تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲۹۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
 
*
 
*
[[پرونده:AttentatAttemptShahanshahKakhMarmar21Farvardin1344.mp4|thumb|left|240px|سوءقصد به جان شاهنشاه برنامه‌ریزی شده از سوی دانشجویان کنفدراسیون]]
+
[[پرونده:ShahanshahAryamehrSpeechRoozKargar11Ordibehesht1353d.jpg|thumb|left|200px|چهار هزار تن از کارگران در باریابی روز جهانی کارگر ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۳]]
[[پرونده:ShahanshahStudentsForeignUni1344.jpg|thumb|left|200px|دانشجویان بورسیه در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه بارمی‌یابند امرداد ۱۳۴۴]]
+
[[پرونده:ShahanshahAryamehrSpeechRoozKargar11Ordibehesht1353b1.jpg|thumb|left|160px|سخنان اعلیحضرت همایون آریامهر شاهنشاه ایران در باریابی کارگران روز جهانی کارگر ۱۱ اردیبهشت ۲۵۳۳ شاهنشاهی]]
[[پرونده:SergeantIIBabaiyan21Farvardin1344.jpg|thumb|left|200px|استوار دوم باباییان گارد جاویدان]]
+
'''[[بیانات محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی چهارهزار تن نمایندگان کارگران و اتحادیه و سندیکاهای کارگری روز جهانی کارگر ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۳]]
[[پرونده:SergeantIILashkary21Farvardin1344.jpg|thumb|left|200px|استوار لشکری گارد جاویدان]]
 
[[پرونده:GuardJavidanSergeantSariZaboli1344.jpg|thumb|left|200px|گروهبان ساری زابلی گارد جاویدان پس از فتنه ۱۳۵۷ به دست کنفدراسیونی‌ها و اسلامیون دستگیر و اعدام شد روانش شاد!]]
 
[[پرونده:BabaianLashgari.jpg|thumb|left|200px|آرامگاه دو جان‌باخته باباییان و لشگری در ابن‌بابویه در سال ۱۳۵۸ به دستور ابراهیم یزدی ویران شد]]
 
  
 +
(در کاخ سعدآباد)
  
'''[[سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ ]]''' - روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ برابر با ۱۰ آپریل ۱۹۶۵ سرباز وظیفه  رضا شمس‌آبادی در کاخ مرمر به شاهنشاه ایران تیراندازی کرد. به شاهنشاه از این رویداد شوم آسیبی نرسید ولی  دو تن از درجه‌داران وفادار گارد شاهنشاهی کشته شدند. شمس‌آبادی نیز جا بجا کشته شد. هر سال در روز ۲۱ فروردین ماه برای اینکه از این ترور اهریمنی گزندی به جان شاهنشاه نرسید در سراسر کشور آیین نیایش برگزار شد و روز ۲۱ فروردین ماه روز نیایش نام گرفت.
+
کارگران شریف ایران
  
در پی سوءقصد به شاهنشاه، شش تن از هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی که کوتاه زمانی پیش از انجام این رویداد اهریمنی به ایران بازگشته بودند، همراه با چند تن دیگر دستگیر شدند. این دانش‌آموختگان، کمونیست‌های مائوییست خطرناکی بودند که در پی براندازی حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران و برقراری حکومتی همانند کوبا، ویتنام و الجزایر از راه جنگ‌های پارتیزانی، کشتن سران کشور و ترساندن مردم پس از به پایان رساندن دوره‌های تروریستی وارد ایران شدند. پس از این رخداد شوم پلیس و سازمان امنیت و اطلاعات کشور بررسی گسترده‌ای را آغاز کردند.  
+
برای اولین بار بنا شد که اجتماع بزرگی از کارگران به نمایندگی از طرف دیگران در یک نقطه جمع شوند تا با دیدن آن‌ها و تماس نزدیک با آن‌ها پیام خود را هر چه مستقیم تر بوسیله شما به سایر همکاران و هم مسلکان تان ابلاغ کنیم. در چنین روزی کارگران استثمار شده ممالک صنعتی، زیر بار تحمل رنج‌های غیر انسانی نرفتند و سینه‌های خود را سپر کردند و به خون آغشته نمودند تا اینکه کارفرمایان بی خبر از عدالت‌های اجتماعی و بی خبر از دنیا را آگاه کنند که ادامه آن رویه غیر انسانی دیگر ممکن نیست. از آن روز به بعد زحمتکشان و کارگران دنیا این روز را گرامی می‌دارند و جشن می‌گیرند و ما نیز با وجود اینکه کاری که در دیگر نقاط با چنین اصطکاک وحشتناکی انجام گرفت و باعث از بین رفتن جنبه‌های غیر انسانی روابط کارگر و کارفرما شد و بتدریج منجر به افزایش دستمزد کارگران و آنگاه عرضه سهام کارخانجات در بورس‌ها شد، با این حال امروز من و شما روزی را گرامی می‌داریم که بدون خونریزی نتایجی را که ذکر خواهم کرد به دست آوردیم و پیش خود مفتخریم که درایت ایرانی، کاری را که دیگران با خونریزی کردند و طی ده‌ها سال به دست آوردند ما بیشتر از آن را فقط در عرض ده الی یازده سال به دست آوردیم. بواسطه نزدیکی که هم با شما و هم با سایر طبقات ملت ایران، از جمله زارعین کشور و سایر زحمتکشان این مملکت حس می‌کردم، همانطور که اطلاع دارید انقلاب شاه و مردم در ۶ بهمن ماه سال ۱۳۴۱ به صحه ملت ایران که بزرگترین تأییدات می‌باشد درآمد و به مرحله اجراء گذاشته شد. در این مدت اضافه بر شناخت اصالت ذاتی و شرافت ذاتی کارگر ایرانی و خاتمه دادن به دوره بهره برداری انسان از انسان، همانطوری که به بهره برداری مالک از زارع خاتمه داده شد، در مورد شما نیز عمل شد.
  
