در خصوص توزیع آنها اجرا نمایند. بدین ترتیب ثروتى را که حق جامعه بوده و باید به جامعه برسد در نزد خود نگه داشته و بر خلاف قوانین اسلامى  عمل کرده‌اند و ثروتمند شده‌اند. بنا بر این اگر ما به قدرت و حکومت برسیم، ثروتهایى که این مالکان به ناحق متصرف شده‌اند، ضبط خواهیم کرد و بر اساس حق و انصاف، مجدداً میان محتاجان توزیع خواهیم کرد....
+
اشاره‌ای شد به یک عده گمراه که البته تعدادشان کم است و خیلی هم کم است، ولی این دلیل بر بی‌اعتنایی نسبت به موضوع نمی‌شود، به دو جهت، یکی اینکه واقعاً حیف است که از سی‌میلیون نفر جمعیت کشور حتی چند نفر گمراه باشند. البته تصور اینکه اینها بتوانند به مملکت صدمه بزنند تقریباً غیر ممکن است، اما به خودشان که صدمه می‌زنند، وقتی به خودشان صدمه بزنند به فامیل نزدیکشان هم ممکن است لطمه وارد بشود و اصولاً چرا این طور بشود؟
 +
اگر مملکت ما کشوری بود که روی آن خاک مرده پاشیده بودند، اگر مملکتی بود که در حال درجا زدن بود، اگر مملکتی بود که اصول فئودالیته، اصول خانخانی، بی‌عدالتی‌های اجتماعی، عدم امکان پیشرفت افراد در آن حکمفرما بود، یا وضع کارگران و طبقات دیگرش نامناسب بود، می‌گفتیم طبیعی است که عده‌ای به خاطر احساسات وطن‌پرستی نتوانند چنین اوضاعی را ببینند و بخواهند کمر خدمت ببندند و مملکت را نجات بدهند، ولی تعجب در این است کشوری که دنیا آن را کشور نمونه اعلام کرده و دوازده ماده انقلابش آن را با حفظ آزادی‌های فردی و انسانی به این مقام و منزلت رسانیده است، در چنین محیط و در چنین مملکتی که وضع به این صورت است و آینده آن باز هم درخشان‌تر خواهد شد، چطور ممکن است که در یک مغز سالم افکار منحرف و ناسالم و سیاه پیدا بشود؟ ما باید فکر کنیم که چطور چنین چیزی ممکن است، البته اگر خیلی غور و بررسی کنیم بالاخره به اینجا می‌رسیم که ممکن است عقده‌هایی در کار باشد و در این مورد کسانی هستند که (استغفرالله) با خدا هم دعوا می‌کنند و ایراد می‌گیرند که چرا این را به من ندادی؟ چرا آن را به من ندادی؟ چرا این طور کردی؟ باید گفت که بعضی‌ها طبعاً حسودند با این حال اجتماع ما نباید این را بدون اهمیت و سرسری بگیرند. نباید بگوید که اینها حداکثر چند صد نفر و یا چند هزار نفر بیشتر نیستند و چنین رقمی در مقابل جمعیت ایران اهمیتی ندارد، بگذار هر چه می‌خواهند سر و صدا بکنند، اقتضای سن بعضی‌ها این است، بالاخره خسته می‌شوند و ساکت می‌گردند. عده‌ای هم عادت دارند که می‌گویند خوب به من چه، دستگاه خودش فکری به حال آنها می‌کند و ترتیب کار را می‌دهد و جلوی خدای نخواسته خیانت را می‌گیرد. می‌خواهم بگویم نه، این طور نیست، این کار و وظیفه اخلاقی فرد فرد شما است، زیرا هر کدام از شما در برابر این مملکت سهم و وظیفه کاملاً مساوی دارید، این خاک، این آب، این هوا، به طور یکسان متعلق به همه شما است، بعد از شما متعلق به بچه‌های شما است و نسل بعد از نسل متعلق به ایرانی است. ما منابع طبیعی را ملی کردیم، جنگل‌ها ملی شد، مراتع بزرگ ملی شد، آب ملی شد، در حالی که شاید حتی مترقی‌ترین ممالک دنیا هنوز به این پایه نرسیده باشند، البته مقصودم ممالک و مجامع آزاد است.
  
