تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام)
خط ۲: خط ۲:
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
 
*
 
*
[[پرونده:AssassinationAttempt21Farvardin1344 Grayli VideoVersion.mp4|thumb|left|240px|سوءقصد به جان شاهنشاه برنامه‌ریزی شده از سوی دانشجویان کنفدراسیون]]
+
[[پرونده:LarryMcDonaldHowCarterBetrayedShahanshah10Dey1358 V5.mp4|thumb|left|280px|چگونه جیمی کارتر به شاه ایران خیانت کرد]]
[[پرونده:ShahanshahStudentsForeignUni1344.jpg|thumb|left|200px|دانشجویان بورسیه در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه بارمی‌یابند امرداد ۱۳۴۴]]
+
[[پرونده:Larry McDonald.jpg|thumb|left|240px|لاری مک دونالد نماینده کنگره آمریکا که از توطئه جیمی کارتر علیه شاهنشاه آریامهر در سخنرانی رسای خود در کنگره پرده برداشت]]
[[پرونده:SergeantIIBabaiyan21Farvardin1344.jpg|thumb|left|200px|استوار دوم باباییان گارد جاویدان]]
 
[[پرونده:SergeantIILashkary21Farvardin1344.jpg|thumb|left|200px|استوار لشکری گارد جاویدان]]
 
[[پرونده:GuardJavidanSergeantSariZaboli1344.jpg|thumb|left|200px|گروهبان ساری زابلی گارد جاویدان پس از فتنه ۱۳۵۷ به دست کنفدراسیونی‌ها و اسلامیون دستگیر و اعدام شد روانش شاد!]]
 
[[پرونده:BabaianLashgari.jpg|thumb|left|200px|آرامگاه دو جان‌باخته باباییان و لشگری در ابن‌بابویه در سال ۱۳۵۸ به دستور ابراهیم یزدی ویران شد]]
 
  
  
'''[[سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ ]]''' - روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ برابر با ۱۰ آپریل ۱۹۶۵ سرباز وظیفه  رضا شمس‌آبادی در کاخ مرمر به شاهنشاه ایران تیراندازی کرد. به شاهنشاه از این رویداد شوم آسیبی نرسید ولی  دو تن از درجه‌داران وفادار گارد شاهنشاهی کشته شدند. شمس‌آبادی نیز جا بجا کشته شد. هر سال در روز ۲۱ فروردین ماه برای اینکه از این ترور اهریمنی گزندی به جان شاهنشاه نرسید در سراسر کشور آیین نیایش برگزار شد و روز ۲۱ فروردین ماه روز نیایش نام گرفت.
+
'''[[چگونه جیمی کارتر به شاه ایران خیانت کرد؟ سخنرانی لاری مک دونالد در کنگره آمریکا ۱۰ دی ماه ۱۳۵۸]]'''
  
در پی سوءقصد به شاهنشاه، شش تن از هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی که کوتاه زمانی پیش از انجام این رویداد اهریمنی به ایران بازگشته بودند، همراه با چند تن دیگر دستگیر شدند. این دانش‌آموختگان، کمونیست‌های مائوییست خطرناکی بودند که در پی براندازی حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران و برقراری حکومتی همانند کوبا، ویتنام و الجزایر از راه جنگ‌های پارتیزانی، کشتن سران کشور و ترساندن مردم پس از به پایان رساندن دوره‌های تروریستی وارد ایران شدند. پس از این رخداد شوم پلیس و سازمان امنیت و اطلاعات کشور بررسی گسترده‌ای را آغاز کردند.  
+
در روز ۳۱ دسامبر ۱۹۷۹ لاری مک دونالد نماینده کنگره آمریکا سخنرانی رسایی درباره چگونه پرزیدنت کارتر به شاه ایران خیانت کرد نمود. این سخنرانی به مقاله‌ای با این عنوان از روزنامه ریویو آو د نیوز نوشته جان ریوز اشاره می‌کند. این مقاله بدین روی اهمیت دارد که در آن برنامه ریزی دقیق جیمی کارتر برای براندازی حکومت شاه را به نوشتار می‌کشد. این برنامه در چهار گام به اجرا درآمد.  
  
رضا شمس‌آبادی ۲۷ ساله اهل شمس‌آباد کویر کاشان بود. شمس‌آبادی فرزند سومین شوهر مادر خود بود و تا چند سال پیش در کویر کاشان چوپان بود و زمانی نیز در حمام قریه "حسو" کار می‌کرد. شمس‌آبادی هفت سال پیش با خانواده خود به شهر کاشان آمد و در یک کارگاه پارچه‌بافی کاری پیداکرد. پس از مرگ پدرش وی که نان‌آور مادر پیرش بود از خدمت سربازی معاف شد. وی با [[حزب توده]] و [[جبهه ملی]] همدستی داشت و با گرفتن پول برایشان چاقوکشی می‌کرد و هیاهو راه می‌انداخت. شمس آبادی پیشینه شرارت داشت و بارها زیر پیگرد قانون قرارگرفته بود. با در دست داشتن معافی از خدمت سربازی، در سال ۱۳۴۲ شمس‌آبادی خود داوطلبانه وارد خدمت سربازی شد! و با کمک خائنین کمونیست رخنه کرده در ارتش شاهنشاهی ایران، نگهبان رده دوم گارد جاویدان شد.  چند روز پیش از نوروز ۱۳۴۴ رضا شمس‌آبادی در نامه‌ای برای مادرش نوشت که تا روز بیستم فروردین به کاشان خواهد رفت.  
+
در گام نخست تغییر واژگان بود بدین چم واژه تروریست‌های آدمکش آموزش دیده در کمپ‌های کوبا و فلسطین و لیبی که در زندان‌های ایران بودند، به زندانیان سیاسی دگرگون کردند. با تغییر تروریست به زندان سیاسی، دولت کارتر دولت ایران را زیر فشار گذاشت تا به اصطلاح زندانیان سیاسی در ایران را آزاد سازند.
  
شاهنشاه هر روز ساعت ۹ بامداد از کاخ با خودرو به کاخ مرمر می‌روند و در دفترکار خود به رسیدگی کارهای داخلی و خارجی می‌پردازند. هنگامی که شاهنشاه روز شنبه ۲۱ فروردین ماه  به روال همیشه  جلوی پلکان سرسرای کاخ از خودرو پیاده شدند تا وارد ساختمان دفترکار خویش در کاخ مرمر بشوند، سرباز وظیفه گارد که چهل متر دورتر از ساختمان و مسلسل به دست داشت آغاز به تیراندازی کرد و به سوی ساختمان دوید. هیچ یک از گلوله‌های شلیک شده به شاهنشاه نرسید ولی گلوله به باغبان کاخ خورد. اعلیحضرت وارد سرسرا شدند و به درون دفترکار خود رفتند. رضا شمس آبادی شتابان کوشش کرد که خود را به سرسرا برساند. با بلند شدن سدای نخستین رگبار مسلسل یکی از محافظین شاهنشاه که دورتر ایستاده بود به سوی کاخ دوید و به رضا شمس‌آبادی دو تیر شلیک کرد. رضا شمس‌آبادی در همین لحظه به یکی از محافظین درون سرسرا تیر زد و وی زخمی را کرد. شمس‌آبادی هنوز از پای درنیامده بود کماکان سرسرا را به رگبار مسلسل بست تا سرانجام با گلوله‌های دیگر محافظین به زمین افتاد و نابود شد. گارد جانباز شاهنشاه سخت زخمی شد و پیشمرگ دیگر نیز در خون خود غلتید.  پیشخدمت دیگر اعلیحضرت نیز از دست و بازو تیر خورد. در این روز شوم در درازای چند ثانیه دو تن از خدمتگزاران شایسته ایران جان باختند، پیشخدمت شاهنشاه و باغبان زخمی شدند و خائن انیرانی رضا شمس‌آبادی کشته و نابود شد.  
+
گام دومی که جیمی کارتر برای خیانت به شاه برداشت، این بود که تروریست‌های آدمکش و براندازان حکومت در برابر دادگاه نظامی دیگر محاکمه نشوند بلکه محاکمه آنها در دادگاه‌های عادی انجام شود. رسانه‌های بین المللی می‌توانند در دادگاه‌های عادی این آدمکشان تروریست آموزش دیده، حاضر شوند، مهمترین روزنامه‌های دنیا خبرنگاران خود را به این دادگاه‌ها روانه ساختند. در اینجا بود که تروریست‌ها این دادگاه‌ها را به سکویی برای پروپاگاند دگرگون ساختند و خود را به عنوان « مبارزان آزادی » به جهانیان فروختند.  
  