رضا شمس‌آبادی ۲۷ ساله اهل شمس‌آباد کویر کاشان بود. شمس‌آبادی فرزند سومین شوهر مادر خود بود و تا چند سال پیش در کویر کاشان چوپان بود و زمانی نیز در حمام قریه "حسو" کار می‌کرد. شمس‌آبادی هفت سال پیش با خانواده خود به شهر کاشان آمد و در یک کارگاه پارچه‌بافی کاری پیداکرد. پس از مرگ پدرش وی که نان‌آور مادر پیرش بود از خدمت سربازی معاف شد. وی با [[حزب توده]] و [[جبهه ملی]] همدستی داشت و با گرفتن پول برایشان چاقوکشی می‌کرد و هیاهو راه می‌انداخت. شمس آبادی پیشینه شرارت داشت و بارها زیر پیگرد قانون قرارگرفته بود. با در دست داشتن معافی از خدمت سربازی، در سال ۱۳۴۲ شمس‌آبادی خود داوطلبانه وارد خدمت سربازی شد! و با کمک خائنین کمونیست رخنه کرده در ارتش شاهنشاهی ایران، نگهبان رده دوم گارد جاویدان شد. چند روز پیش از نوروز ۱۳۴۴ رضا شمس‌آبادی در نامه‌ای برای مادرش نوشت که تا روز بیستم فروردین به کاشان خواهد رفت.  
+
مظاهر این کار چیست؟ اول شرکت در سود کارخانه‌ها که سال به سال روی تجربه بیشتر به هدفی که باید بطور قاطع و نظارت شده برسیم نزدیکتر می‌شویم که از آنجمله سهیم شدن کارگران در بیست درصد سود کارخانه‌ها و کارگاه‌ها است که در این راه فکر می‌کنم امروز نسبت به روز اول تفاوت بسیاری را می‌توان دید. این سود البته در بعضی کارخانه‌ها یا کارگاه‌ها بیشتر است و در بعضی دیگر کمتر، ولی متوسطش در حدود تقریباً سه ماه دستمزد می‌شود و همانطور که تذکر داده‌ام در عمل باید سعی بکنیم حقیقتاً بیست درصد سود به دست بیاید. حال بهترین راه اینکار چیست، این مطلبی است که سندیکاهای کارگری شما با کمک وزارت کار که وظیفه‌اش پشتیبانی از شماست، در مطالعه جزئیات هر کارخانه باید این نتیجه را به دست بیاورند. البته سالم‌ترین طریق برای نیل به این مقصود افزایش تولید است، برای اینکه با تولید بیشتر نه فقط درآمد شما بالاتر می‌رود، بلکه اقتصاد مملکت نیز سالم تر و قوی تر و پر رونق تر می‌شود، ولی تنها به این اکتفا نباید بکنیم. شرکت در سود کارخانه‌ها، یعنی حاصل کار شما فقط عاید کارفرما یا سرمایه دار نمی‌شود، بلکه حاصل کار شما به همان نسبت عاید خود شما نیز می‌شود و بعلاوه این امر انگیزه‌ای است برای کار، اما با عرضه کردن سهام کارخانجات و خرید آن از طرف شما، نه فقط از کار و دسترنج خود منتفع می‌شوید، بلکه در مالکیت کارخانه نیز سهیم می‌شوید و مالکیت در کارخانه هم در واقع یک نوع شرکت در مالکیت مملکت است. نه تنها بخاطر اینکه اسم تان ایرانی است، بلکه سازمان و جامعه ما به شما حق یک نوع مالکیت در ثروت‌های این مملکت را می‌دهد. شما در جامعه‌ای زندگی می‌کنید که نه فقط بیست درصد از سود سهام آن را برای شما داده است، بلکه تمام این‌ها در یک نظام اجتماع آزاد انجام شده است. شما امروز می‌توانید انتخاب کنید که در کجا و در چه نقطه و به چه کاری مشغول باشید و چگونه زندگی بکنید. از این رو این آزادی فردی را باید گرامی بدارید. برای اینکه انسان موقعی قدر آزادی را می‌داند که آن را متأسفانه از دست بدهد و این چیزی است که به خواست خداوند هیچوقت در این مملکت پیش نخواهد آمد. اشتراک هر چه بیشتر افراد ایران در ثروت‌های ملی، شکل‌های گوناگون و جنبه‌های گوناگون به خود گرفته است، به عنوان مثال در نقاطی که بیشتر کارخانه‌های قند دولتی را به شرکت‌های تعاونی زراعی واگذار کرده‌ایم، زارع ایرانی امروز می‌تواند مالک کارخانه باشد، ولی همان زارع ایرانی که مالک آن کارخانه قند است چهل و نه درصد سهم خودش را اگر شما کارگران مایل باشید به شما واگذار خواهد کرد. کما اینکه از چهل و نه درصد سهامی که کارخانه‌ها عرضه می‌کنند، اگر در عرض پنج سال تمام چهل و نه درصد را شما کارگران و کارمندان آن کارخانه یا کارگاه نخرید، من میل دارم اولین اشخاصی که بقیه سهام را خریداری می‌کنند زارعین آزاد و زحمتکش این مملکت باشند. اضافه بر این تصمیم داریم که کارخانه‌های دولتی را با حفظ یک درصد سهام که نماینده حق مدیریت است، مابقی سهام آن‌ها را به همه ملت ایران عرضه کنیم، یعنی هیچکس از یک مقدار معین سهم بیشتر فروخته نشود، زیرا هر چه بیشتر افراد این کشور قادر به ابتیاع و خرید سهام باشند و سهامداران کارخانه‌ها تا اقصی نقاط این کشور حتی تا دورافتاده‌ترین دهات و مناطق کوهستانی گسترش یابند و طبقات زحمتکش مملکت با داشتن این سهام احساس مالکیت دستجمعی کنند در این صورت کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی که ثروت و پشتوانه اقتصاد کشور هستند، از وضع و موقعیت شکوفایی برخوردار خواهند شد. اضافه بر چند مطلبی که ذکر شد، مطالب دیگری در گزارش وزیر کار درباره تشویق سندیکاها برای مهارت کارگران وجود داشت، مهارت کارگرانی که امروز و فردا باید خود را برای اداره کردن صنایع پیشرفته و پیچیده ایران آماده کنند. این مهارت‌ها را چه در خارج و چه در داخل کشور حتماً باید به دست بیاورند تا وقتی شما پای جدیدترین ماشین آلات می‌ایستید با مهارتی که خواهید داشت محصول کارتان قابل رقابت با پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا باشد و آن موقعی است که مزد شما مساوی با مزد آن‌ها خواهد بود به اضافه بیست درصد سود و شرکت در سهام کارخانه، به اضافه سودی که از داشتن سهام کارخانه به دست شما خواهد رسید، ولی زندگی شما کارگران و ملت ایران فقط منحصر به این جنبه‌های مادی که مساوی با پیشرفته‌ترین ممالک دنیاست نیست، بلکه جنبه معنوی زندگی شما و قدم‌هایی که به سوی تمدن بزرگ برمی‌داریم نیز شایان اهمیت است. یکی از آن‌ها تحصیل رایگان تا سطح دانشگاه‌های ایران می‌باشد که هنوز به خاطر آنکه آنقدر بزرگ است درست هضم نشده و در اطرافش صحبت نشده است.
  