'''درباره لفظ «مارکسیسم اسلامى» که رژیم مرتباً استعمال مى کند چه فکر مى کنید؟ آیا با دستجات چپ افراطى روابط سازمانى دارید؟'''
+
پس از آنجا که سهم همه نسبت به این آب و خاک مساوی است، وظیفه‌ای هم که شما برای حفظ این کشور دارید مساوی است، وظیفه‌ای که در مقابل عده‌ای ناچیز که از راه راست منحرف شده‌اند دارید وظیفه مقابله و ارشاد و در صورت لزوم مقاومتی است که در برابر آنها باید بکنید. من با امیدهای زیاد نسبت به آینده با شما صحبت می‌کنم، چون مطالب به قدری واضح و روشن است و امکانات کشور به اندازه‌ای زیاد است که جز اینکه انسان نسبت به آینده امیدوار باشد، راه دیگری ندارد.
  
این شاه است که اصطلاح مذکور را به کار برده است و اطرافیانش از او تبعیت کرده‌اند. این مفهوم مفهومى نادرست و حاوى تناقض است و براى از اعتبار انداختن و از بین بردن مبارزه مردم مسلمان ما بر ضد رژیم شاه است. مفهوم اسلامى که بر اساس توحید و وحدانیت خداوند بنا شده است با ماتریالیسم در تضاد است. اصطلاح «مارکسیسم اسلامى» یک اصطلاح خلاف حقیقت است. به عبارت دیگر، شاه و دستگاه تبلیغاتى اش از اتحاد «ارتجاع سیاه» و «خرابکارى سرخ» نیز هدفى را که گفتیم تعقیب مى کند؛ بدین  معنا که وى مى خواهد مردم مسلمان را وحشتزده سازد و بذر ابهام را در آنها بپراکند، تا مخالفتشان را نسبت به رژیم که جامع و غیر قابل بحث و انکار است از میان ببرد. هیچ گاه میان مردم مسلمانى که بر ضد شاه در حال مبارزه‌اند و عناصر مارکسیست افراطى یا غیر افراطى اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلامیه هاى خود خاطرنشان ساخته‌ام که مردم مسلمان بایستى در مبارزه خود همگون و متجانس باقى بمانند و از هر نوع همکارى سازمانى با عناصر کمونیست بر حذر باشند. بدین ترتیب با اتحاد بین تمام مسلمانان است که ما با شاه مبارزه مى کنیم و خواهیم کرد؛ و به همین دلیل است که شاه سعى دارد مبانى مبارزه اى ما را وارونه جلوه دهد.
+
در چند سال پیش گفته بودم (و اتفاقاً وقایع و گذشت زمان هم ثابت کرد) که ما محکوم به پیشرفت هستیم. فرضیات هر قضیه و هر مسئله‌ای را که در نظر بگیرید به آسانی شما را به یک نتیجه می‌رساند. وقتی در این مملکت ثروت‌های ملی شما معین باشد و ثروت‌های بزرگ هم ملی شده باشند و همه آنها طبق برنامه به نفع اجتماع صرف بشود، و ثروت‌های هنگفت نشناخته دیگری هم باشد که ما از آنها اطلاع نداریم، امکانات معدنی و کشاورزی هم به اندازه‌ای باشد که هر فرد ولو اینکه تخصصی نداشته باشد، بتواند بفهمد که با پیشرفت زمان و انجام برنامه‌ها کشور به زودی به مرز تمدن بزرگ خواهد رسید، چطور می‌شود که انسان خوش‌بین نباشد.
  
'''با توجه به فقد روابط سازمانى، آیا یک اتحاد تاکتیکى را با مارکسیست‌ها براى سرنگون کردن شاه در نظر دارید؟ و روش و طرز رفتار شما با آنان پس از موفقیت اجتماعى تان چگونه خواهد بود؟'''
+
به زودی انتخابات کشور شروع خواهد شد، مسلماً تشکیلات شما نیز کاندیداهای انتخاباتی خود را معین خواهد کرد، وظیفه دستگاه‌های مملکتی خواهد بود که روش کاملاً بی‌طرفانه و شرافتمندانه‌ای را برای مبارزه آزاد بین کاندیداها فراهم بکند، شما هم وارد این مبارزه بشوید، نتیجه انتخابات هر چه شد اگر در اقلیت بودید وظیفه‌تان را با حرارت بیشتر و شور بیشتر ادامه بدهید، برای اینکه بالاخره اساس و محرک اولیه همه این کارها، یکی خدمت به وطن است و دیگری ارضای وجدان انفرادی شما، این کار را با صداقت به وطن، با حس میهن‌خواهی شدید، با حس مبارزه‌جویی و اگر لازم باشد با مبارزه‌طلبی ادامه بدهید. در مقابل دشمنان که به جای خود، در برابر هر نوع ضعف و فتوری که مشاهده می‌کنید مبارزه کنید، برای دفاع از منافع میهن‌تان سعی کنید صفوف خود را فشره‌تر نمایید و تشکیلاتتان را توسعه و بهبود ببخشید، و پیشنهادهای لازم برای تحریک بیشتر و فعالیت بیشتر در تشکیلات خودتان بدهید، به هر صورت به عنوان یک فرد حزبی و به عنوان یک نفر ایرانی وظیفه ملی و فردی و وجدانی خود را به خواست خداوند هر روز بهتر از روز پیش انجام بدهید. ... '''[[بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی هموندان کنگره حزب مردم در کاخ سعدآباد ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۰|به بیانات شاهنشاه در باریابی هموندان حزب مردم گوش فرادهیم]]  
 
