مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۶ بهمن ۱۳۵۰ نشست ۳۵
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری بیست و سوم | تصمیمهای مجلس | قوانین انقلاب شاه و مردم |
مذاکرات مجلس شورای ملی
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز ۲۶ بهمن ۱۳۵۰ نشست ۳۵
فهرست مطالب:
مجلس ساعت چهار بعد از ظهر بریاست آقای عبدالله ریاضی تشکیل گردید.
۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل
رئیس ـ اسامی غائبین جلسه قبل قرائت میشود. (به شرح زیر قرائت شد)
غائبین با اجازه ـ آقایان:
دکتر خطیبی ـ دکتر غنی سجادی ـ عبدالحسین آموزگار ـ مهندس اردلان ـ دکتر برومند ـ دکتر حبیت بهبهانی ـ زرین پور ـ شیخ بهائی ـ صائب ـ مجد ـ مهندس سهمالدینی.
غائبین مریض ـ آقایان:
دکتر متین ـ مهندس عباس زاهدی ـ ضیاء احمدی ـ خانم دکتر دولتشاهی ـ فروتن ـ دکتر یگانگی ـ دکتر مدنی ـ حیدری.
۲- تقدیم یک فقره لایحه بوسیله آقای دکتر بطحائی معاون آموزش و پرورش
رئیس ـ وارد دستور میشویم آقای دکتر بطحائی بفرمائید.
دکتر بطحائی (معاون وزارت آموزش و پرورش) با اجازه مقام معظم ریاست چون بعضی از مواد قانون خدمات اجتماعی زنان مصوب تیرماه ۴۷ بمنظور توسعة فعالیتهای بانوانی که در این برنامهها شرکت میکنند و سایر دستگاهها احتیاج به تغییراتی پیدا کرده لایحهای تهیه شده که برای بررسی و تصویب تقدیم میکنم.
رئیس ـ لایحه به کمیسیونهای مربوط ارجاع میشود.
۳-ادامه بحث در کلیات گزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به لایحه بودجه سال ۱۳۵۱ کل کشور
رئیس ـ کلیات لایحه بودجه سال ۱۳۵۱ کل کشور مطرح است آقای جوانشیر فرمایشی دارید؟
جوانشیر ـ بنده اگر اجازه بفرمائید بعنوان اخطار نظامنامهای هفت، هشت دقیقه مطالبی بعرض برسانم.
رئیس ـ مطلبی نبود که توضیح بدهید اجازه بدهید در یک فرصت دیگر، آقای زهتاب فرد بفرمائید.
زهتاب فرد ـ با کسب اجازه از مقام معظم ریاست مجلس شورای ملی، در این فرصت دو سه ساعتی که تا این جلسه داشتیم دوستان پارلمانی مرا توصیه کردند که بک کمی مثل اینکه باصطلاح تند و عصبانی و بعبارت خود آنها شئون مجلس را آن چنان که باید و شاید خدای نکرده شاید مراعات نکرده باشم اگر چنین بود من معذرت میخواهم قصد این نبود که نسبت
بهمکاران اکثریتمان در عرایضم کنایهای داده بشود و اگر چنانچه گاهی ملاحظاتی برخلاف سلیقه خودتان از زبان بنده میشنوید بدانید مطالب توأم با حسننیت است و هیچگاه قصد رد نظرات آقایان نیست بهرحال از تذکر دوستان متشکرم سخت تا کجا رسید خوب بخاطرم نیست ولی میخواهم بعرض برسانم که در بررسی بودجه آنچه بیش از همه مورد توجه باید قرار گیرد اینست که ثمره و نتیجه این بودجه آیا همآهنگ و همراه و همگام با انقلاب هست یا نه؟ بنظر من اگر اینمورد به اثبات برسد و یا خدای نکرده شک و تردیدی راه پیدا کند ما را باید به تأمل وادارد که این بودجه بودجهای نخواهد بود ک با منویات اعلیحضرت همایونی و انقلاب ششم بهمن و با خواست و انتظارات طبقه اصلاحطلب این مملکت همگام و همآهنگ باشد تا جائیکه اطلاع دارم هر کس این دفاتر بودجه را تحصیل کرده آنچه توانسته است مورد توجه و بررسی قرار داده و باین نتیجه رسیده است اینکه عرض کردم هر کس (معنائی غیر از دوستان اکثریت است) باین نتیجه رسیده که این بودجه جوابده مواد انقلابی شاه و مردم نیست دیروز بنظرم رسید اطلاعیهای از حزب پان ایرانیست برای بنده فرستاده بودند حزب پان ایرانیست در مجلس شورای ملی نماینده ندارد در لایحه متمم بودجه عرض کردم بنظر من این گروه گروه وطنخواه مترقی روشنفکر و علاقمند بمملکتاند و هماکنون در مجلس نماینده ندارد ولی وظایف یک حزب سیاسی را کاملاً ایفاء میکنند بدون اینکه منظورشان از حزب و حزب بازی تحصیل صندلی و قدرت باشد حالا که دستشان از وکالت مجلس کوتاه شده باز با همان دلگرمی مخصوصی بودجه را مورد بررسی قرار میدهند من در نوشتههای آنها دیدم که معتقدند در نهاد بودجه ۱۳۵۱ بودجه تقدیمی از طرف اکثریت یک طبقه جدیدی بوجود آمده این طبقه جدید را آقائی بنام بهساز که نمیشناسم و برای دفتر روزنامه فرستادند و او نیز بنام یک ایرانی بودجه را مورد بررسی قرار داده به ملاحظاتی برخورد کرده که به عرایض من و استنباطات حزب پان ایرانیست باصطلاح مؤید است من یک قسمت از آن را برای شما میخوانم انتظار دارم توجه بفرمائید که این ملاحظات ملاحظاتی است که مردم، آنهائی که بخاطر صندلی وکالت و صندلی قدرت و برای احتمالا منافع شخصی و خصوصی نظر نمیدهند و اسمشان در هیچ دفتری نیست آنها در این بودجه چنین نظراتی ابراز میدارند و معتقدند که این بودجه یک طبقه خاص را میدان میدهد که جانشین فئودالیزم زمینی بشوند و ما که بعنایت اعلیحضرت از یک بند بزرگ رستهایم مجدداً اسیر کار حساب شده یک گروه دیگر تازه نفس روز پسند مدعی و دارنده عنوان دکتر و مهندس خواهیم بود تکهای که قابل ملاحظه است در تأیید عرایض قبلی و مقدمهای که اکنون عنوان کردم این آقای بهساز که توفیق دیدارش نصیبم نشده است با قلم پخته و نظر صائب البته از دیدگاه من و حزب اقلیت بودجه را اینطور بررسی کرده مدعی شده که انقلاب سفید با مآلاندیشی و شهامت کمنظیر رهبری مملکت تحقق یافته و اثرات بزرگ آن دلیل درستی و صداقت و مترقی بودن طراح و معمار آن شاهنشاه آریامهر میباشد. اما پدیدههای بعدی که گرانی سرسامآور زندگی است فقط و فقط با روش و برداشت مجریان انقلاب بستگی دارد. برای درک مطلب توضیح بیشتری میدهم توجه بفرمائید نتیجهگیری کرده این بودجهای که آقایان مدتی بطور شبانه روز تلاش فرمودید در باره اعداد و ارقام خرج و دخل آن سلامت خرج و دخل آن امروز طبقه منور مملکت نمیدانم اصطلاحی که بکار برده علمی است یا غیر علمی از نظر انقلاب از دیدگاه انقلاب بررسی میکنند بنظر من دکترین ما دکترین سیاسی ما که انقلاب سفید شاه و مردم است هر امری که منافات با آن داشته باشد از نظر دید معتقدین واقعی انقلاب باید مطرود باشد و این شخص با این مقدمهای که آورده نتیجهگیری کرده میگوید ۹ سال قبل جمعیتی بنام جمعیت مترقی دولت را در دست گرفت این جمعیت که بعدها حزب ایران نوین شد اما موفقیت خود را بصورت فراکسیون در شکم حزب حفظ کرد در سال ۱۳۴۴ موجودیت خود را در اداره ثبت شرکتها به ثبت رساند در انقلاب سفید برداشت سرمایهخواری داشت این اصطلاح برای آنها که علمی فکر میکنند اصطلاح تازهایست بنظر من تازه است ولی اصطلاح قابل تأمل و تفکر است برای من