شاهنشاه هر روز ساعت ۹ بامداد از کاخ با خودرو به کاخ مرمر می‌روند و در دفترکار خود به رسیدگی کارهای داخلی و خارجی می‌پردازند. هنگامی که شاهنشاه روز شنبه ۲۱ فروردین ماه  به روال همیشه  جلوی پلکان سرسرای کاخ از خودرو پیاده شدند تا وارد ساختمان دفترکار خویش در کاخ مرمر بشوند، سرباز وظیفه گارد که چهل متر دورتر از ساختمان و مسلسل به دست داشت آغاز به تیراندازی کرد و به سوی ساختمان دوید. هیچ یک از گلوله‌های شلیک شده به شاهنشاه نرسید ولی گلوله به باغبان کاخ خورد. اعلیحضرت وارد سرسرا شدند و به درون دفترکار خود رفتند. رضا شمس آبادی شتابان کوشش کرد که خود را به سرسرا برساند. با بلند شدن سدای نخستین رگبار مسلسل یکی از محافظین شاهنشاه که دورتر ایستاده بود به سوی کاخ دوید و به رضا شمس‌آبادی دو تیر شلیک کرد. رضا شمس‌آبادی در همین لحظه به یکی از محافظین درون سرسرا تیر زد و وی زخمی را کرد. شمس‌آبادی هنوز از پای درنیامده بود کماکان سرسرا را به رگبار مسلسل بست تا سرانجام با گلوله‌های دیگر محافظین به زمین افتاد و نابود شد. گارد جانباز شاهنشاه سخت زخمی شد و پیشمرگ دیگر نیز در خون خود غلتید. پیشخدمت دیگر اعلیحضرت نیز از دست و بازو تیر خورد. در این روز شوم در درازای چند ثانیه دو تن از خدمتگزاران شایسته ایران جان باختند، پیشخدمت شاهنشاه و باغبان زخمی شدند و خائن انیرانی رضا شمس‌آبادی کشته و نابود شد.
+
دیگری پیش بینی تمدن آینده کشور در محیطی مناسب است و از جمله این پیش بینی‌ها یکی خرید تمام زمین‌های محدوده شهرهای ایران است که جمعیت آن‌ها از بیست الی بیست و پنج هزار نفر به بالا است تا برای شما در آن جا بیمارستان درست کنند، فضای سبز درست کنند، زمین ورزش درست کنند، خانه‌های بسیار و ساختمان‌های بهداشتی درست بکنند، خلاصه در راهی قدم بردارند که آینده را همیشه برای شما گشوده نگاه خواهد داشت. اصول سیاست ما در قسمت خانه‌سازی و مالکیت خانه بر دو اصل است، یکی خانه‌های سازمانی، دیگری خانه‌های شخصی. فلسفه من در این مورد مبتنی بر این است که هر کسی، هر کارگاهی، هر کارخانه‌ای که کارگری را استخدام می‌کند، موقعی که به او نشان می‌دهد که کار تو این است، این ماشینت، این مقررات کارِت، در همان موقع باید بگوید این هم مسکنت. این هم محل ورزشت، این هم محل تفریح و استراحتت. اگر لازم باشد در آینده برای اینکه زودتر به این نتیجه برسیم و از طرف دیگر فشار زیادی به مؤسسات اقتصادی مان وارد نیاوریم، دولت با شرایط خیلی سهل، هم برای فعالیت‌های ساختمانی وام خواهد داد، هم برای کسانی که بخواهند سهم کارخانه‌های دولتی را بخرند وام‌هایی خواهد پرداخت تا آن‌ها سهام کارخانه مورد نظر را بخرند و برای چند سالی با احساس مالکیت سهم که به نام آن‌ها ثبت خواهد شد، به غیر از مدت استهلاک قیمت سهم، در واقع بعد از چند سال بطور مجانی این سهام به دست آن‌ها خواهد رسید، ولی هر کارگر روزی بازنشسته می‌شود، در آن روز که او خانه سازمانی را تخلیه می‌کند تا به یک کارگر جوانتر، به کسی که تازه وارد فعالیت شده سپرده شود، خود او کجا برود؟ طبیعی است که به خانه شخصی خودش، به خانه شخصی که با کمک بانک رفاه با شرایط خوب و سهل ساخته می‌شود خواهد رفت. این‌ها مزایایی است که شما به دست آورده‌اید، و علت آن محیط مناسبی است که اجتماعی ایران بر اساس برقراری آرمان‌های بزرگ ملی از آن برخوردار شده است. شعارهایی که داده می‌شود همیشه جنبه ملی خود را محفوظ می‌دارد و هیچوقت توخالی نیست، زیرا تجربه آن را به ثوبت رسانده است. این وضع و این ثبات و آرامش را شما کارگران و کشاورزان ایران و سایر طبقات زحمتکش این مملکت فراهم کرده‌اید. در واقع موفقیت‌هایی که به دست آورده‌اید بر اثر خوبی و پاکی و وطن پرستی خودتان است.
 