استوار باباییان نخستین کسی بود که که با سرباز خائن دشمن ایران روبرو شد و به رضا شمس‌آبادی که به سوی کاخ می‌دوید فرمان ایست داد، ولی شمس‌آبادی توجه نکرد، استوار باباییان دو تیر به سوی او شلیک کرد و او را زخمی ساخت. در این زمان رضا شمس‌آبادی تروریست همدست مائوییست‌ها، استوار باباییان را به رگبار مسلسل بست. استوار باباییان که هنوز نیمه جان بود کشان کشان خود را به شمس آبادی رساند و پاهای شمس آبادی را که می‌خواست از پلکان ساختمان کاخ مرمر بالا رود با دو دست گرفت و یک گلوله به پای او شلیک کرد تا شاید او را بازدارد. شمس آبادی استوار باباییان را به رگبار دوم مسلسل بست و به زندگی او پایان داد. شمس آبادی با وجود تیری که خورده بود، به پیش رفت و در سرسرای کاخ مرمر  با استوار لشکری روبرو شد و او را نیز به رگبار مسلسل بست. دست چپ استوار لشکری از بدنش جدا شد، با این همه استوار لشکری با دست راست تیری به سوی شمس آبادی خالی کرد و در دم جان سپرد. در این هنگام، هنوز رضا شمس‌آبادی جان داشت، شمس آبادی که شانه اول فشنگ‌ها را خالی کرده بود کوشش کرد که سی فشنگ شانه دوم را در مسلسل جا بیاندازد که یک سرباز دیگر گردان جاویدان مامور دیواره غربی کنار دفتر کار همایونی به نام گروهبان "ساری زابلی" سر رسید.  گروهبان زابلی نیز پنج تیر به شمس‌آبادی خالی کرد و سرانجام رضا شمس آبادی تروریست مزدور نابود شد. پس از فتنه شوم ۲۵۳۷ شاهنشاهی کنفدراسیونی‌ها استوار ساری زابلی را دستگیر و اعدام کردند.
+
گام سوم برای خیانت، فشار آوردن به شاه ایران که « فضای باز سیاسی » ایجاد کند. تروریست‌هایی که در گام نخست با پشتیبانی کارتر از زندان آزادی شده بودند، در این زمان نشست‌هایی به راه انداختند، که در این نشست‌ها بدون اینکه ترس از دستگیری داشته باشند، سرنگونی حکومت شاهنشاه را خواستار شدند.  
  
باغبان کاخ مرمر  و آقای سیدحسین حساس پیشخدمت ویژه شاهنشاه که آماج گلوله‌های شمس آبادی قرارگرفته بودند به بیمارستان رضا پهلوی تجریش برده شدند.
+
گام چهارم برای خیابت به شاهنشاه دولت آمریکا در حزب رستاخیز ملت ایران به پشتیبانی از کسانی پرداخت که مخالف شاهنشاه ایران بودند.  
  
دستورهای شاهنشاه - شاهنشاه بازماندگان دو استوار جان باخته را مورد مهربانی قراردادند و دستورهایی را برای فراهم ساختن رفاه و سرپرستی خانواده‌های این دو سرباز میهن دادند. اعلیحضرت همایون شاهنشاه سرپرستی فرزندان جان باختگان استوار دوم آیت الله  لشکری و استوار دوم محمدعلی باباییان را پذیرفتند.  
+
در سفر رسمی شاهنشاه و شهبانو به آمریکا، جیمی کارتر به تروریست‌ها نشان داد چگونه آنها می‌توانند علیه شاه تظاهرات کنند، با ماسک چهره خود را بپوشانند، پشتیبانان شاه را کتک بزنند و زخمی سازند، و به نیروهای پلیس حمله برند تا رسانه‌های بین المللی فرتورنگاری کنند که چگونه پلیس به آزادی خواهان یورش می‌برد. جیمی کارتر هنگام  بازدید رسمی شاهنشاه و شهبانو از آمریکا به تروریست‌های ایرانی کارت بلانش نشان داد بدین چم که وی از آنان پشتیبانی خواهد کرد.  
  
استوار دوم محمدعلی باباییان در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در قمصر کاشان زاده شد و پس از به پایان رساندن دبستان و دبیرستان در سال ۱۳۲۸ وارد خدمت شد. وی پس از گذراندن خدمت در دژبان برای گُردان جاویدان برگزیده شد. تا اینکه روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ در راه انجام وظیفه جان باخت. استوار محمد علی باباییان از سربازان شایسته‌ای بود به دریافت سپاسنامه "افتخار جاویدان سرافراز شده بود، در درازای خدمت خود بیش از ۵ نشان: رستاخیز، ۲۸ امرداد، نشان طلای کشور نروژ و نشان طلای کشور دانمارک را دریافت نموده بود. از استوار باباییان همسر و  سه پسرش بر جای ماندند.
+
توطئه جیمی کارتر علیه شاهنشاه ایران پیروز شد، شاه از ایران رفت، کشور به دست مشتی اراذل و اوباش تروریست چپ و راست افتاد، ایران چپاول شد، ایران ویران شد. این تروریست‌ها در ایران و خارج از ایران در رسانه هایشان پیوسته می‌گویند که مردم ایران بودند که انقلاب کردند. آنگاه با همدستی جیمی کارتر سفارت آمریکا اشغال شد و در این روز به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی به رای عمومی گذاشته شد و در چند ساعت به گفته تروریست‌ها تصویب و جمهوری اسلامی قانونی شد.  
  
استوار دوم آیت‌الله لشکری در سال ۱۳۰۵ در آبادی دو دانگه از روستاهای قزوین زاده شد. پس از به پایان رساندن دبستان و دبیرستان در سال ۱۳۲۶ وارد لشکر یکم پادگان مرکز شد.  این پادگان پس از چند سالی به گارد شاهنشاهی دگرگون شد. استوار لشکری پس از گذراندن آموزشگاه گروهبانی به درجه گروهبان سومی رسید و از همان آغاز به خدمت گردان جاویدان درآمد. استوار لشکری با نشان دادن درستی و پاکی در تاریخ ۱ بهمن ماه ۱۳۴۰ برای خدمت در دسته نگاهبانی ویژه گردان جاویدان برگزیده شد. وی در دوره خدمت بارها از خود شایستگی نشان داد و بدین روی در سپاسنامه‌ای  به دریافت نشان "افتخار جاویدان" نایل آمد. شادروان لشکری در درازای خدمت خود به گرفتن نشان‌های رستاخیز خدمت، ۲۸ امرداد ماه و چند نشان از پرزیدنت‌های کشورها سرافراز شد. از استوار لشکری ۴ دختر و ۲ پسر از ۱۵ ساله تا ۵ ساله برجای ماند. همسر استوار لشکری گفت: سلامت وجود شاهنشاه برای ما بزرگترین سعادت است، شوهر من از شش سال قبل مامور مخصوس حفاظت شاهنشاه گردید. یک "لشکری" با افتخار خدمت به شاهنشاه و میهن از میان رفت ولی دو "لشکری" دیگر (اشاره به دو پسر استوار لشکری) به یادگار گذاشت. این دو بزرگ خواهند شد و جای پدرشان را خواهند گرفت.
 
  
جارنامه رسمی دولت - پس از رخداد شوم ۲۱ فروردین ماه در کاخ مرمر، بازجویی و بررسی‌های دامنه‌داری برای روشن ساختن چگونگی انجام این رخداد و یافتن محرکین از سوی مقامات انتظامی و امنیتی ارتش آغاز گردید. به دنبال آگاهی‌هایی که از بستگان و نزدیکان سرباز وظیفه رضا شمس‌آبادی به دست آمد، رفت و آمد شمس‌آبادی با احمد کامرانی، زاده سال ۱۳۱۸ خورشیدی در کاشان آشکار شد. احمد کامرانی تا کلاس پنجم دبیرستان محمودیه کاشان درس خوانده و رادیوساز بود. پس از بازجویی‌هایی  که درباره احمد کامرانی انجام یافت و آنچه خود کامرانی به زبان آورد، رو شد که نامبرده با دانستنی‌های فنی خود در کارخانه ارج کار می‌کرد. کامرانی در آن کارخانه با نشان دادن شایستگی فنی مورد توجه یکی از مهندسین کارخانه به نام مهندس احمد منصوری تهرانی مقدم قرارگرفت که به رفت و آمد و دوستی ژرف میان این دو کشیده شد. این رفت و آمد و نزدیکی پس از بیرون انداختن احمد کامرانی از کارخانه ارج و بازکردن یک مغازه رادیوسازی در جوادیه ژرفتر شد.
+
'''سخنرانی لاری مک دونالد در کنگره آمریکا - نماینده محترم جورجیا لاری مک دونالد - دوشنبه ۳۱ دسامبر ۱۹۷۹ [برابر با ۱۰ دی ماه ۱۳۵۸'''
  