تازگی داشت از انقلاب سفید برداشت سرمایهخواری داشته توجه بفرمائید سرمایهخواری نه سرمایهداری البته این توجه را بمن بیسواد داده البته صاحبان تحصیلات و واردین بدکترینهای سیاسی میدانند فرق سرمایهخواری با سرمایهداری چیست. جمعیت مترقی در تمام ۹ سال کوشید که نحوه برداشت خود را در تمامی شئون زندگی مردم گسترش دهد برای توفیق در این نقشه و هدف بجای سرمایه زده بکار گرفتن جمله غربزده کار درستی نیست زیرا غرب درون مایهای از انحطاط است به مرتجعین شرقی امکان داده میشود تا از ورود افکار نو و مترقی جلوگیری کند. تأکید کرده بهتر است بجای غربزدگی بگوئیم سرمایهزده مدتها در امریکا بودند دور خود جمع کردند با کمک این جوانها بسازمانهای اقتصادی قبل از شهریور که براساس اقتصاد دولتی پیریزی شده بود حمله کرده و تمام آنها را در هم ریختند در آغاز انقلاب سفید اینان گروهی از مقامات دولتی بودند که از انقلاب برداشتی دیگر داشتند یعنی طرفدار اقتصاد ارشادی با روبنای دموکراتیک در چهارچوب قانون اساسی و سلطنت مشروطه ایران بودند و تا مدتی هم در اینراه کوشیدند اما بعد بوسیله جمعیت مترقی که از ناحیه سرمایهخواران تقویت میشد از صحنه سیاست برکنار شدند. نحوه تفکر گروه دوم علمی است هضم اینها برای یک عده غلیظ است یا اینکه خیلی ساده است بنظر من هر تکهاش جالب است (دکتر الموتی ـ خلاصه بفرمائید که منظورتان چیست؟) قسمتهای بعدیش برای بعضیها دردآور خواهد بود و روشنگر حقایق تلخ و کمی صبر کنید برای آن عدهای که از سرمایهخواری بهرهها بردند و تا مدتی کوشیدند اما بعد بوسیله جمعیت مترقی که از ناحیه سرمایهخواران تأیید میشد از صحنه سیاست برکنار شدند نحوه تفکر گروه دوم با برداشتها و امیدهای آن ۶ میلیون نفر که به انقلاب سفید رأی دادند مطابقت داشت درستی این نظر موقعی ثابت میشود که بدانیم مالکان و سرمایهداران و مرتجعان از رأی دادن به انقلاب سفید خودداری کردند و حوادثی آفریدند ممکن است پرسیده شود فرق بین نظرات این دو گروه چه بوده است و چه تأثیری در توسعه و یا جلوگیری گرانی و یا بدی معیشت مردم دارد. در جواب عرض میکنم که صاحبان درآمد و سرمایهخواری و سوداگری و واسطگی یعنی جمعیت مترقی معتقد بوده و هست که باید تمام منابع مالی … اینجاست که یک خرده مثل اینکه قضایا روشن میشود (مهندس صائبی ـ انتقاد از کجا کرده چرا نمیفرمائید) با مدارک و با دلایلی که در اختیار درایم یقین بدانید جنابعالی را جزو سرمایهخوار نمیدانم این بار اجازه بدهید صداهائی در بیاید ولی از جاهای دیگر کسانیکه سرمایهخوار هستند از این دیده بهرهمند هستند معتقد بوده و هست