 
استوار باباییان نخستین کسی بود که که با سرباز خائن دشمن ایران روبرو شد و به رضا شمس‌آبادی که به سوی کاخ می‌دوید فرمان ایست داد، ولی شمس‌آبادی توجه نکرد، استوار باباییان دو تیر به سوی او شلیک کرد و او را زخمی ساخت. در این زمان رضا شمس‌آبادی تروریست همدست مائوییست‌ها، استوار باباییان را به رگبار مسلسل بست. استوار باباییان که هنوز نیمه جان بود کشان کشان خود را به شمس آبادی رساند و پاهای شمس آبادی را که می‌خواست از پلکان ساختمان کاخ مرمر بالا رود با دو دست گرفت و یک گلوله به پای او شلیک کرد تا شاید او را بازدارد. شمس آبادی استوار باباییان را به رگبار دوم مسلسل بست و به زندگی او پایان داد. شمس آبادی با وجود تیری که خورده بود، به پیش رفت و در سرسرای کاخ مرمر  با استوار لشکری روبرو شد و او را نیز به رگبار مسلسل بست. دست چپ استوار لشکری از بدنش جدا شد، با این همه استوار لشکری با دست راست تیری به سوی شمس آبادی خالی کرد و در دم جان سپرد. در این هنگام، هنوز رضا شمس‌آبادی جان داشت، شمس آبادی که شانه اول فشنگ‌ها را خالی کرده بود کوشش کرد که سی فشنگ شانه دوم را در مسلسل جا بیاندازد که یک سرباز دیگر گردان جاویدان مامور دیواره غربی کنار دفتر کار همایونی به نام گروهبان "ساری زابلی" سر رسید.  گروهبان زابلی نیز پنج تیر به شمس‌آبادی خالی کرد و سرانجام رضا شمس آبادی تروریست مزدور نابود شد. پس از فتنه شوم ۲۵۳۷ شاهنشاهی کنفدراسیونی‌ها استوار ساری زابلی را دستگیر و اعدام کردند.
 