مهندس منصوری دانش‌آموخته رشته برق از دانشگاه منچستر به هنگام تحصیل در انگلستان همانند برخی از دانشجویان با باورهای کمونیستی آشنا شد و به ایدئولوژی کمونیستی مائو گروید. دارندگان این ایدئولوژی آن چنان در این راه پیش رفتند که اندیشه‌های حزب منحله توده و کمونیسم شوروی را دیگر نپذیرفتند. مهندس منصوری با کسان زیر نیز رفت و آمد داشت: ۱- پرویز نیکخواه: رییس آزمایشگاه دانشکده صنعتی دانش‌آموخته رشته فیزیک از دانشگاه منچستر و رییس فدراسیون انجمن‌های دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان ۲- منصور پورکاشانی: استاد دانشکده صنعتی دانش‌آموخته رشته نساجی از دانشگاه منچستر  و رییس انجمن دانشجویان ایرانی مقیم لندن  ۳- فیروز شیروانلو: کارمند موسسه فرانکلین و دانش‌آموخته در منچستر - شیروانلو مدتی قائم‌مقام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و ریاست واحد هنری دفتر شهبانو فرح پهلوی را بر عهده داشت. سرهنگ شیروانلو، پدر فیروز در ساواک مترجم زبان روسی بود. فیروز با بورس تحصیلی ساواک به انگلستان رفت و به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور پیوست.  ۴- محسن رسولی: مهندس برق در شرکت شبرنگ دانش‌آموخته دانشگاه ویلز در انگلستان  و هم‌بند کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور
+
آقای سخنگوی کنگره
  
سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ را بخوانیم و بدانیم که دشمنان حکومت مشروطه خواستند که با این سوقصد، حکومت مشروطه را براندازند ولی در سال ۱۳۴۴ خورشیدی نتوانستند هدف‌های اهریمنی خود را به انجام برسانند ولی زیر نام کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور به رهبری خمینی فعالیت‌های خائنانه خود را ادامه دادند تا در روز ۲۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی به هدف خود رسیدند و حکومت مشروطه پارلمانی ایران را برانداختند. [[سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴|سوءقصد به جان شاهنشاه را بخوانیم و یاد میهن پرستانی را که در راه پدافند میهن و شاهنشاه جان باختند گرامی داریم - روانشان شاد]]'''
+
شکی نیست که سیاست عجیب غریب حقوق بشر پرزیدنت کارتر که پایه سیاست خارجی کارتر را تشکیل می‌دهد، مسئول مستقیم ویرانی حکومت شاه ایران است. سیاست خارجی نوین پرزیدنت توانست در درازای دو سال از ایران یک هم پیمان و متحد و صلحجوی دنیای آزاد، یک حکومت آنارشی  با حاکمیت مرتجعین دینی افراطی بسازد، ، که با خشونتِ گروهی بی سر و بی پا و اراذل و اوباش و دادگاه‌های مخفی در پستو، نیمه‌های شب حکم اعدام صادر می‌کنند و سپیده دم اعدام کنند،  بدون اینکه متهمان امکان دفاع از خود و اعتراض به حکم داشته باشند.
 +
 
 +
ژورنالیست پژوهشگر جان ریوز در هفته نام « ریویو آو د نیوز » گاهنامه‌ای به چاپ رسانید که چگونه دولت کارتر گام به گام حکومت شاه ایران را ناپایدار کرد. من لاری مک دونالد پس از آن که ما از رویدادهای وحشیانه در تهران آگاهی یافتیم، خواندن این مقاله را به همکارانم سپارش می‌کنم.
 +
 
 +
'''چگونه جیمی کارتر به شاه ایران خیانت کرد'''
 +
 
 +
کشور ایران برای بیست سال مهمترین دوست آمریکا در خاورمیانه ، و فاکتور اصلی در پایداری اقتصادی در دنیای آزاد بود. اما در درازای دو سال و دو ماه دولت کارتر، ایران دیگر متحد ما نیست و کشور ایران در آنارشی و هرج و مرج فرورفته است، که مسئولیت مستقیم پیش آمدن این اوضاع، بر دوش پرزیدنت کارتر می‌باشد. از زمان فروپاشی دولت ناسیونالیستی چین (دولت چیانگ کای‌شِک) ، هیچ دولتی در آمریکا چنین خیانت بزرگی به یکی از بزرگترین متحدانش نکرده بود.
 +
 
 +
آنچه که در ایران رخ داده است، توازن قدرت در دنیا و اقتصاد کشورهای غربی را تهدید می‌کند. این فاجعه برای این رخ داده است زیرا که دولت کارتر در دام یک برنامه دور و دراز کرملین افتاد که هدف آن ناپایدار ساختن حکومت شاه ایران بود. همانگونه که یک دیپلمات عالیقدر ایرانی در واشنگتن گفت: " پرزیدنت کارتر به شاه ایران خیانت کرد و یاری نمود تا خلایی بوجود آورد، که این خلاء به زودی با ماموران اطلاعاتی شوروی و تندروهای دینی که از آمریکا نفرت دارند، پُر خواهد شد."
 +
 
 +
اهمیت حیاتی کشور ایران برای دنیای آزاد در چندین عامل می‌باشد:
 +
 
 +
۱- موقعیت جغرافیایی ایران در مرزهای جنوبی شوروی که دروازه شرقی شوروی به خاورمیانه است. ۲- حوزه‌های نفتی ایران، که منبع هفتاد تا هشتاد درصد نفت وارداتی کشورهای اروپای غربی، ژاپن، اسراییل، آفریقای جنوبی و رودزیا (زیمباوه امروز) می‌باشد. هم چنین اهمیت آن برای واردات  نفت آمریکا از  ایران بیشتر می‌شد.
 +
 
 +
برای دفاع از دنیای آزاد، ایران از سال‌های دراز، از اهمیت استراتژیک ویژه‌ای برخوردار بود. ایران و ترکیه هموندان خاورمیانه‌ای پیمان سنتو هستند، همکاری کشورهای متحد برای حفظ امنیت در خاورمیانه. در ایران پست‌های ، سازمان امنیت ملی آمریکا مجهز به دستگاه‌های پیشرفته الکترونیک شنود، فعالیت‌های نظامی شوروی را زیر نظر داشت. از زمانی که آمریکا تصمیم گرفت که جانب یونان را بگیرد، پس از آنکه ترکیه به جزیره قبرس حمله کرد، اهمیت پست‌های شنود بیشتر شد، زیرا که ترکیه همه پایگاه‌های نظامی و پست‌های الکترونیک آمریکا را در خاک خود بست و خود را به مسکو نزدیک کرد و قرارداد دوستی و همکاری با شوروی امضا کرد.
 +
 
 +
حتی مهمتر از این، نیروهای ورزیده  مسلح شاهنشاهی مجهز به اسلحه‌های آمریکایی، آموزش دیده بودند که از کشورهای کوچک غنی نفتی وکم جمعیت کناره خلیج پارس و شبه جزیره عربستان حفاظت کنند. این کشورها از سال‌ها هدف مسکو برای همکاری دوستانه و یا فروپاشی هستند. گرچه میان ایران و عربستان سعودی تنش وجود دارد  – (بر پایه این واقعیت که ایران و عربستان نماد  دو بخش اسلام، شیعه و سنی هستند) ارتش ایران کارایی خود را در عمان نشان داده است، جایی که با  دعوت سلطان قابوس، ارتش شاه سازمان تروریستی مارکسیستی را از عمان بیرون راند و به اصطلاح مبارزین آزادی سازمان تروریستی/مارکسیستی را به جمهوری دموکراتیک خلق یمن بازگرداند.
 +
 
 +
از زمانی که انگلیسی‌ها نیروهای خود را از عدن بیرون کشیدند،  جمهوری خلق یمن با شوروی همکاری تنگا تنگی آغاز کرد.  حکومت انقلابی مارکسیستی یمن، روابط بسیار خوبی با جمهوری سوسیالیستی اسلامی لیبی و رژیم‌های مارکسیستی در الجزایر و عراق دارد. این کشورها  با  بر پا داشتن کمپ‌های آموزشی تروریستی، فراهم ساختن اسلحه، پاسپورت، و دیگر حمایت‌های لجستیکی برای گروه‌های تروریستی از افریقا و خاورمیانه شوروی را از این منطقه تا اروپا یاری کردند. گروه تروریستی آلمان غربی  بادر – ماینهوف، کارلوس معروف به شغال، دسته‌هایی از سازمان آزادیبخش فلسطین همگی از کمپ‌های تروریستی لیبی و یمن استفاده کردند. هموندان دو سازمان تروریستی ایران، یکی مارکسیست – لنینیستی و دیگر مارکسیست – اسلامی در یمن، لیبی، عراق و کوبا آموزش‌های تروریستی دیدند.
 +
 
