آزادگان بیدل شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو


خوشست عمر به مستی بریز باده به جامم که تا ز خود بستاند درین دو روزه مدامم




مگو ز صحبت آزادگان که بسته به قیدم حدیث سوختگان را ز من مپرس که خامم




ز دست رفته مرا دین برای دنیا و افسوس نه عقباست کنونم نه دنیاست به کامم




گناه بی حد و امید عفو و دوزخ و فردوس به جز خدا نداند کسی سزای کدامم




جهان و خلق جهانراست جمله نام و نشانی ندانم آنکه چه ام کیستم کجا و چه نامم




وگر نعیم به طاعت و جحیم به عصیان محقق است که باشد کدام ازین دو مقامم




بیدل چرا زنم حلقه بر در هر ذی وجود همین بس است که بر درگهش کمینه غلامم



M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۳۷ (UTC)––––