اوحدی مراغهای (غزلیات)/گفته بودم با من: کان جا نباید رفتنت
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۰۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (گفته بودم با من: کان جا نباید رفتنت) از اوحدی مراغهای |
' |
گفته بودم با من: کان جا نباید رفتنت ور ضرورت میروی با ما نباید رفتنت دشمن پر در کمین داری و دستی بر کمان گرنه تیری، ای پسر، تنها نباید رفتنت راه پر چاهست و شب بیگاه و صحرا بیپناه بیدلیلی پر دل دانا نباید رفتنت مشکل خود را ز رای خردهدانی بازپرس راه جویی، پیش نابینا نباید رفتنت زین من و او دور شو، گز ز آن مایی کین طریق راه توحیدست، با غوغا نباید رفتنت خود نمایی پیش ما عین ریا باشد، تو نیز گر مرایی نیستی، پیدا نیاید رفتنت اوحدی، چون جای خود زین پرده بیرون ساختی گر برآید فتنهای، از جا نباید رفتنت