 +
رژیمی که با کمونیست‌ها همکاری می‌کند، در برابر کودتای مارکسیستی در امان نیست. دولت یمن که تا کنون با شوروی همدست بوده است، در تابستان امسال، تابستان ۱۹۷۹ از سوی یک گروه مارکسیستی سرنگون شد. این گروه رژیمی کاملا زیر کنترل شوروی برپا کرد. آنگاه دروازه‌های عدن را به روی نیروهای پیمان  ورشو و کوبا گشود، این نیروها در منطقه عدن علیه دولت اتیوپی عملیات نظامی خود را آرایش دادند. کودتای اخیر در افغانستان، کودتای نافرجام در عراق، جنگی داخلی در لبنان، ناآرامی‌های روز افزون در ترکیه و آنچه که در ایران روی می‌دهد، نشان می‌دهند که یک حمله شوروی در راه است تا خاورمیانه را کمونیستی کند.
 +
 
 +
با یک رژیم پرکینه و ضد غرب در ایران، فشار بر روی عربستان سعودی، اردن و کشورهای کناره خلیج فارس و مصر ترسناک بالا می‌رود. اینکه پروانه داده شد که در ایران یک رژیم ضد غرب پای بگیر، از دیدگاه استراتژیک، تصور نکردنی است. از دیدگاه سیاسی حتی بدتر است.
 +
 
 +
زیر رهنمودهای شاه توانای ایران، دردرازای سی سال یا یک نسل، جامعه دهقانی فنودالی ایران، به کشوری با شهرهای مدرن، اقتصاد رو به رشد، صنعتی شده با کارخانه‌های مجهز با  کاراکتر غربی دگرگون شد.
 +
 
 +
این برنامه صنعتی کردن زیر نظر مستقیم شاهنشاه انجام یافت. برنامه شاه این بود که از ایران کشوری صنعتی، با تکنولوژی پیشرفته و اقتصادی متنوع بسازد. هدف شاه این بود که ازملت ایران، ملتی خودکفا بسازد، هنگامی که در قرن آینده نفت ایران رو به اتمام برود سبب رکود اقتصادی و بازگشت به سال‌های تاریک نشود.
 +
 
 +
آشکار است که شاه مقام خود را به عنوان شاه بسیار جدی گرفته است و مسئولیت پرورش اخلاق و اقتصاد برای مردم ایران را بر شانه‌های خود می‌کشد.  روشن است که شاه کوشش کرد بهترین‌های جوامع غربی را برای مردم ایران فراهم سازد، نه تنها از دیدگاه مادی، بلکه در میان ایده‌های غربی و پیشرفت‌های اجتماعی، شاه ایران مبانی احترام به دین‌های دیگر را در قانون آورده است، که این جدایی دین از حکومت، و حقوق قانونی و حقوق سیاسی و اجتماعی برای زنان را به ارمغان آورد. آموزش برای هر دو زنان و مردان در دسترس همگان  بود. شاه مجلس سنا را برقرار نمود و در درازای سال‌ها قدرت بیشتری به مجلس سنا داده شد.
 +
 
 +
آنچه که شاه برای ایران و مردم ایران انجام داد، از سوی ملایان مسلمان شیعه مورد نفرت و تکفیر واقع شد. این ملایان مالکان بزرگ زمین در ایران بودند و قدرت زیادی بر روی روستاییان داشتند. همانند اروپای غربی در قرن‌های سیزده و چهاردهم میلادی، مردم برای اینکه آمرزیده شوند، زمین هایشان، جواهرات و پولشان را به مسجدهای شیعه و حرم‌ها و مدرسه‌های دینی برای پرورش آخوند پیشکش می‌کردند. با دارایی و اموال دنیوی که آخوند گِرد آورده بود، به قدرت دنیوی نیز دست یافت. اما هسته قدرت آخوند در مالکیت زمین‌های ایران بود ، به ویژه که در جامعه دهقانی دیندار ایران، جایی که کشاورزان موفقیت  اقتصادیشان را در زهد و پارسایی و اطاعت از دستورات دینی می‌دیدند، همه کوشش‌های شاه ایران که کشور ایران را مدرن و صنعتی کند، از سوی  ملایان به حمله به قدرت آنان تعبیر شد  -
 +
 
 +
آخوندها به مردم گفتند مدرن و صنعتی کردن کشور ایران، تلاشی است از سوی کشورهای مسیحی که با به کار گرفتن تکنولوژی اسلام را ویران سازند. انزجار از غرب، آخوندها را به سوی همدستی با شوروی و کمونیست‌های ایران کشید.
 +
 
 +
شاه قدرت ملایان شیعه را به ویژه با برنامه اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی در هم شکست، در این برنامه زمین‌های بزرگ (دربرگیرنده املاک  سلطنتی) تقسیم شد و به دهگانانی که روی آن زمین‌ها کار می‌کردند، داده شد. تاوانی که به روحانیون و ملایان داده شد، از دیدگاه آنان به هیچ روی جبران قدرتی را که زمانی آنان بر روی کشاورزان داشتند، نکرد. بدین گونه، از دیدگاه  آخوندهای شیعه متنفر از غرب و پیروان فناتیک آنها و مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها، کسانی که روشنفکران، دانشجویان و اتحادیه‌های کارگری را سازمان داده بودند، شاه کسی شد که باید از میان برداشته شود.
 +
 
 +
شوروی دریافت که با از میان برداشتن شاه، بدون دردسر،  به سوریه و عراق، آب‌های گرم شاخاب پارس دست خواهد یافت و تنگه هرمز میان شاخاب پارس و دریای عمان  را کنترل خواهد کرد.  کنترل  تنگه هرمز جایی که تانکرهای نفتی از عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ایران می‌گذرند و هم چنین کنترل منابع غنی گاز و نفت کشور ایران در دست آنان خواهد بود. البته، سرنگونی شاه به سود کشورهای رادیکال عربی که همدست شوروی هستند مانند لیبی، سوریه، الجزایر، جمهوری خلق یمن و عراق می‌باشد. افزون بر این، یک رژیم ضدغربی ستیزه جو در ایران، بی درنگ فروش نفت به اسراییل و آفریقای جنوبی را قطع می‌کند.
 +
 
 +
از زمانی که شاه کوشش کرد که این گروه‌ها را که پیوسته علیه او توطئه می‌کردند زیر کنترل درآورد، تا پیوندها و دوستی‌های دراز مدت کشور ایران را با دنیای آزاد نگاه دارد، جیمی کارتر وارد کاخ سفید شد و سیاست جهان تغییر کلی یافت.
 +
 
 +
کوتاه زمانی، پس از اینکه جیمی کارتر در ژانویه ۱۹۷۷ پرزیدنت شد، کارتر از شاه خواست که در سیاست داخلی ایران تغییراتی بدهد و گزارش‌هایی پخش شد، در پاسخ به درخواست‌های جیمی کارتر از شاه ایران که در آن شاه ایران این تغییراتی در سیاست داخلی ایران را انجام داده بود. در واقع، تندروهایی که دور جیمی کارتر را گرفته بودند، می‌خواستند سیستم سیاسی آمریکا در سال‌های هفتاد را در کشوری تحمیل کنند که بخشی از آن در جنگ جهانی دوم از سوی ارتش سرخ شوروی اشغال شده بود.، کشوری که حکومت کمونیستی در آذربایجان را باید براندازد، حکومت کمونیستی که از سوی جاسوسان استالین برپا شده شده بود، کشوری که مرز بسیار درازی با شوروی دارد، کشوری که در اوایل سال‌های پنجاه به سختی توانست از چنگال کمونیستی شدن رهایی یابد. (مصدق و همدستانش) ، کشوری که به هیچ روی تجربه‌ای با آزادی‌های سیاسی غرب ندارد، و کشوری که در گیرودار یک دگرگونی بزرگ اجتماعی و اقتصادی از فئودالیسم است.
 +
 
 +
با سواستفاده از واژه « حقوق بشر » تندروهای جیمی کارتر برای سرنگون ساختن پیشرفته‌ترین شاه در تاریخ ایران سر و کله اشان پیدا شد و تاج شاهنشاهی محمدرضا شاه پهلوی را به یک دار و دسته مرتجع قرون وسطایی، جلوداران پیروزی کمونیست‌ها، تقدیم کردند.
 +
 
