اوحدی مراغهای (غزلیات)/دلی که با سر زلف تو آشنا باشد
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (دلی که با سر زلف تو آشنا باشد) از اوحدی مراغهای |
' |
دلی که با سر زلف تو آشنا باشد گمان مبر که ز خاک درت جدا باشد اگر تو همچو جهان خرمی،ولیک جهان تو خود معاینه دانی که بیوفا باشد به گوشهی نظری کار خستگان فراق بساز، از آنکه ترا نیز کارها باشد در آرزوی نسیمی ز زلف تو جانم همیشه منتظر موکب صبا باشد ولیک زلف ترا، با همه پریشانی نظر به حال پریشان ما کجا باشد؟ چه طالعست دل اوحدی مسکین را؟ که دایما به غم عشق، مبتلا باشد