 
نه، ما حتى براى سرنگون کردن شاه با مارکسیستها همکارى نخواهیم کرد. من همواره به هواداران خود گفته‌ام که این کار را نکنند. ما با طرز تلقى آنان مخالفیم. ما مى دانیم آنها از پشت به ما خنجر زده‌اند و اگر روزى به قدرت برسند، رژیمى دیکتاتورى برقرار خواهند کرد و این مخالف روح اسلام است. اما در جامعه اى که ما به فکر استقرار آن هستیم، مارکسیستها در بیان مطالب خود آزاد خواهند بود؛ زیرا ما اطمینان داریم که اسلام دربردارنده پاسخ به نیازهاى مردم است. ایمان و اعتقاد ما قادر است که با ایدئولوژى آنها مقابله کند. در فلسفه اسلامى از همان ابتدا مسأله کسانى مطرح شده است که وجود خدا را انکار مى کرده‌اند. ما هیچ گاه آزادى آنها را سلب نکرده و به آنها لطمه وارد نیاورده‌ایم. هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند و براى توطئه کردن آزاد نیست. ... '''[[مصاحبه لوسین ژرژ خبرنگار روزنامه لوموند با روح‌الله خمینی در نجف ۴ اردیبهشت ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی|مصاحبه خبرنگار روزنامه لوموند را با روح‌الله خمینی در نجف ۴ اردیبهشت ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی بخوانید و میان ایرانیان پخش کنید تا بدانند چه بر سرشان آمده‌است و چگونه]]'''
 
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۸


به بیانات شاهنشاه آریامهر در برابر هموندان حزب مردم گوش فرادهیم

بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی هموندان کنگره حزب مردم در کاخ سعدآباد ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۰- صحبت و گفتگو با چنین جمعیت پر شوری که امروز از تمام اکناف کشور در اینجا جمع شده‌اند، البته موقعیتی است دلپذیر و باعث خوشوقتی. در اینکه در انقلاب ششم بهمن ایران، همه افراد کشور با رئیس مملکتشان سهم یکسانی دارند، تردیدی نیست. این مزیت، یک مزیت عمومی است و متعلق به تمام ملت، کما اینکه اسم انقلاب ایران را گاهی انقلاب ششم بهمن و گاهی انقلاب شاه و ملت می‌گویند.

اجمالاً و مختصراً باید ببینیم که در نه سالی که از انقلاب ایران می‌گذرد، چه اتفاقاتی افتاده است؟ هیچ کس منکر حقایق نیست، من جمله خود این حزب که در اقلیت یعنی صف مخالف قرار دارد، به اندازه دیگران ترقیات چشمگیر کشور را می‌بیند، آنها را بازگو می‌کند و از آنها دفاع می‌نماید. البته دیدیم که شما درمورد سیاست‌های عالی مملکت، مثل سیاست‌های میهنی یعنی سیاست مستقل ملی ایران، سیاست دفاعی یعنی حفظ مرز و بوم این کشور کهن، نه تنها همیشه با تمام ملت ایران و با حکومت سر کار هم آواز و هم صدا بودید، بلکه بعضی اوقات می‌گفتید که چرا بیشتر از این در تأمین وسایل دفاعی کشور کوشش نمی‌شود؟ به هر جهت اگر درآمد سرانه ایران قبل از ششم بهمن ۱۳۴۱ را با امروز مقایسه بکنید، به تحولات و پیشرفت‌های کشور پی می‌برید. این ارقام اختراعی نیست. ارقامی است که منتشر شده و قابل کنترل است و همه از آن آگاهند، هم ما می‌دانیم و هم تشکیلات سازمان ملل متحد با آنها آشنا است. رشد اقتصادی ما در قسمت صنعت در حدود سالی هفده درصد بوده است. در قسمت برق این اواخر خیلی بیشتر شده و سال گذشته به حدود چهل درصد رسیده است. به قیمت ثابت رشد اقتصادی و تولیدات کلی مملکت ایران از ده درصد متجاوز بوده است، اینها ظواهر مادی کار است.