 +
تندروهای تیم کارتر برنامه‌ای ویران سازی حکومت شاه را ریختند. بدین سان که در این برنامه‌ها درخواست‌هایی از شاه ایران کردند و انجام آن درخواست‌ها را وابسته به قبول فروش اسلحه‌های پیشرفته و آموزش تکنسین‌های نظامی و خلبانان ارتش کردند. گاهنامه خیانت به شاه ایران بدین قرار است:
 +
۱- فشار بر آزاد ساختن زندانیانی که بیشتر آنها در توطئه‌های براندازی شاه دست داشتند که دربرگیرنده هموندان گروه‌های تروریستی بودند. دولت جیمی کارتر، سازمان عفو بین الملل و رادیو مسکو با یکدیگر توافق کردند که این آدم کشان را « زندانیان سیاسی » بنامند.
 +
 
 +
۲- فشار بر تغییر ساختار حقوقی ایران بدین سان که تروریست‌های آدم کش و براندازان، دیگر در برابر دادگاه‌های نظامی محاکمه نشوند بلکه پرونده تروریستی و آدمکشی آنها به دادگاه‌های عادی داده شود. و هرگاه که دولت خواست که این تروریست‌ها را محاکمه کند، وکیل‌ها و هواداران این گروه‌های تروریستی، بی درنگ ماشین پروپاگاندای خود را به راه انداختند.
 +
 
 +
۳- فشار بر دولت بر دادن فضای باز سیاسی، که در آن گردهم آیی‌هایی سازمان داده شود که در آن آشکارا از براندازی حکومت شاه گفته شود.
 +
 
 +
۴- پشتیبانی هموندان حزب رستاخیز که مخالف شاه بودند از سوی آمریکا
 +
 
 +
اینکه درخواست‌های جیمی کارتر را شاه ایران پذیرفت تا تجهیزات نظامی از آمریکا برای ارتش بخرد، « ضعف شاه » تعبیر شد، نه تنها از سوی کمونیست‌ها و ملایان بلکه از سوی هواداران شاه در حزب رستاخیز.
 +
 
 +
از آنجا که جیمی کارتر و دولت تندرویش از واژه  « حقوق بشر » سواستفاده کرده بودند، شاه و دولت دیگر نتوانستند آشوب روز افزون در ایران را کنترل کنند که تعبیر « ضعف شاه » را چند برابر کرد. پایان تابستان ۱۹۷۷ [برابر با تابستان ۲۵۳۶ شاهنشاهی] ، دانشجویان دانشگاه و ملایان و آخوندها در پهنه دانشگاه‌ها و در خیابان‌های بسیاری از شهرها تظاهرات به راه انداختند. این تظاهرات به خشونت انجامید. برخی بدین باور بودند که این تظاهرات علیه شاه به دستور جیمی کارتر از سوی سازمان اطلاعات آمریکا (سی آی اِ) سازمان یافته بود. مجله خواندینها چاپ ایران، مقاله‌ای در شماره ۱۶ دسامبر ۱۹۷۸  به چاپ رساند که در آن نوشته بود که از سوی شاه به « امام موسی صدر » رهبری یک دولت در ایران پیشنهاد شد، اما به سبب هشیاری کشورهای بلوک شرق این برنامه شکست خورد و امام موسی صدر ناپدید شد.
 +
امام موسی صدر برای دیدار با فرستاده‌ای از سوی شاهنشاه آریامهر فراخوانده شده بود. این دیدار قرار بود در ۱۴ شهریور ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر با  ۱۳۵۷ در آلمان غربی انجام شود. اما موسی صدر به این قرار نیامد. امام موسی صدر از سوی معمر قذافی به لیبی دعوت شده بود. امام موسی صدر به کشور لیبی وارد شد، اما بدون هیچ ردپایی ناپدید شد. در بهار ۱۹۷۹ ، سازمان اطلاعات امریکا سیا دریافت که معمر قذافی هنگامی که موسی صدر در لیبی بود، به آخوند محمد بهشتی زنگ زد و از بهشتی پرسید که با میهمانش چه بکند؟ بهشتی پاسخ داد: موسی صدر تهدیدی برای خمینی است. پس از آن، معمر قذافی موسی صدر و دو همراهش را به قتل رساند و در کویر دفن کرد. آشکار بود که امام موسی صدر از پشتیبانان شاه بود و به همین روی به قتل رسید.
 +
 
 +
در ماه نوامبر ۱۹۷۷ ، شاهنشاه ایران و شهبانو فرح پهلوی سفر رسمی به واشنگتن کردند. دولت کارتر دشمنی عمیق خود را به شاه و شهبانو و همه ایرانیان نشان داد، زمانی که به شاه ایران از سوی پرزیدنت کارتر ، با بودن بیش از ۴۰۰۰ دانشجوی ایرانی که از سوی مارکسیست‌ها رهبری می‌شدند، خوش آمد گفته شد. به این دانشجویان تروریست پروانه داده شده بود که بسیار نزدیک به کاخ سفید، با چماق و اسلحه سرد، شعارها و تکان دادن پرچم‌های سازمان‌های تروریستی در ایران گرد آیند. این انقلابیون که رخک بر چهره داشتند تا هویت خود را پنهان دارند، به آمریکاییان و ایرانیانی که در این کشور زندگی می‌کنند، حمله بردند، کسانی که در آرامش آمده بودند که به شاه ایران خوش آمد بگویند. بسیاری از پیشبازکنندگان زخمی شدند و پانزده تروریست و بلواکن را پلیس دستگیر نمود که بی درنگ همه آزاد شدند. 
 +
 
 +
اینکه این تظاهرات خشونت بار که در پهنه چمن کاخ سفید رخداد  را در هم نشکستند  و بازنیاستاندند، تنها می‌توان آن را به نشانه آشکار تفسیر کرد که دولت کارتر نه تنها خواهان دیدن توهین به شاه و شهبانوی ایران بود بلکه خواهان حتی حمله مستقیم با زدن گاز اشک آور در خیابان‌های آمریکا بود. روشن است که کارتر خود را مسئول این نمی‌دانست که حکومت شاه و دولت دوست آمریکا ماندگار بماند. دوباره نقل قولی از مجله خواندنیها:
 +
 
 +
پیش از آخرین سفر رسمی شاه ایران، شاه چندین بار به آمریکا سفر کرده بود، بدون اینکه با تظاهراتی از سوی دانشجویان ایرانی در آمریکا روبرو شود. مقایسه کنیم، سفرهای گذشته شاه را با سفر شاه در نوامبر ۱۹۷۷ که تظاهراتی از سوی دانشجویان ایرانی در امریکا برپا شد  و هم چنین  به دانشجویان ایرانی در کانادا و اروپا نه تنها پروانه داده شده بود، بلکه شاید از سوی ماموران سیا تشویق شده بود که در این تظاهرات شرکت یابند.
 +
 
 +
روزنامه ریویو آو د نیوز در شماره ۳۰ نوامبر ۱۹۷۷  گزارش می‌دهد که جودی پاول رییس رسانه‌های کاخ سفید به پلیس دستور داده بود  : "که اگر پلیس بر پایه قانون عمل کند، ممکن است آمریکا را یک « حکومت پلیسی » نشان بدهد." کوتاه اینکه، آشوب علیه شاه یک توهین حساب شده،  برنامه ریزی شده برای اجرای درخواست‌های تندروی جیمی کارتر بود. و از آنجا که پرزیدنت کارتر و مشاورانش به شاه فشار می‌آوردند تا دگرگونی‌های بزرگتر  و انقلابی تری در ساختار اجتماعی ایران انجام دهد، شوروی هم از هر موقعیتی استفاده کرد تا شبکه‌های براندازی سبوتاژ و جاسوسی و تروریسم که سال‌ها پیش در ایران ساخته بود، بسیج و آماده سازد.
  
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ ‏۲۰ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۱۹


چگونه جیمی کارتر به شاه ایران خیانت کرد
لاری مک دونالد نماینده کنگره آمریکا که از توطئه جیمی کارتر علیه شاهنشاه آریامهر در سخنرانی رسای خود در کنگره پرده برداشت


چگونه جیمی کارتر به شاه ایران خیانت کرد؟ سخنرانی لاری مک دونالد در کنگره آمریکا ۱۰ دی ماه ۱۳۵۸

در روز ۳۱ دسامبر ۱۹۷۹ لاری مک دونالد نماینده کنگره آمریکا سخنرانی رسایی درباره چگونه پرزیدنت کارتر به شاه ایران خیانت کرد نمود. این سخنرانی به مقاله‌ای با این عنوان از روزنامه ریویو آو د نیوز نوشته جان ریوز اشاره می‌کند. این مقاله بدین روی اهمیت دارد که در آن برنامه ریزی دقیق جیمی کارتر برای براندازی حکومت شاه را به نوشتار می‌کشد. این برنامه در چهار گام به اجرا درآمد.