 
 
باغبان کاخ مرمر  و آقای سیدحسین حساس پیشخدمت ویژه شاهنشاه که آماج گلوله‌های شمس آبادی قرارگرفته بودند به بیمارستان رضا پهلوی تجریش برده شدند.
 
 
 
دستورهای شاهنشاه - شاهنشاه بازماندگان دو استوار جان باخته را مورد مهربانی قراردادند و دستورهایی را برای فراهم ساختن رفاه و سرپرستی خانواده‌های این دو سرباز میهن دادند. اعلیحضرت همایون شاهنشاه سرپرستی فرزندان جان باختگان استوار دوم آیت الله  لشکری و استوار دوم محمدعلی باباییان را پذیرفتند.
 
 
 
استوار دوم محمدعلی باباییان در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در قمصر کاشان زاده شد و پس از به پایان رساندن دبستان و دبیرستان در سال ۱۳۲۸ وارد خدمت شد. وی پس از گذراندن خدمت در دژبان برای گُردان جاویدان برگزیده شد. تا اینکه روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ در راه انجام وظیفه جان باخت. استوار محمد علی باباییان از سربازان شایسته‌ای بود به دریافت سپاسنامه "افتخار جاویدان سرافراز شده بود، در درازای خدمت خود بیش از ۵ نشان: رستاخیز، ۲۸ امرداد، نشان طلای کشور نروژ و نشان طلای کشور دانمارک را دریافت نموده بود. از استوار باباییان همسر و سه پسرش بر جای ماندند.
 
 
 
استوار دوم آیت‌الله لشکری در سال ۱۳۰۵ در آبادی دو دانگه از روستاهای قزوین زاده شد. پس از به پایان رساندن دبستان و دبیرستان در سال ۱۳۲۶ وارد لشکر یکم پادگان مرکز شد.  این پادگان پس از چند سالی به گارد شاهنشاهی دگرگون شد. استوار لشکری پس از گذراندن آموزشگاه گروهبانی به درجه گروهبان سومی رسید و از همان آغاز به خدمت گردان جاویدان درآمد. استوار لشکری با نشان دادن درستی و پاکی در تاریخ ۱ بهمن ماه ۱۳۴۰ برای خدمت در دسته نگاهبانی ویژه گردان جاویدان برگزیده شد. وی در دوره خدمت بارها از خود شایستگی نشان داد و بدین روی در سپاسنامه‌ای  به دریافت نشان "افتخار جاویدان" نایل آمد. شادروان لشکری در درازای خدمت خود به گرفتن نشان‌های رستاخیز خدمت، ۲۸ امرداد ماه و چند نشان از پرزیدنت‌های کشورها سرافراز شد. از استوار لشکری ۴ دختر و ۲ پسر از ۱۵ ساله تا ۵ ساله برجای ماند. همسر استوار لشکری گفت: سلامت وجود شاهنشاه برای ما بزرگترین سعادت است، شوهر من از شش سال قبل مامور مخصوس حفاظت شاهنشاه گردید. یک "لشکری" با افتخار خدمت به شاهنشاه و میهن از میان رفت ولی دو "لشکری" دیگر (اشاره به دو پسر استوار لشکری) به یادگار گذاشت. این دو بزرگ خواهند شد و جای پدرشان را خواهند گرفت.
 
 
 
جارنامه رسمی دولت - پس از رخداد شوم ۲۱ فروردین ماه در کاخ مرمر، بازجویی و بررسی‌های دامنه‌داری برای روشن ساختن چگونگی انجام این رخداد و یافتن محرکین از سوی مقامات انتظامی و امنیتی ارتش آغاز گردید. به دنبال آگاهی‌هایی که از بستگان و نزدیکان سرباز وظیفه رضا شمس‌آبادی به دست آمد، رفت و آمد شمس‌آبادی با احمد کامرانی، زاده سال ۱۳۱۸ خورشیدی در کاشان آشکار شد. احمد کامرانی تا کلاس پنجم دبیرستان محمودیه کاشان درس خوانده و رادیوساز بود. پس از بازجویی‌هایی  که درباره احمد کامرانی انجام یافت و آنچه خود کامرانی به زبان آورد، رو شد که نامبرده با دانستنی‌های فنی خود در کارخانه ارج کار می‌کرد. کامرانی در آن کارخانه با نشان دادن شایستگی فنی مورد توجه یکی از مهندسین کارخانه به نام مهندس احمد منصوری تهرانی مقدم قرارگرفت که به رفت و آمد و دوستی ژرف میان این دو کشیده شد. این رفت و آمد و نزدیکی پس از بیرون انداختن احمد کامرانی از کارخانه ارج و بازکردن یک مغازه رادیوسازی در جوادیه ژرفتر شد.  
 
