اوحدی مراغهای (غزلیات)/یار ار نمیکند به حدیث تو گوش باز
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۰۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (یار ار نمیکند به حدیث تو گوش باز) از اوحدی مراغهای |
' |
یار ار نمیکند به حدیث تو گوش باز عیبی نباشد، ای دل مسکین، بکوش باز چون پیش او ز جور بنالی و نشنود درمانت آن بود که بر آری خروش باز هر گه که پیش دوست مجال سخن بود رمزی سبک در افکن و میشو خموش باز ای باد صبح، اگر بر آن بت گذر کنی گو: آتشم منه، که در آیم به جوش باز حیران از آن جمال چنانم که بعد ازین گر زهر میدهی نشناسم ز نوش باز گفتی به دل که: صبر کن، او بیقرار شد دل را خوشست با سخنانت به گوش باز خواهم بر آستان تو یک شب نهاد سر آن امشبست گر نبرندم به دوش باز چون سعی ما به صومعه سودی نمیکند زین پس طواف ما و در میفروش باز گر اوحدی به هوش نیاید شگفت نیست مست غم تو دیرتر آید به هوش باز