در گام نخست تغییر واژگان بود بدین چم واژه تروریست‌های آدمکش آموزش دیده در کمپ‌های کوبا و فلسطین و لیبی که در زندان‌های ایران بودند، به زندانیان سیاسی دگرگون کردند. با تغییر تروریست به زندان سیاسی، دولت کارتر دولت ایران را زیر فشار گذاشت تا به اصطلاح زندانیان سیاسی در ایران را آزاد سازند.

گام دومی که جیمی کارتر برای خیانت به شاه برداشت، این بود که تروریست‌های آدمکش و براندازان حکومت در برابر دادگاه نظامی دیگر محاکمه نشوند بلکه محاکمه آنها در دادگاه‌های عادی انجام شود. رسانه‌های بین المللی می‌توانند در دادگاه‌های عادی این آدمکشان تروریست آموزش دیده، حاضر شوند، مهمترین روزنامه‌های دنیا خبرنگاران خود را به این دادگاه‌ها روانه ساختند. در اینجا بود که تروریست‌ها این دادگاه‌ها را به سکویی برای پروپاگاند دگرگون ساختند و خود را به عنوان « مبارزان آزادی » به جهانیان فروختند.

گام سوم برای خیانت، فشار آوردن به شاه ایران که « فضای باز سیاسی » ایجاد کند. تروریست‌هایی که در گام نخست با پشتیبانی کارتر از زندان آزادی شده بودند، در این زمان نشست‌هایی به راه انداختند، که در این نشست‌ها بدون اینکه ترس از دستگیری داشته باشند، سرنگونی حکومت شاهنشاه را خواستار شدند.

گام چهارم برای خیابت به شاهنشاه دولت آمریکا در حزب رستاخیز ملت ایران به پشتیبانی از کسانی پرداخت که مخالف شاهنشاه ایران بودند.

در سفر رسمی شاهنشاه و شهبانو به آمریکا، جیمی کارتر به تروریست‌ها نشان داد چگونه آنها می‌توانند علیه شاه تظاهرات کنند، با ماسک چهره خود را بپوشانند، پشتیبانان شاه را کتک بزنند و زخمی سازند، و به نیروهای پلیس حمله برند تا رسانه‌های بین المللی فرتورنگاری کنند که چگونه پلیس به آزادی خواهان یورش می‌برد. جیمی کارتر هنگام بازدید رسمی شاهنشاه و شهبانو از آمریکا به تروریست‌های ایرانی کارت بلانش نشان داد بدین چم که وی از آنان پشتیبانی خواهد کرد.

توطئه جیمی کارتر علیه شاهنشاه ایران پیروز شد، شاه از ایران رفت، کشور به دست مشتی اراذل و اوباش تروریست چپ و راست افتاد، ایران چپاول شد، ایران ویران شد. این تروریست‌ها در ایران و خارج از ایران در رسانه هایشان پیوسته می‌گویند که مردم ایران بودند که انقلاب کردند. آنگاه با همدستی جیمی کارتر سفارت آمریکا اشغال شد و در این روز به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی به رای عمومی گذاشته شد و در چند ساعت به گفته تروریست‌ها تصویب و جمهوری اسلامی قانونی شد.


سخنرانی لاری مک دونالد در کنگره آمریکا - نماینده محترم جورجیا لاری مک دونالد - دوشنبه ۳۱ دسامبر ۱۹۷۹ [برابر با ۱۰ دی ماه ۱۳۵۸

آقای سخنگوی کنگره

شکی نیست که سیاست عجیب غریب حقوق بشر پرزیدنت کارتر که پایه سیاست خارجی کارتر را تشکیل می‌دهد، مسئول مستقیم ویرانی حکومت شاه ایران است. سیاست خارجی نوین پرزیدنت توانست در درازای دو سال از ایران یک هم پیمان و متحد و صلحجوی دنیای آزاد، یک حکومت آنارشی با حاکمیت مرتجعین دینی افراطی بسازد، ، که با خشونتِ گروهی بی سر و بی پا و اراذل و اوباش و دادگاه‌های مخفی در پستو، نیمه‌های شب حکم اعدام صادر می‌کنند و سپیده دم اعدام کنند، بدون اینکه متهمان امکان دفاع از خود و اعتراض به حکم داشته باشند.

ژورنالیست پژوهشگر جان ریوز در هفته نام « ریویو آو د نیوز » گاهنامه‌ای به چاپ رسانید که چگونه دولت کارتر گام به گام حکومت شاه ایران را ناپایدار کرد. من لاری مک دونالد پس از آن که ما از رویدادهای وحشیانه در تهران آگاهی یافتیم، خواندن این مقاله را به همکارانم سپارش می‌کنم.

چگونه جیمی کارتر به شاه ایران خیانت کرد

کشور ایران برای بیست سال مهمترین دوست آمریکا در خاورمیانه ، و فاکتور اصلی در پایداری اقتصادی در دنیای آزاد بود. اما در درازای دو سال و دو ماه دولت کارتر، ایران دیگر متحد ما نیست و کشور ایران در آنارشی و هرج و مرج فرورفته است، که مسئولیت مستقیم پیش آمدن این اوضاع، بر دوش پرزیدنت کارتر می‌باشد. از زمان فروپاشی دولت ناسیونالیستی چین (دولت چیانگ کای‌شِک) ، هیچ دولتی در آمریکا چنین خیانت بزرگی به یکی از بزرگترین متحدانش نکرده بود.

آنچه که در ایران رخ داده است، توازن قدرت در دنیا و اقتصاد کشورهای غربی را تهدید می‌کند. این فاجعه برای این رخ داده است زیرا که دولت کارتر در دام یک برنامه دور و دراز کرملین افتاد که هدف آن ناپایدار ساختن حکومت شاه ایران بود. همانگونه که یک دیپلمات عالیقدر ایرانی در واشنگتن گفت: " پرزیدنت کارتر به شاه ایران خیانت کرد و یاری نمود تا خلایی بوجود آورد، که این خلاء به زودی با ماموران اطلاعاتی شوروی و تندروهای دینی که از آمریکا نفرت دارند، پُر خواهد شد."

اهمیت حیاتی کشور ایران برای دنیای آزاد در چندین عامل می‌باشد:

۱- موقعیت جغرافیایی ایران در مرزهای جنوبی شوروی که دروازه شرقی شوروی به خاورمیانه است. ۲- حوزه‌های نفتی ایران، که منبع هفتاد تا هشتاد درصد نفت وارداتی کشورهای اروپای غربی، ژاپن، اسراییل، آفریقای جنوبی و رودزیا (زیمباوه امروز) می‌باشد. هم چنین اهمیت آن برای واردات نفت آمریکا از ایران بیشتر می‌شد.

برای دفاع از دنیای آزاد، ایران از سال‌های دراز، از اهمیت استراتژیک ویژه‌ای برخوردار بود. ایران و ترکیه هموندان خاورمیانه‌ای پیمان سنتو هستند، همکاری کشورهای متحد برای حفظ امنیت در خاورمیانه. در ایران پست‌های ، سازمان امنیت ملی آمریکا مجهز به دستگاه‌های پیشرفته الکترونیک شنود، فعالیت‌های نظامی شوروی را زیر نظر داشت. از زمانی که آمریکا تصمیم گرفت که جانب یونان را بگیرد، پس از آنکه ترکیه به جزیره قبرس حمله کرد، اهمیت پست‌های شنود بیشتر شد، زیرا که ترکیه همه پایگاه‌های نظامی و پست‌های الکترونیک آمریکا را در خاک خود بست و خود را به مسکو نزدیک کرد و قرارداد دوستی و همکاری با شوروی امضا کرد.

حتی مهمتر از این، نیروهای ورزیده مسلح شاهنشاهی مجهز به اسلحه‌های آمریکایی، آموزش دیده بودند که از کشورهای کوچک غنی نفتی وکم جمعیت کناره خلیج پارس و شبه جزیره عربستان حفاظت کنند. این کشورها از سال‌ها هدف مسکو برای همکاری دوستانه و یا فروپاشی هستند. گرچه میان ایران و عربستان سعودی تنش وجود دارد – (بر پایه این واقعیت که ایران و عربستان نماد دو بخش اسلام، شیعه و سنی هستند) ارتش ایران کارایی خود را در عمان نشان داده است، جایی که با دعوت سلطان قابوس، ارتش شاه سازمان تروریستی مارکسیستی را از عمان بیرون راند و به اصطلاح مبارزین آزادی سازمان تروریستی/مارکسیستی را به جمهوری دموکراتیک خلق یمن بازگرداند.

