خاقانی (غزلیات)/جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۰۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت)
از خاقانی
'


جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت جوجوم کرد و چو بشنید آه من بر من گرفت آهی از عشقت درون دل نهان می‌داشتم چون برون شد بی‌من او راه دهن بر من گرفت عشقت آتش در من افکند و مرا گفتا منال ناله‌ی آتش بگاه سوختن بر من گرفت دل به دست خویشتن شد کشته در پای غمت خود به خود کرد این و جرم خویشتن بر من گرفت عشق می‌خواهد که چون لاله برون آیم ز پوست من چو گل بودم درون پیرهن بر من گرفت گفتم آخر درد خاقانی دوا یابد به صبر چون طبیب عشق بشنید این سخن بر من گرفت