که باید تمام منابع مالی و اقتصادی مملکت در اختیار بخش خصوصی یعنی سرمایهخواران بدون سرمایه قرار بگیرد توجه بفرمائید یک خرده بنده با منطق خودم عرض میکنم قصد این است. سابق براین قبل از انقلاب ششم بهمن برداشت این بود که یک عده سرمایهداران دست بر روی هر کاری که بوی سود میداد میگذاشتند و اصطلاح معروف میگفتند پول پول میآورد آقا ده میلیون تومان داشت میرفت یک مقاطعه میگرفت ۵۰ میلیون پول داشت میرفت در یک مزایده شرکت میکرد حالا برداشت عوض شده حالا یک نوع زرنگی خاصی جای برداشت سرمایهداران شده و آن اینست که کارهائی میکنند که اصلا سرمایه نمیخواهد از سرمایه موجود مملکت با طرحهای علمی و برداشتهائی و برنامههائی تنظیم میکنند که میبینید فلان آدمی که تا دیروز هیچی در بساطش نبود و بیوگرافی آنها را بخوبی میدانم و هم اکنون که صحبت میکنم در ذهنتان شاید هر کدام یکی دو تا اسم بگذرد قبل از انقلاب ششم بهمن را عرض میکنم چیزی در دستشان نبود امروز سالانه میلیونها سود میبرند اینها را میگویند سرمایهخوار یعنی با یک مقدمه چینی آمده بعنوان مثال آمده یک میلیون سرمایه با برنامه و دورنمائی که نشان میدهد تهیه کرده یک میلیون خودش تهیه کرده ۶-۵ میلیون از یک خارجی میگیرد با هم شریک میشوند و یک پروژه و طرح تهیه میکنند ارائه میدهند به بانک صنعتی و معدنی میگویند این پروژه اصلاح بذر هر چه اسمش را میگذارید این را میبرد به بانک و میگوید میخواهم پیاده کنم و به بانک توسعه صنعتی و معادن مراجعه میکند ماها که خوشبختانه هیچوقت نیازی به این نوع رقمها نداشتهایم مراجعه میکند ۶۰ میلیون، صد میلیون سرمایه در اختیار
آنها میگذارند این را میگویند سرمایهخواری این سرمایهگذاری فرم تازهای است که فقط یک عده بخصوص میتوانند به این کانال وارد بشوند و استفاده کنند و در لیست سرمایهخواران قرار بگیرند یا بعبارت دیگر پیش دولتیان میآید و میگوید زمینی دارم میخواهم یک هتل، متل درست کنم چند کلمه سیاح و میاح و از این چیزها و عبارات روزپسند در طرح خود میآورد در مقدمه پیشنهادش چیزهائی از این قبیل اضافه میکند و میگوید ما کمک میخواهیم میآیند از بانک ملی یعنی از بودجه مملکتی ۷۰ ـ ۸۰ میلیون به این آقا وام میدهند تا این آقا یک هتل صد اطاقه دویست اطاقه درست کند بظاهر زمین گذاشته سرمایه هم گذاشته و ۶۰ میلیون تومان از دولت وام میگیرد با ۴۵ میلیون تومان آن هتل راه میاندازد ده میلیون ۱۵ میلیون به جیب میزند میماند پرداخت پول و اقساط آن، یکی دو طبقه از هتل هنوز تمام نشده را میآورد میدهد به اجاره یکی از سازمانهای وابسته به دولت که مبلغ دریافتی از این اجاره بیش از مبلغ پرداختی از بابت قسط تعیین میشود لذا یک مبلغ هم پول جیبی ماهیانه دریافت کرده یک مبلغ از اصل گرفته و مبلغ دریافتی ماه به ماه از سرمایه استهلاک میشود و نتیجتاً سیستمی که میگویند سرمایهخواری و نوع تازهایست و نوع تازهای را هم برای مملکت تدارک دیدهاند، و سیماهای تازهای را در این روزها در محافل میبینیم همینهایی است