از زمانی که انگلیسی‌ها نیروهای خود را از عدن بیرون کشیدند، جمهوری خلق یمن با شوروی همکاری تنگا تنگی آغاز کرد. حکومت انقلابی مارکسیستی یمن، روابط بسیار خوبی با جمهوری سوسیالیستی اسلامی لیبی و رژیم‌های مارکسیستی در الجزایر و عراق دارد. این کشورها با بر پا داشتن کمپ‌های آموزشی تروریستی، فراهم ساختن اسلحه، پاسپورت، و دیگر حمایت‌های لجستیکی برای گروه‌های تروریستی از افریقا و خاورمیانه شوروی را از این منطقه تا اروپا یاری کردند. گروه تروریستی آلمان غربی بادر – ماینهوف، کارلوس معروف به شغال، دسته‌هایی از سازمان آزادیبخش فلسطین همگی از کمپ‌های تروریستی لیبی و یمن استفاده کردند. هموندان دو سازمان تروریستی ایران، یکی مارکسیست – لنینیستی و دیگر مارکسیست – اسلامی در یمن، لیبی، عراق و کوبا آموزش‌های تروریستی دیدند.

رژیمی که با کمونیست‌ها همکاری می‌کند، در برابر کودتای مارکسیستی در امان نیست. دولت یمن که تا کنون با شوروی همدست بوده است، در تابستان امسال، تابستان ۱۹۷۹ از سوی یک گروه مارکسیستی سرنگون شد. این گروه رژیمی کاملا زیر کنترل شوروی برپا کرد. آنگاه دروازه‌های عدن را به روی نیروهای پیمان ورشو و کوبا گشود، این نیروها در منطقه عدن علیه دولت اتیوپی عملیات نظامی خود را آرایش دادند. کودتای اخیر در افغانستان، کودتای نافرجام در عراق، جنگی داخلی در لبنان، ناآرامی‌های روز افزون در ترکیه و آنچه که در ایران روی می‌دهد، نشان می‌دهند که یک حمله شوروی در راه است تا خاورمیانه را کمونیستی کند.

با یک رژیم پرکینه و ضد غرب در ایران، فشار بر روی عربستان سعودی، اردن و کشورهای کناره خلیج فارس و مصر ترسناک بالا می‌رود. اینکه پروانه داده شد که در ایران یک رژیم ضد غرب پای بگیر، از دیدگاه استراتژیک، تصور نکردنی است. از دیدگاه سیاسی حتی بدتر است.

زیر رهنمودهای شاه توانای ایران، دردرازای سی سال یا یک نسل، جامعه دهقانی فنودالی ایران، به کشوری با شهرهای مدرن، اقتصاد رو به رشد، صنعتی شده با کارخانه‌های مجهز با کاراکتر غربی دگرگون شد.

این برنامه صنعتی کردن زیر نظر مستقیم شاهنشاه انجام یافت. برنامه شاه این بود که از ایران کشوری صنعتی، با تکنولوژی پیشرفته و اقتصادی متنوع بسازد. هدف شاه این بود که ازملت ایران، ملتی خودکفا بسازد، هنگامی که در قرن آینده نفت ایران رو به اتمام برود سبب رکود اقتصادی و بازگشت به سال‌های تاریک نشود.

آشکار است که شاه مقام خود را به عنوان شاه بسیار جدی گرفته است و مسئولیت پرورش اخلاق و اقتصاد برای مردم ایران را بر شانه‌های خود می‌کشد. روشن است که شاه کوشش کرد بهترین‌های جوامع غربی را برای مردم ایران فراهم سازد، نه تنها از دیدگاه مادی، بلکه در میان ایده‌های غربی و پیشرفت‌های اجتماعی، شاه ایران مبانی احترام به دین‌های دیگر را در قانون آورده است، که این جدایی دین از حکومت، و حقوق قانونی و حقوق سیاسی و اجتماعی برای زنان را به ارمغان آورد. آموزش برای هر دو زنان و مردان در دسترس همگان بود. شاه مجلس سنا را برقرار نمود و در درازای سال‌ها قدرت بیشتری به مجلس سنا داده شد.

آنچه که شاه برای ایران و مردم ایران انجام داد، از سوی ملایان مسلمان شیعه مورد نفرت و تکفیر واقع شد. این ملایان مالکان بزرگ زمین در ایران بودند و قدرت زیادی بر روی روستاییان داشتند. همانند اروپای غربی در قرن‌های سیزده و چهاردهم میلادی، مردم برای اینکه آمرزیده شوند، زمین هایشان، جواهرات و پولشان را به مسجدهای شیعه و حرم‌ها و مدرسه‌های دینی برای پرورش آخوند پیشکش می‌کردند. با دارایی و اموال دنیوی که آخوند گِرد آورده بود، به قدرت دنیوی نیز دست یافت. اما هسته قدرت آخوند در مالکیت زمین‌های ایران بود ، به ویژه که در جامعه دهقانی دیندار ایران، جایی که کشاورزان موفقیت اقتصادیشان را در زهد و پارسایی و اطاعت از دستورات دینی می‌دیدند، همه کوشش‌های شاه ایران که کشور ایران را مدرن و صنعتی کند، از سوی ملایان به حمله به قدرت آنان تعبیر شد -

آخوندها به مردم گفتند مدرن و صنعتی کردن کشور ایران، تلاشی است از سوی کشورهای مسیحی که با به کار گرفتن تکنولوژی اسلام را ویران سازند. انزجار از غرب، آخوندها را به سوی همدستی با شوروی و کمونیست‌های ایران کشید.

شاه قدرت ملایان شیعه را به ویژه با برنامه اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی در هم شکست، در این برنامه زمین‌های بزرگ (دربرگیرنده املاک سلطنتی) تقسیم شد و به دهگانانی که روی آن زمین‌ها کار می‌کردند، داده شد. تاوانی که به روحانیون و ملایان داده شد، از دیدگاه آنان به هیچ روی جبران قدرتی را که زمانی آنان بر روی کشاورزان داشتند، نکرد. بدین گونه، از دیدگاه آخوندهای شیعه متنفر از غرب و پیروان فناتیک آنها و مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها، کسانی که روشنفکران، دانشجویان و اتحادیه‌های کارگری را سازمان داده بودند، شاه کسی شد که باید از میان برداشته شود.

شوروی دریافت که با از میان برداشتن شاه، بدون دردسر، به سوریه و عراق، آب‌های گرم شاخاب پارس دست خواهد یافت و تنگه هرمز میان شاخاب پارس و دریای عمان را کنترل خواهد کرد. کنترل تنگه هرمز جایی که تانکرهای نفتی از عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ایران می‌گذرند و هم چنین کنترل منابع غنی گاز و نفت کشور ایران در دست آنان خواهد بود. البته، سرنگونی شاه به سود کشورهای رادیکال عربی که همدست شوروی هستند مانند لیبی، سوریه، الجزایر، جمهوری خلق یمن و عراق می‌باشد. افزون بر این، یک رژیم ضدغربی ستیزه جو در ایران، بی درنگ فروش نفت به اسراییل و آفریقای جنوبی را قطع می‌کند.

از زمانی که شاه کوشش کرد که این گروه‌ها را که پیوسته علیه او توطئه می‌کردند زیر کنترل درآورد، تا پیوندها و دوستی‌های دراز مدت کشور ایران را با دنیای آزاد نگاه دارد، جیمی کارتر وارد کاخ سفید شد و سیاست جهان تغییر کلی یافت.

کوتاه زمانی، پس از اینکه جیمی کارتر در ژانویه ۱۹۷۷ پرزیدنت شد، کارتر از شاه خواست که در سیاست داخلی ایران تغییراتی بدهد و گزارش‌هایی پخش شد، در پاسخ به درخواست‌های جیمی کارتر از شاه ایران که در آن شاه ایران این تغییراتی در سیاست داخلی ایران را انجام داده بود. در واقع، تندروهایی که دور جیمی کارتر را گرفته بودند، می‌خواستند سیستم سیاسی آمریکا در سال‌های هفتاد را در کشوری تحمیل کنند که بخشی از آن در جنگ جهانی دوم از سوی ارتش سرخ شوروی اشغال شده بود.، کشوری که حکومت کمونیستی در آذربایجان را باید براندازد، حکومت کمونیستی که از سوی جاسوسان استالین برپا شده شده بود، کشوری که مرز بسیار درازی با شوروی دارد، کشوری که در اوایل سال‌های پنجاه به سختی توانست از چنگال کمونیستی شدن رهایی یابد. (مصدق و همدستانش) ، کشوری که به هیچ روی تجربه‌ای با آزادی‌های سیاسی غرب ندارد، و کشوری که در گیرودار یک دگرگونی بزرگ اجتماعی و اقتصادی از فئودالیسم است.

