خاقانی (غزلیات)/در عشق داستانم و بر تو به نیم جو
' | خاقانی (غزلیات) (در عشق داستانم و بر تو به نیم جو) از خاقانی |
' |
در عشق داستانم و بر تو به نیم جو بازیچهی جهانم و بر تو به نیم جو گهگه شده است صبرم و بر تو به نیم گه جوجو شداست جانم و بر تو به نیم جو بر طارم وصالت نارفته دست هجر بشکست نردبانم و بر تو به نیم جو هر لحظه زیر پای سگ پاسبان تو صد جان همی فشانم و بر تو به نیم جو خصمان من به حضرت تو خاصگی و من موقوف آستانم و بر تو به نیم جو سوزی چنان که دانی جان مرا و من سازم چنان که دانم و بر تو به نیم جو خاقانی ار نماند با تو به یک پشیز من نیز اگر نمانم بر تو به نیم جو