اوحدی مراغهای (غزلیات)/پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشتهی ما
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشتهی ما) از اوحدی مراغهای |
' |
پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشتهی ما نوبت اقبال برد بخت جوان گشتهی ما تن همه جان گشت چو او باز به دل کرد نظر باخته شد در نظری آن تن جان گشتهی ما گرچه گران بار شدیم از غم آن ماه ولی هم سبک انداخته شد بار گران گشتهی ما دیدهی گریان به دلم فاش همی گفت خود این: کاتش غم زود کشد اشک روان گشتهی ما پیر خرد گرد جهان گشت بسی در طلبش هم به کف آورد غرض پیر جهان گشتهی ما نفس بفرمود بسی، من ننشستم نفسی تا همگی سود نشد سود زیان گشتهی ما ضامن ما در غم او اوحدی شیفته بود این نفس از غم برهد مرد ضمان گشتهی ما