 
 
مهندس منصوری دانش‌آموخته رشته برق از دانشگاه منچستر به هنگام تحصیل در انگلستان همانند برخی از دانشجویان با باورهای کمونیستی آشنا شد و به ایدئولوژی کمونیستی مائو گروید. دارندگان این ایدئولوژی آن چنان در این راه پیش رفتند که اندیشه‌های حزب منحله توده و کمونیسم شوروی را دیگر نپذیرفتند. مهندس منصوری با کسان زیر نیز رفت و آمد داشت: ۱- پرویز نیکخواه: رییس آزمایشگاه دانشکده صنعتی دانش‌آموخته رشته فیزیک از دانشگاه منچستر و رییس فدراسیون انجمن‌های دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان ۲- منصور پورکاشانی: استاد دانشکده صنعتی دانش‌آموخته رشته نساجی از دانشگاه منچستر  و رییس انجمن دانشجویان ایرانی مقیم لندن  ۳- فیروز شیروانلو: کارمند موسسه فرانکلین و دانش‌آموخته در منچستر - شیروانلو مدتی قائم‌مقام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و ریاست واحد هنری دفتر شهبانو فرح پهلوی را بر عهده داشت. سرهنگ شیروانلو، پدر فیروز در ساواک مترجم زبان روسی بود. فیروز با بورس تحصیلی ساواک به انگلستان رفت و به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور پیوست. ۴- محسن رسولی: مهندس برق در شرکت شبرنگ دانش‌آموخته دانشگاه ویلز در انگلستان  و هم‌بند کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور
 
 
 
سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ را بخوانیم و بدانیم که دشمنان حکومت مشروطه خواستند که با این سوقصد، حکومت مشروطه را براندازند ولی در سال ۱۳۴۴ خورشیدی نتوانستند هدف‌های اهریمنی خود را به انجام برسانند ولی زیر نام کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور به رهبری خمینی فعالیت‌های خائنانه خود را ادامه دادند تا در روز ۲۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی به هدف خود رسیدند و حکومت مشروطه پارلمانی ایران را برانداختند. [[سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴|سوءقصد به جان شاهنشاه را بخوانیم و یاد میهن پرستانی را که در راه پدافند میهن و شاهنشاه جان باختند گرامی داریم - روانشان شاد]]'''
 
  
 +
با ترسیم این دورنمای جالب با این مطلب به سخنان خود خاتمه می‌دهم که سعی کنید هر روز در حرفه‌ای که دارید خود را ماهرتر و فنی تر نمایید تا در پناه خداوند  به تمام آرزوهای شخصی و ملی خودتان برسید.
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۵۶


چهار هزار تن از کارگران در باریابی روز جهانی کارگر ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۳
سخنان اعلیحضرت همایون آریامهر شاهنشاه ایران در باریابی کارگران روز جهانی کارگر ۱۱ اردیبهشت ۲۵۳۳ شاهنشاهی

بیانات محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی چهارهزار تن نمایندگان کارگران و اتحادیه و سندیکاهای کارگری روز جهانی کارگر ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۳

(در کاخ سعدآباد)

کارگران شریف ایران

برای اولین بار بنا شد که اجتماع بزرگی از کارگران به نمایندگی از طرف دیگران در یک نقطه جمع شوند تا با دیدن آن‌ها و تماس نزدیک با آن‌ها پیام خود را هر چه مستقیم تر بوسیله شما به سایر همکاران و هم مسلکان تان ابلاغ کنیم. در چنین روزی کارگران استثمار شده ممالک صنعتی، زیر بار تحمل رنج‌های غیر انسانی نرفتند و سینه‌های خود را سپر کردند و به خون آغشته نمودند تا اینکه کارفرمایان بی خبر از عدالت‌های اجتماعی و بی خبر از دنیا را آگاه کنند که ادامه آن رویه غیر انسانی دیگر ممکن نیست. از آن روز به بعد زحمتکشان و کارگران دنیا این روز را گرامی می‌دارند و جشن می‌گیرند و ما نیز با وجود اینکه کاری که در دیگر نقاط با چنین اصطکاک وحشتناکی انجام گرفت و باعث از بین رفتن جنبه‌های غیر انسانی روابط کارگر و کارفرما شد و بتدریج منجر به افزایش دستمزد کارگران و آنگاه عرضه سهام کارخانجات در بورس‌ها شد، با این حال امروز من و شما روزی را گرامی می‌داریم که بدون خونریزی نتایجی را که ذکر خواهم کرد به دست آوردیم و پیش خود مفتخریم که درایت ایرانی، کاری را که دیگران با خونریزی کردند و طی ده‌ها سال به دست آوردند ما بیشتر از آن را فقط در عرض ده الی یازده سال به دست آوردیم. بواسطه نزدیکی که هم با شما و هم با سایر طبقات ملت ایران، از جمله زارعین کشور و سایر زحمتکشان این مملکت حس می‌کردم، همانطور که اطلاع دارید انقلاب شاه و مردم در ۶ بهمن ماه سال ۱۳۴۱ به صحه ملت ایران که بزرگترین تأییدات می‌باشد درآمد و به مرحله اجراء گذاشته شد. در این مدت اضافه بر شناخت اصالت ذاتی و شرافت ذاتی کارگر ایرانی و خاتمه دادن به دوره بهره برداری انسان از انسان، همانطوری که به بهره برداری مالک از زارع خاتمه داده شد، در مورد شما نیز عمل شد.