اما ظواهر معنوی اجتماعی که ما امروز می‌بینیم، آزادمردان و آزادزنان ایران، این کار در ده سال پیش ممکن نبود. تشکیل سپاهیان انقلاب مرکب از جوان‌های پسر و دختر که در اقصی نقاط مملکت از روی ایمان و عقیده مشغول خدمت هستند در آن زمان امکان‌پذیر نبود. نیروهای ارتجاعی یا نیروهای متفق سرخ و سیاه، مانع هر نوع پیشرفتی می‌شدند برای اینکه هر قدمی که ما در این زمینه‌ها به پیش برمی‌داشتیم آنها خودبه‌خود و بلا اراده اجباراً یک قدم به عقب می‌رفتند.

در آخر این تابستان، یک نفر نمی‌گویم رعیت، برای اینکه این کلمه از همان روز اول انقلاب ایران از بین رفت، یک نفر کشاورز و حتی یک نفر اجاره‌دار هم باقی نمی‌ماند، یعنی هر کس در هر زمینی که کار می‌کند صاحب و ارباب خودش خواهد بود. احتیاج به تشریح وضع کارگر نمی‌بینم، همین طور در سایر شئون مملکتی و صفوف اجتماعی. هر کدام از شما از هر کجا که می‌آیید وضع امروزتان را در دورافتاده‌ترین نقاط مقایسه کنید با اوضاع پیش از بهمن ۱۳۴۱، از آن دورتر نمی‌روم که بگویم در زمان جنگ و اشغال کشور چه وضعی داشتیم یا چند سال بعد از جنگ دارای چه وضعی بودیم و چه سیاست‌هایی اوضاع ما را درمورد مسئله نفت به صورت اواخر مرداد ۱۳۳۲ درآورده بود و در مقابل آن این موفقیتی که سه ماه پیش درباره مسئله نفت نصیبمان شد، وضع ما را به کجا رسانده است؟ ...

اشاره‌ای شد به یک عده گمراه که البته تعدادشان کم است و خیلی هم کم است، ولی این دلیل بر بی‌اعتنایی نسبت به موضوع نمی‌شود، به دو جهت، یکی اینکه واقعاً حیف است که از سی‌میلیون نفر جمعیت کشور حتی چند نفر گمراه باشند. البته تصور اینکه اینها بتوانند به مملکت صدمه بزنند تقریباً غیر ممکن است، اما به خودشان که صدمه می‌زنند، وقتی به خودشان صدمه بزنند به فامیل نزدیکشان هم ممکن است لطمه وارد بشود و اصولاً چرا این طور بشود؟ اگر مملکت ما کشوری بود که روی آن خاک مرده پاشیده بودند، اگر مملکتی بود که در حال درجا زدن بود، اگر مملکتی بود که اصول فئودالیته، اصول خانخانی، بی‌عدالتی‌های اجتماعی، عدم امکان پیشرفت افراد در آن حکمفرما بود، یا وضع کارگران و طبقات دیگرش نامناسب بود، می‌گفتیم طبیعی است که عده‌ای به خاطر احساسات وطن‌پرستی نتوانند چنین اوضاعی را ببینند و بخواهند کمر خدمت ببندند و مملکت را نجات بدهند، ولی تعجب در این است کشوری که دنیا آن را کشور نمونه اعلام کرده و دوازده ماده انقلابش آن را با حفظ آزادی‌های فردی و انسانی به این مقام و منزلت رسانیده است، در چنین محیط و در چنین مملکتی که وضع به این صورت است و آینده آن باز هم درخشان‌تر خواهد شد، چطور ممکن است که در یک مغز سالم افکار منحرف و ناسالم و سیاه پیدا بشود؟ ما باید فکر کنیم که چطور چنین چیزی ممکن است، البته اگر خیلی غور و بررسی کنیم بالاخره به اینجا می‌رسیم که ممکن است عقده‌هایی در کار باشد و در این مورد کسانی هستند که (استغفرالله) با خدا هم دعوا می‌کنند و ایراد می‌گیرند که چرا این را به من ندادی؟ چرا آن را به من ندادی؟ چرا این طور کردی؟ باید گفت که بعضی‌ها طبعاً حسودند با این حال اجتماع ما نباید این را بدون اهمیت و سرسری بگیرند. نباید بگوید که اینها حداکثر چند صد نفر و یا چند هزار نفر بیشتر نیستند و چنین رقمی در مقابل جمعیت ایران اهمیتی ندارد، بگذار هر چه می‌خواهند سر و صدا بکنند، اقتضای سن بعضی‌ها این است، بالاخره خسته می‌شوند و ساکت می‌گردند. عده‌ای هم عادت دارند که می‌گویند خوب به من چه، دستگاه خودش فکری به حال آنها می‌کند و ترتیب کار را می‌دهد و جلوی خدای نخواسته خیانت را می‌گیرد. می‌خواهم بگویم نه، این طور نیست، این کار و وظیفه اخلاقی فرد فرد شما است، زیرا هر کدام از شما در برابر این مملکت سهم و وظیفه کاملاً مساوی دارید، این خاک، این آب، این هوا، به طور یکسان متعلق به همه شما است، بعد از شما متعلق به بچه‌های شما است و نسل بعد از نسل متعلق به ایرانی است. ما منابع طبیعی را ملی کردیم، جنگل‌ها ملی شد، مراتع بزرگ ملی شد، آب ملی شد، در حالی که شاید حتی مترقی‌ترین ممالک دنیا هنوز به این پایه نرسیده باشند، البته مقصودم ممالک و مجامع آزاد است.