که این مؤمن آگاه و بیدار دل و روشنبین و مملکت خواه که نه اسمش جائی هست و گویا اسمش مستعار بنظر میرسد بهساز نه داعیه وکالت دارد و نه قصد برخوردن به هئیت حاکمه را دارد مملکت خواه است نشسته است چیزی نوشته است فکر کرده شاید احتمالا اگر چهار نفر آن را بخوانند و تحت تأثیر قرار بگیرند شاید در مجلس شورای ملی مورد مطالعه قرار گیرد منعکس گردد یکی از آقایان فرمودند که از مطالب شما چیزی دستگیرش نشده ناچار شدم یک مقدار توضیح بیشتری دادم تا بدانند با پول ملت گروههای تولیدی غیر سرمایهای بوجود آمده و از راه غارت ۳۰ میلیون مردم ایرانی سرمایهدار شوند این را میگویند از سرمایهخواری بسرمایهداری رسیدن در ۹ سال گذشته با سرسختی تمام این نقشه را عمل کردند انحصارات دولتی را از بین بردند کارخانجات دولتی را فروختند جنگلها را بین دوستان و متنفذان تقسیم کردن خیلی ساده است آنها دیروز هیچی نداشتند عنایت وزیر وقت شامل حال آقایان میشود مثل اینکه بد فکری نیست مثلا وزیری میگوید فلانی از دوستان خودمان است وضع مالی او نیز خوب نیست باو میگویند یک طرح تهیه کن بفرست برای ما بهرحال وزیر وقتی با آدم سر بسر میگذارد سر بسر گذاشتن او هم عنایت است طرف او میگوید طرح چی تهیه کنم باو میگویند طرح دامداری طرح دامپروری مرغداری پرورش ماهی چیزهائی نظیر این میگوید من نه پدرم ماهیگیر بود نه بابام مرغداری میکرد نه دامداری میگوید فردا ساعت ۹ به وزاتخانه بیا یک کسی را در اختیارت میگذارم تا یک طرحی برایت تهیه کند تا ببینم چه میشود میرود آنجا یک مهندس حسبالامر چیزی تهیه میکند و میدهد دست آقا یک روز یک کاغذی میفرستند که آقا ده هکتار از زمینهای بر فلان جا البته این را به همه نمیدهند بزودی آب از دهن کسی جاری نشود شرایطی دارد ده هکتار زمین میدهند مثلا بر جاده محمودآباد اسامی مختلفی دارد ۳-۴ جا هست اینرا میدهند متری ۱۲ ریال سرمایهخواری را دقت بفرمائید با سرمایه مملکت با چه بیپروائی بازی میشود میآیند ۱۰ هزار متر ۵۰ هزار متر ۱۰۰ هزار متر زمین میدهند متری ۱۲ ریال اینها قصه نیست اینها حرفی است که مستند است زمین میدهند ۸ تا ۱۲ ریال زمین را میگیرد یک قسط اولیه هم را میدهد یک طرحی هم میدهند خوشحال میشود برمیگردد با ۳-۴ نفر از مؤثرین و واردین به امر کشاورزی وارد مذاکره میشود که آقا جناب آقای وزیر با ما اظهار مرحمت کردند و دست خطی مرقوم داشتند و ۱۰۰ هزار متر زمین دادند مثلا آقای حاج آقای آذربایجانی شما که دامپروری کارتان است بیا همکاری کنیم زمین از من سرمایه از شما، حاج آقا با تمام آذربایجانی بودنش میگوید که آقای تهرانی (دکتر الموتی ـ آذربایجانی فرمودید) بلی آذربایجانی بودن عیب نیست حسن است هنوز تهرانی نشده که آلوده بشود هنوز آذربایجانی است نامحرم هستند اگر آذربایجانی نبود شما این بودجه عمرانی و بهداشتی و فرهنگی را نگاه کنید ببینید چرا میگویم با آذربایجانی بودنش اینها دست نخورده هستند این را عرض کردم چون قزوینی یک خرده بصدا آمد عرض کردم میگوید عزیز من این زمین را لزومی ندارد سرمایهگذاری