مظاهر این کار چیست؟ اول شرکت در سود کارخانه‌ها که سال به سال روی تجربه بیشتر به هدفی که باید بطور قاطع و نظارت شده برسیم نزدیکتر می‌شویم که از آنجمله سهیم شدن کارگران در بیست درصد سود کارخانه‌ها و کارگاه‌ها است که در این راه فکر می‌کنم امروز نسبت به روز اول تفاوت بسیاری را می‌توان دید. این سود البته در بعضی کارخانه‌ها یا کارگاه‌ها بیشتر است و در بعضی دیگر کمتر، ولی متوسطش در حدود تقریباً سه ماه دستمزد می‌شود و همانطور که تذکر داده‌ام در عمل باید سعی بکنیم حقیقتاً بیست درصد سود به دست بیاید. حال بهترین راه اینکار چیست، این مطلبی است که سندیکاهای کارگری شما با کمک وزارت کار که وظیفه‌اش پشتیبانی از شماست، در مطالعه جزئیات هر کارخانه باید این نتیجه را به دست بیاورند. البته سالم‌ترین طریق برای نیل به این مقصود افزایش تولید است، برای اینکه با تولید بیشتر نه فقط درآمد شما بالاتر می‌رود، بلکه اقتصاد مملکت نیز سالم تر و قوی تر و پر رونق تر می‌شود، ولی تنها به این اکتفا نباید بکنیم. شرکت در سود کارخانه‌ها، یعنی حاصل کار شما فقط عاید کارفرما یا سرمایه دار نمی‌شود، بلکه حاصل کار شما به همان نسبت عاید خود شما نیز می‌شود و بعلاوه این امر انگیزه‌ای است برای کار، اما با عرضه کردن سهام کارخانجات و خرید آن از طرف شما، نه فقط از کار و دسترنج خود منتفع می‌شوید، بلکه در مالکیت کارخانه نیز سهیم می‌شوید و مالکیت در کارخانه هم در واقع یک نوع شرکت در مالکیت مملکت است. نه تنها بخاطر اینکه اسم تان ایرانی است، بلکه سازمان و جامعه ما به شما حق یک نوع مالکیت در ثروت‌های این مملکت را می‌دهد. شما در جامعه‌ای زندگی می‌کنید که نه فقط بیست درصد از سود سهام آن را برای شما داده است، بلکه تمام این‌ها در یک نظام اجتماع آزاد انجام شده است. شما امروز می‌توانید انتخاب کنید که در کجا و در چه نقطه و به چه کاری مشغول باشید و چگونه زندگی بکنید. از این رو این آزادی فردی را باید گرامی بدارید. برای اینکه انسان موقعی قدر آزادی را می‌داند که آن را متأسفانه از دست بدهد و این چیزی است که به خواست خداوند هیچوقت در این مملکت پیش نخواهد آمد. اشتراک هر چه بیشتر افراد ایران در ثروت‌های ملی، شکل‌های گوناگون و جنبه‌های گوناگون به خود گرفته است، به عنوان مثال در نقاطی که بیشتر کارخانه‌های قند دولتی را به شرکت‌های تعاونی زراعی واگذار کرده‌ایم، زارع ایرانی امروز می‌تواند مالک کارخانه باشد، ولی همان زارع ایرانی که مالک آن کارخانه قند است چهل و نه درصد سهم خودش را اگر شما کارگران مایل باشید به شما واگذار خواهد کرد. کما اینکه از چهل و نه درصد سهامی که کارخانه‌ها عرضه می‌کنند، اگر در عرض پنج سال تمام چهل و نه درصد را شما کارگران و کارمندان آن کارخانه یا کارگاه نخرید، من میل دارم اولین اشخاصی که بقیه سهام را خریداری می‌کنند زارعین آزاد و زحمتکش این مملکت باشند. اضافه بر این تصمیم داریم که کارخانه‌های دولتی را با حفظ یک درصد سهام که نماینده حق مدیریت است، مابقی سهام آن‌ها را به همه ملت ایران عرضه کنیم، یعنی هیچکس از یک مقدار معین سهم بیشتر فروخته نشود، زیرا هر چه بیشتر افراد این کشور قادر به ابتیاع و خرید سهام باشند و سهامداران کارخانه‌ها تا اقصی نقاط این کشور حتی تا دورافتاده‌ترین دهات و مناطق کوهستانی گسترش یابند و طبقات زحمتکش مملکت با داشتن این سهام احساس مالکیت دستجمعی کنند در این صورت کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی که ثروت و پشتوانه اقتصاد کشور هستند، از وضع و موقعیت شکوفایی برخوردار خواهند شد. اضافه بر چند مطلبی که ذکر شد، مطالب دیگری در گزارش وزیر کار درباره تشویق سندیکاها برای مهارت کارگران وجود داشت، مهارت کارگرانی که امروز و فردا باید خود را برای اداره کردن صنایع پیشرفته و پیچیده ایران آماده کنند. این مهارت‌ها را چه در خارج و چه در داخل کشور حتماً باید به دست بیاورند تا وقتی شما پای جدیدترین ماشین آلات می‌ایستید با مهارتی که خواهید داشت محصول کارتان قابل رقابت با پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا باشد و آن موقعی است که مزد شما مساوی با مزد آن‌ها خواهد بود به اضافه بیست درصد سود و شرکت در سهام کارخانه، به اضافه سودی که از داشتن سهام کارخانه به دست شما خواهد رسید، ولی زندگی شما کارگران و ملت ایران فقط منحصر به این جنبه‌های مادی که مساوی با پیشرفته‌ترین ممالک دنیاست نیست، بلکه جنبه معنوی زندگی شما و قدم‌هایی که به سوی تمدن بزرگ برمی‌داریم نیز شایان اهمیت است. یکی از آن‌ها تحصیل رایگان تا سطح دانشگاه‌های ایران می‌باشد که هنوز به خاطر آنکه آنقدر بزرگ است درست هضم نشده و در اطرافش صحبت نشده است.