با سواستفاده از واژه « حقوق بشر » تندروهای جیمی کارتر برای سرنگون ساختن پیشرفته‌ترین شاه در تاریخ ایران سر و کله اشان پیدا شد و تاج شاهنشاهی محمدرضا شاه پهلوی را به یک دار و دسته مرتجع قرون وسطایی، جلوداران پیروزی کمونیست‌ها، تقدیم کردند.

تندروهای تیم کارتر برنامه‌ای ویران سازی حکومت شاه را ریختند. بدین سان که در این برنامه‌ها درخواست‌هایی از شاه ایران کردند و انجام آن درخواست‌ها را وابسته به قبول فروش اسلحه‌های پیشرفته و آموزش تکنسین‌های نظامی و خلبانان ارتش کردند. گاهنامه خیانت به شاه ایران بدین قرار است: ۱- فشار بر آزاد ساختن زندانیانی که بیشتر آنها در توطئه‌های براندازی شاه دست داشتند که دربرگیرنده هموندان گروه‌های تروریستی بودند. دولت جیمی کارتر، سازمان عفو بین الملل و رادیو مسکو با یکدیگر توافق کردند که این آدم کشان را « زندانیان سیاسی » بنامند.

۲- فشار بر تغییر ساختار حقوقی ایران بدین سان که تروریست‌های آدم کش و براندازان، دیگر در برابر دادگاه‌های نظامی محاکمه نشوند بلکه پرونده تروریستی و آدمکشی آنها به دادگاه‌های عادی داده شود. و هرگاه که دولت خواست که این تروریست‌ها را محاکمه کند، وکیل‌ها و هواداران این گروه‌های تروریستی، بی درنگ ماشین پروپاگاندای خود را به راه انداختند.

۳- فشار بر دولت بر دادن فضای باز سیاسی، که در آن گردهم آیی‌هایی سازمان داده شود که در آن آشکارا از براندازی حکومت شاه گفته شود.

۴- پشتیبانی هموندان حزب رستاخیز که مخالف شاه بودند از سوی آمریکا

اینکه درخواست‌های جیمی کارتر را شاه ایران پذیرفت تا تجهیزات نظامی از آمریکا برای ارتش بخرد، « ضعف شاه » تعبیر شد، نه تنها از سوی کمونیست‌ها و ملایان بلکه از سوی هواداران شاه در حزب رستاخیز.

از آنجا که جیمی کارتر و دولت تندرویش از واژه « حقوق بشر » سواستفاده کرده بودند، شاه و دولت دیگر نتوانستند آشوب روز افزون در ایران را کنترل کنند که تعبیر « ضعف شاه » را چند برابر کرد. پایان تابستان ۱۹۷۷ [برابر با تابستان ۲۵۳۶ شاهنشاهی] ، دانشجویان دانشگاه و ملایان و آخوندها در پهنه دانشگاه‌ها و در خیابان‌های بسیاری از شهرها تظاهرات به راه انداختند. این تظاهرات به خشونت انجامید. برخی بدین باور بودند که این تظاهرات علیه شاه به دستور جیمی کارتر از سوی سازمان اطلاعات آمریکا (سی آی اِ) سازمان یافته بود. مجله خواندینها چاپ ایران، مقاله‌ای در شماره ۱۶ دسامبر ۱۹۷۸ به چاپ رساند که در آن نوشته بود که از سوی شاه به « امام موسی صدر » رهبری یک دولت در ایران پیشنهاد شد، اما به سبب هشیاری کشورهای بلوک شرق این برنامه شکست خورد و امام موسی صدر ناپدید شد. امام موسی صدر برای دیدار با فرستاده‌ای از سوی شاهنشاه آریامهر فراخوانده شده بود. این دیدار قرار بود در ۱۴ شهریور ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر با ۱۳۵۷ در آلمان غربی انجام شود. اما موسی صدر به این قرار نیامد. امام موسی صدر از سوی معمر قذافی به لیبی دعوت شده بود. امام موسی صدر به کشور لیبی وارد شد، اما بدون هیچ ردپایی ناپدید شد. در بهار ۱۹۷۹ ، سازمان اطلاعات امریکا سیا دریافت که معمر قذافی هنگامی که موسی صدر در لیبی بود، به آخوند محمد بهشتی زنگ زد و از بهشتی پرسید که با میهمانش چه بکند؟ بهشتی پاسخ داد: موسی صدر تهدیدی برای خمینی است. پس از آن، معمر قذافی موسی صدر و دو همراهش را به قتل رساند و در کویر دفن کرد. آشکار بود که امام موسی صدر از پشتیبانان شاه بود و به همین روی به قتل رسید.

در ماه نوامبر ۱۹۷۷ ، شاهنشاه ایران و شهبانو فرح پهلوی سفر رسمی به واشنگتن کردند. دولت کارتر دشمنی عمیق خود را به شاه و شهبانو و همه ایرانیان نشان داد، زمانی که به شاه ایران از سوی پرزیدنت کارتر ، با بودن بیش از ۴۰۰۰ دانشجوی ایرانی که از سوی مارکسیست‌ها رهبری می‌شدند، خوش آمد گفته شد. به این دانشجویان تروریست پروانه داده شده بود که بسیار نزدیک به کاخ سفید، با چماق و اسلحه سرد، شعارها و تکان دادن پرچم‌های سازمان‌های تروریستی در ایران گرد آیند. این انقلابیون که رخک بر چهره داشتند تا هویت خود را پنهان دارند، به آمریکاییان و ایرانیانی که در این کشور زندگی می‌کنند، حمله بردند، کسانی که در آرامش آمده بودند که به شاه ایران خوش آمد بگویند. بسیاری از پیشبازکنندگان زخمی شدند و پانزده تروریست و بلواکن را پلیس دستگیر نمود که بی درنگ همه آزاد شدند.

اینکه این تظاهرات خشونت بار که در پهنه چمن کاخ سفید رخداد را در هم نشکستند و بازنیاستاندند، تنها می‌توان آن را به نشانه آشکار تفسیر کرد که دولت کارتر نه تنها خواهان دیدن توهین به شاه و شهبانوی ایران بود بلکه خواهان حتی حمله مستقیم با زدن گاز اشک آور در خیابان‌های آمریکا بود. روشن است که کارتر خود را مسئول این نمی‌دانست که حکومت شاه و دولت دوست آمریکا ماندگار بماند. دوباره نقل قولی از مجله خواندنیها:

پیش از آخرین سفر رسمی شاه ایران، شاه چندین بار به آمریکا سفر کرده بود، بدون اینکه با تظاهراتی از سوی دانشجویان ایرانی در آمریکا روبرو شود. مقایسه کنیم، سفرهای گذشته شاه را با سفر شاه در نوامبر ۱۹۷۷ که تظاهراتی از سوی دانشجویان ایرانی در امریکا برپا شد و هم چنین به دانشجویان ایرانی در کانادا و اروپا نه تنها پروانه داده شده بود، بلکه شاید از سوی ماموران سیا تشویق شده بود که در این تظاهرات شرکت یابند.

روزنامه ریویو آو د نیوز در شماره ۳۰ نوامبر ۱۹۷۷ گزارش می‌دهد که جودی پاول رییس رسانه‌های کاخ سفید به پلیس دستور داده بود : "که اگر پلیس بر پایه قانون عمل کند، ممکن است آمریکا را یک « حکومت پلیسی » نشان بدهد." کوتاه اینکه، آشوب علیه شاه یک توهین حساب شده، برنامه ریزی شده برای اجرای درخواست‌های تندروی جیمی کارتر بود. و از آنجا که پرزیدنت کارتر و مشاورانش به شاه فشار می‌آوردند تا دگرگونی‌های بزرگتر و انقلابی تری در ساختار اجتماعی ایران انجام دهد، شوروی هم از هر موقعیتی استفاده کرد تا شبکه‌های براندازی سبوتاژ و جاسوسی و تروریسم که سال‌ها پیش در ایران ساخته بود، بسیج و آماده سازد.