پس از آنجا که سهم همه نسبت به این آب و خاک مساوی است، وظیفه‌ای هم که شما برای حفظ این کشور دارید مساوی است، وظیفه‌ای که در مقابل عده‌ای ناچیز که از راه راست منحرف شده‌اند دارید وظیفه مقابله و ارشاد و در صورت لزوم مقاومتی است که در برابر آنها باید بکنید. من با امیدهای زیاد نسبت به آینده با شما صحبت می‌کنم، چون مطالب به قدری واضح و روشن است و امکانات کشور به اندازه‌ای زیاد است که جز اینکه انسان نسبت به آینده امیدوار باشد، راه دیگری ندارد.

در چند سال پیش گفته بودم (و اتفاقاً وقایع و گذشت زمان هم ثابت کرد) که ما محکوم به پیشرفت هستیم. فرضیات هر قضیه و هر مسئله‌ای را که در نظر بگیرید به آسانی شما را به یک نتیجه می‌رساند. وقتی در این مملکت ثروت‌های ملی شما معین باشد و ثروت‌های بزرگ هم ملی شده باشند و همه آنها طبق برنامه به نفع اجتماع صرف بشود، و ثروت‌های هنگفت نشناخته دیگری هم باشد که ما از آنها اطلاع نداریم، امکانات معدنی و کشاورزی هم به اندازه‌ای باشد که هر فرد ولو اینکه تخصصی نداشته باشد، بتواند بفهمد که با پیشرفت زمان و انجام برنامه‌ها کشور به زودی به مرز تمدن بزرگ خواهد رسید، چطور می‌شود که انسان خوش‌بین نباشد.

به زودی انتخابات کشور شروع خواهد شد، مسلماً تشکیلات شما نیز کاندیداهای انتخاباتی خود را معین خواهد کرد، وظیفه دستگاه‌های مملکتی خواهد بود که روش کاملاً بی‌طرفانه و شرافتمندانه‌ای را برای مبارزه آزاد بین کاندیداها فراهم بکند، شما هم وارد این مبارزه بشوید، نتیجه انتخابات هر چه شد اگر در اقلیت بودید وظیفه‌تان را با حرارت بیشتر و شور بیشتر ادامه بدهید، برای اینکه بالاخره اساس و محرک اولیه همه این کارها، یکی خدمت به وطن است و دیگری ارضای وجدان انفرادی شما، این کار را با صداقت به وطن، با حس میهن‌خواهی شدید، با حس مبارزه‌جویی و اگر لازم باشد با مبارزه‌طلبی ادامه بدهید. در مقابل دشمنان که به جای خود، در برابر هر نوع ضعف و فتوری که مشاهده می‌کنید مبارزه کنید، برای دفاع از منافع میهن‌تان سعی کنید صفوف خود را فشره‌تر نمایید و تشکیلاتتان را توسعه و بهبود ببخشید، و پیشنهادهای لازم برای تحریک بیشتر و فعالیت بیشتر در تشکیلات خودتان بدهید، به هر صورت به عنوان یک فرد حزبی و به عنوان یک نفر ایرانی وظیفه ملی و فردی و وجدانی خود را به خواست خداوند هر روز بهتر از روز پیش انجام بدهید. ... به بیانات شاهنشاه در باریابی هموندان حزب مردم گوش فرادهیم