دیگری پیش بینی تمدن آینده کشور در محیطی مناسب است و از جمله این پیش بینی‌ها یکی خرید تمام زمین‌های محدوده شهرهای ایران است که جمعیت آن‌ها از بیست الی بیست و پنج هزار نفر به بالا است تا برای شما در آن جا بیمارستان درست کنند، فضای سبز درست کنند، زمین ورزش درست کنند، خانه‌های بسیار و ساختمان‌های بهداشتی درست بکنند، خلاصه در راهی قدم بردارند که آینده را همیشه برای شما گشوده نگاه خواهد داشت. اصول سیاست ما در قسمت خانه‌سازی و مالکیت خانه بر دو اصل است، یکی خانه‌های سازمانی، دیگری خانه‌های شخصی. فلسفه من در این مورد مبتنی بر این است که هر کسی، هر کارگاهی، هر کارخانه‌ای که کارگری را استخدام می‌کند، موقعی که به او نشان می‌دهد که کار تو این است، این ماشینت، این مقررات کارِت، در همان موقع باید بگوید این هم مسکنت. این هم محل ورزشت، این هم محل تفریح و استراحتت. اگر لازم باشد در آینده برای اینکه زودتر به این نتیجه برسیم و از طرف دیگر فشار زیادی به مؤسسات اقتصادی مان وارد نیاوریم، دولت با شرایط خیلی سهل، هم برای فعالیت‌های ساختمانی وام خواهد داد، هم برای کسانی که بخواهند سهم کارخانه‌های دولتی را بخرند وام‌هایی خواهد پرداخت تا آن‌ها سهام کارخانه مورد نظر را بخرند و برای چند سالی با احساس مالکیت سهم که به نام آن‌ها ثبت خواهد شد، به غیر از مدت استهلاک قیمت سهم، در واقع بعد از چند سال بطور مجانی این سهام به دست آن‌ها خواهد رسید، ولی هر کارگر روزی بازنشسته می‌شود، در آن روز که او خانه سازمانی را تخلیه می‌کند تا به یک کارگر جوانتر، به کسی که تازه وارد فعالیت شده سپرده شود، خود او کجا برود؟ طبیعی است که به خانه شخصی خودش، به خانه شخصی که با کمک بانک رفاه با شرایط خوب و سهل ساخته می‌شود خواهد رفت. این‌ها مزایایی است که شما به دست آورده‌اید، و علت آن محیط مناسبی است که اجتماعی ایران بر اساس برقراری آرمان‌های بزرگ ملی از آن برخوردار شده است. شعارهایی که داده می‌شود همیشه جنبه ملی خود را محفوظ می‌دارد و هیچوقت توخالی نیست، زیرا تجربه آن را به ثوبت رسانده است. این وضع و این ثبات و آرامش را شما کارگران و کشاورزان ایران و سایر طبقات زحمتکش این مملکت فراهم کرده‌اید. در واقع موفقیت‌هایی که به دست آورده‌اید بر اثر خوبی و پاکی و وطن پرستی خودتان است.

با ترسیم این دورنمای جالب با این مطلب به سخنان خود خاتمه می‌دهم که سعی کنید هر روز در حرفه‌ای که دارید خود را ماهرتر و فنی تر نمایید تا در پناه خداوند به تمام آرزوهای شخصی و ملی خودتان برسید.