کنیم شما این زمین را موافقت بفرمائید من بفروشم او میگوید حاج آقا من برای فروش نخریدم برای طرح بمن دادند میگوید کدام طرح، طرح طرح است کدامش یک روز حاج آقا او را سوار ماشینش میکند میبرد سر زمین میبیند تا چشم کار میکند زمین خدا است ملی شده شامل حال انقلاب شده درختهای ۱۰۰ ساله ۲۰۰ ساله که وزیر شرافتمند وقت آمد و گفت «قبل از من چنین کارهائی شده و اعتراف کرد وجدان توجهش داد و یادش رفت که هیئت وزارء بصورت دسته جمعی مسئولیت مشترک دارند انصاف ندید گفت بله سوء استفاده شده است» من رفتم آنجا شخصاً دیدم درختهای چند ساله ۱۰ ساله، ۵۰ ساله را میاندارند بپول دولت دولت اگر مدعی بود من همراه یکی از مسئولین پاشویم برویم زمینها را نشان بدهیم با بودجه دولت نهالکاری شده سیمبندی شده نهال غرس شده مسطح شده نردهبندی شده درختهای صد ساله در خارج تبدیل به پول شده همین زمینها و طرحها خیلی از زمینها را متری ۲۰-۱۸-۱۵ تومان معامله کردهاند یعنی با یک عنایت با یک توجه اگر آدم در جرگه سرمایهخواران قرار بگیرد از هیچ به مرتبة میلیونری میرسد یکروز آنها را با انگشت نشان میدادند که آقا فلانی میلیونر است ما هیچگونه عقده و ناراحتی نسبت به سرمایهدار نداریم با سرمایهخوار مخالفیم والا در همین مجلس در همین اکثریت شاید نزدیک به ۳۰-۴۰ نفر میلیونر داریم و هیچ هم مهم نیست (عباس میررائی ـ در اقلیت هم شاید ۳۰-۴۰ میلیونر هست) من به تناسب عدد عرض کردم اقلیت که همهاش ۳۶ تا هست نگاه میکنم معلوم شد که خیلی حزبی نیستم بجان عزیزتان غیر از اینکه بغلط یکی دو تا را شنیدهام هیچکدام را میلیونر نمیدانستم معلوم شد ما هم جزو میلیونرها برخوردهایم بهرحال بحث بحث آنور است عرض کردم ما با سرمایهداری مخالف نیستیم بهیچوجه تفاهم و سوء تفاهم پیش نیاید که من قصد کنایه زدن به سرمایه داری دارم خدا حفظشان کند آقای حی آقای نیکپور اینها از آقایانی هستند که عمری در کارهای تولیدی و استنتاجی کار کردهاند و سبب افتخار ما است پذیرای رژیم ما است اما با سرمایهخوار ی موافقت نفرمائید اگر در سیمای ما بین خودتان هم بعضی و چند قیافه میشناسید و یا هم اکنون بعد از توضیح من بیادتان آمد یک خرده انصاف داشته باشید شما چرا چوب اینها را میخورید این حرفها باشد یا نباشد جلسه و بودجه تمام میشود دولت میآید خود جناب نخست وزیر از ناطقین برجسته و ورزیده هستند بخصوص که میگویند مستمع صاحب سخن را بر سر حال آورد وقتیکه یک اکثریت دویست و سی و چند نفری هم روبروی خودش ببیند طبیعی است وقتی من اینجا حرف میزنم حتی آنها هم حال ندارند یک خرده تکان بخورند اما بعد از اینکه جلسه تمام شد این شوخیها و جدیها و خندهها و تفریحها و یک خرده حرفهای خدای نکرده نیشدار تمام شد در حزب بنشینید بگوئید از نظر مصالح عالیه مملکت بودجه را تصویب کردیم دانستیم یا ندانستیم اما ببینیم بعد از ۸ سال نوبت و فرصت آن رسیده است که ما هم بین خودمان یک تجدید نظری بکنیم؟ (احتشامی ـ لاواله) معادن زیر زمینی را در اختیار سوداگران سرمایهخوار گذاشتند معادن را شنیدهاید کوتاه میکنم سرمایه بانکهای دولتی را بعنوان ساختن کارخانه به اشخاص دادند و بعد ناچار شدند آن کارخانهها را خودشان مدیریت کنند بانک ملی بروید در بودجه آقایان که مدعی هستند عدد و رقم همه را سطر سطر و نکته به نکته، واو به واو و ب به ب بدقت بررسی کردهاند دقت کنند ببینید بانک ملی تصدی چند کارخانه تولیدی این مملکت را دارد (فرهادپورـ ۶ یا ۷ تا) و بعد هم چه مبلغی بابت تصدی این کارخانجات به این شرکتهای انتفاعی میپردازیم از بودجه مملکتی اینها همه در ید تصرف سرمایهخواران است اگر یکوقت ذوقی داشته باشید فرصتی داشته باشید خودتان لیستی تهیه کنید احتمالا اگر بنظرتان رسید از چپ یا راست مهم نیست لیست سرمایه خواران این سیماهای تازه که دیروز چه عرض کنم ولی امروز دم از میلیون و میلیارد میزنند این چیست، از کجا پیدا شده ثمره انقلاب بود یا ثمره آنهائی که ساعیند انقلاب مملکت را از سیر صحیح خود منحرف کنند؟ علیالتحقیق این را باید بدانید که کارد دسته خودش را نمیبرد یک طبقه بخصوص هستند که میدانند امروز مصلحت ایجاب میکند که با شما هماهنگ باشند و همصدا باشند و در صف شما قرار بگیرند اما مطمئن باشید با پیاده شدن این تز با
اجرای تز انقلاب ۶ بهمن خودشان خانوادشان بازنده هستند چگونه معقول است که ما متوقع باشیم از کسانیکه با اجرای تز انقلاب ۶ بهمن خود و خانوادشان بازنده هستند با ما بسلامت قدم بردارند راستگو باشند معتقدین راستین انقلاب بتوانند باشند اگر معتقدین راستین انقلاب بودند بعد از ۶ سال ما اسیر اینهمه گرانی اینهمه بی سروسامانی و نارضائی بودیم؟ آقا نارضائی هست و بحد اشد هم هست (نمایندگان اقلیت ـ صحیح است) چرا فراموش میکنید سوار بشوید به تاکسی همین چند لحظه قبل داشتم میآمدم مجلس خدا شاهد است سوار تاکسی به اصطلاح ۵ ریالی شدم دیدم پشت سرم یک خانم دارد اعتراض میکند میگوید یعنی چرا با شئون مملکت بازی میکنند فکر کردم چون اینجا صحبت خواهم کرد و احتمالا مطالبم کم است به اصطلاح از اینجا تغذیه بشوم رو برگرداندم گفتم خانم موضوع چیست گفت ببینید آقا یک کار کوچک را مثل اینکه اصراری هست که بهر شکل و بهر صورت همه را مأیوس و زده و دلسرد و بدبین بسازند گفت من یک خانمی هستم فکر کردم این ماشین ۵ ریالی است دست بلند کردم و سوار شدم اتفاقاً چون خرید کرده بودم بیشتر از ۵ ریال هم برایم باقی نمانده بود آدم متعینی بود مثل بنده نبود اتفاقی بود چون من هم که میتوانم سوار تاکسی ۲ تومانی بشوم ولی دم دست بود سوار شدم گفت ۵ ریال داشتم سوار شدم چشمم افتاد به شیشه جلو ماشین دیدم نوشته ۷ ریال ناراحت شدم قبول دارید که خانمها با تمام تساوی حقوق مقداری مقیدند و مثل ما نیستند که بگویند آقای راننده من بیشتر از ۵ ریال همراهم نیست و این را بگیر و ۲ ریال را بعد جبران میکنم اینان این عبارت را نمیتوانند بگویند و گفت من آب شدم به آقای راننده گفتم این ۷ ریال را خودتان نوشتهاید گفت مگر مرض دارم اگر