رده:غزلیات خواجوی کرمانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات خواجوی کرمانی»
۱۳۳ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۹۳۳ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)خ
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو در نظر نبود روی دوستان ما را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو در گره فکنی آن کمند پر چین را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو دستان برکشد مرغ صراحی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو سرچشمهی چشم من دیده است
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو شام شد بشبستان باید کرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو طلعت تو مرا منتهای مقصودست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو مطربان سحر آهنگ زیر و بام کنند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو مطربان سحر چنگ در رباب زنند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو نام تو در نامهئی دیدهام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو چشم خفته بگشودی ببستی خواب بیداران
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو چشم مست تو با خواب میکند بازی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چو چشم مست تو می پرستم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چوعکس روی تو در ساغر شراب افتاد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون آتش خور شعله زد از شیشه شفاف
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون برقع شبرنگ ز عارض بگشاید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون ترک من سپاه حبش برختن زند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون خط تو گرد رخ گلرنگ بگیرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون خط سبز تو بر آفتاب بنویسند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون سایبان آفتاب از مشک تاتاری کند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون سنبلت که دید سیاهی سر آمده
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون صبا نکهت آن زلف پریشان آرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون طره عنبر شکنش در شکن افتد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون طوطی خط تو پر بر شکر اندازد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون ما بکفر زلف تو اقرار کردهایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون مرا دیده بر آن آتش رخسار افتد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون نداری جان معنی معنی جانرا چه دانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون نی سر گشتهی چوگان چو گوی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون نیست ما را با او وصالی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چون کوتهست دستم از آن گیسوی دراز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/چگونه سرو روان گویمت که عین روانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کار ما بی قد زیبات نمی آید راست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کار من شکسته بسامان رسید باز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کارم از بی سیمی ار چون زر نباشد گومباش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کارم از دست دل فرو بستست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کاروان ختنی مشک ختا میآرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کاروان خیمه به صحرا زد و محمل بگذشت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کاف ونون جزوی از اوراق کتب خانه ماست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کجا باز آید آن مرغی که با من همقفس بودی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کجا بود من مدهوش را حضور نماز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کجا خبر بود از حال ما حبیبانرا
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کدام دل که ز دوری به جان نمیآید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کدام یار که ما را پیام یار آرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کس به نیکی نبرد نام من از بدنامی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کس حال من سوخته جز شمع نداند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کس نیست که دست من غمخوار بگیرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کسی را از تو کامی برنیاید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کسی کزان سر زلف دو تا نمیترسد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کسی که پشت بر آن روی چون نگار کند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کسی کو دل بر جانان ندارد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کشتی ما کو که ما زورق درآب افکندهایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کفر سر زلف تو ایمان ماست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/که بر ز سرو روان تو خورد راست بگو
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/که میرود که پیامم به شهریار رساند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کو دل که او بدام غمت پای بند نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کی آمدی ز تتار ای صبای مشک نسیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کی طرف گلستان چو سر کوی تو باشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کیست که با من حدیث یار بگوید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/کیست که گوید ببارگاه سلاطین
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر آن مه در نظر بودی چه بودی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر از جور جانان ننالی رواست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر بفریب میکشی ور بعتاب میکشی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر تو شیرین شکر لب بشکر خنده در آئی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر حرص زیردست و طمع زیر پای تست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر دلم روز وداع از پی محمل میشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر راه بود بر سر کوی تو صبا را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر سر صحبت این بی سر و پایت باشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر سردر آورد سرم آنجا که پای اوست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر شدیم از کویت ای ترک ختا باز آمدیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر مرا بخت درین واقعه یاور نشود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر من خمار خود ز لب یار بشکنم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر میکشندم ور میکشندم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر نه مرغ چمن از همنفس خویش جداست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر نگویم دوستی از دوستانت بودهام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر چه تنگست دلم چون دهن خندانش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر چه من آب رخ از خاک درت یافتهام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر گنج طلب داری از مار مترس ای دل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گر یار یار باشدت ای یار غم مخور
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرت چو مورچه گرد شکر برآمده است
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرد ماه از مشک چنبر کردهئی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گردون کنایتی ز سر بام ما بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرمی خسرو و شیرین بشکر کم نشود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرهی زلف بهم بر زده کاین مشک تتارست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرچه کاری چو عقبازی نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گشت معلوم کنون قیمت ایام وصال
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گفتا تو از کجائی کاشفته مینمائی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گفتا تو از کجایی کاشفته مینمایی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گفتم که چرا صورتت از دیده نهانست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گفتمش از چه دلم بردی و خونم خوردی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گفتمش روی تو صد ره ز قمر خوبترست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گل اندامی که گلگون میدواند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گل بستان خرد لفظ دلارای منست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گل سوری دگر بجلوه گری
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گل نهالی به بوستان آورد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گلزار جنتست رخ حور پیکرش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گلی به رنگ تو از غنچه بر نمیآید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گلی به رنگ تو در بوستان نمیبینم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گمان مبر که در آفاق اهل حسن کمند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گمان مبر که دلم میل دوستان نکند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گهم رانی و گه دشنام خوانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گهیکه جان رود از چشم ناتوان بیرون
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گوئی بت من چون ز شبستان بدر آید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گوئیا عزم ندارد که شود روز امشب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/گویند که صبرآتش عشقت بنشاند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یا باری البرایا یا زاری الذراری
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یا حادیالنیاق قد ذبت فیالفراق
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یا رب این هدهد میمون ز کجا میآید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یا مسرع الشمال اذا تحصل الوصول
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یا ملولا عن سلامی انت فیالدنیا مرامی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یا من الیک میلی قف ساعة قبیلی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یا من قریرة مقلتی لقیاک غایة منیتی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاد باد آن روز کز لب بوی جان میآمدت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرا
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاد باد آنکه دلم را مدد جان بودی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاد باد آنکه نیاورد ز من روزی یاد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یار ما را گر غمی از یار نبود گو مباش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاران همه مخمور و قدح پر می نابست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یارش نتوان گفت که از یار بنالد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/یکدم ز قال بگذر اگر واقفی ز حال