اوحدی مراغهای (غزلیات)/نه به اندازهی خود یار گزیدی، ای دل
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (نه به اندازهی خود یار گزیدی، ای دل) از اوحدی مراغهای |
' |
نه به اندازهی خود یار گزیدی، ای دل تا رسیدی به بلایی که شنیدی، ای دل سپر ناوک آن غمزه چرا گشتی باز؟ که به زخمی چو کبوتر برمیدی، ای دل صفت بار بلایی، که کنون بر دل ماست بارها گفتم و از من نشنیدی، ای دل بیدلی رفتی و خود را بشکستی، ای تن ترک سر گفتی و پشتم بخمیدی، ای دل پیرهن چند کنم پاره ز سودای تو من؟ بس کن این پرده که بر من بدریدی، ای دل هر دم از غصه جهانی بفروشی بر ما سر خود گیر، که ما را نخریدی، ای دل گرد این درد مپوی و سخن درد مگوی که ازین باغ بجز درد نچیدی، ای دل گر ز قدش نتوان جست کنار، از لب او گوشهای گیر، که بسیار دویدی، ای دل اوحدی در کشد از دست تو دامن روزی کین فضیحت به سر او تو کشیدی، ای دل