میتوانستم یک تومان میکردم این حرف را که زد واقعاً منهم دیدم راست میگوید از آقای راننده پرسیدم مگر تاکسی ۵ ریالی نیست گفت بود ولی از بیستم شده ۷ ریال ببینید آقایان محترم شما یک ملت فقیر نیستید یکوقت بودجه شما بودجهای است که باید بهر حال کم و زیادش را سرانه با هم کنار بیایند یکوقت با ابتکار و مآلاندیشی شخص اول مملکت به آنچنان توفیق مالی میرسد که حتی اگر یک موقع دو سال ۳ سال هم مالیات نگیرید چه بسا بتوانید سر پای خود بایستید شما چه اصراری دارید در آستانه زمستان باین فشار روزافزون زندگی دو ریال به تاکسی ۵ ریالی اضافه کنید که اکثر آنها و اکثریت اینها را طبقه صنف و اصناف و کارمندان آبرومند تشکیل میدهند و یا چه اصراری بوده که شما بیائید شیر ۹ ریال را یک ریال اضافه کنید یا چه اصراری داشتید روزی که وزیر مربوط میآید از پشت تلویزیون صحبت میکند و تز جدیدی ارائه میدهد که یادم میآید هر دم از این باغ بری میرسد یکوقت در باره مسائل علمی و اقتصادی ما ابهام داشتیم فکر میکردیم اگر خواسته باشیم که خودمان را به مسائل علمی و اقتصادی و این نوع ملاحظاتیکه باید مدتها آدم به اصطلاح دود چراغ بخورد و یاد بگیرد آشنا بکنیم کوتاه میآمدیم اگر چیزی راجع به مطالب اقتصادی بود هر وقت میخواستیم مطلبی تهیه کنیم سعی میکردیم از یک صاحبنظر کمک فکری بگیریم اما این مجلس و این راه و رفتار را دیدیم دیدیم که نه آقا ما پرت هستیم اینها را که ما میدانستیم ولی بیربط جرأت ابراز اینکه ما هم بلدیم نداشتیم برای اینکه گفتند ما بنزین ۵ ریال را یک تومان میکنیم و استدلال کردند باینکه عواید ملی مملکت میرود بالا خوب بخاطر دارید (فرهاد پور ـ دلایل علمی هم داشتند!) بله دلائل علمی هم داشتند فرمودند یکی از دلایل رفته و سفته این بود که عایدات ما میرود بالا خیلی ساده بود ما در خواب بودیم! میبینیم همه جنسها را اضافه میکنند بعد دیدیم چه عوارضی ایجاد کرده این همه دیدیم که باز یک تز تازه پیاده میکنند و میفرمایند که اگر گران است نخرید این خیلی ساده بود من متوجه نبودم (خنده نمایندگان) آدم جنسی میخواهد بفروشد چیزیکه به این سادگی است و به این سهولت همة ملت همه ۳۰ میلیون را قانع کرد خوب آقا زبانت را دو دقیقه آزاد بگذار و بگو خیلی هم راحت گفتند نخرید عرض کردم چه چیز را نخریم؟ بنده کدامیک را نخرم؟ (دکتر انوشیروانی ـ نفرمودید پول خانم را که داد؟) مسئله خانم که توجه جنابعالی را جلب کرده شما همیشه به ریزبینی و تیزبینی معروفید و حق هم دارید که بدانید بهر حال حیثیت آن خانم با آن مقدمهای که آنجا شروع کرده بود طوری نباشد که به شئون ایشان بر بخورد خوشبختانه آن اندازه جوانمردی آن اندازه آزادگی و بلند نظری خوشبختانه در طبقه سوم داریم که آن راننده محترم گفت
خانم من برادر شما هستم خیلیها نه تنها شما بلکه ۸۰% مسافرین که امروزها سوار میشوند متوجه نیستند که پول خرد همراهشان نیست و ما اصولا سه چهار روز اولیه در این مورد کوتاه میآئیم و مهم نیست و البته منهم اصرار نکردم که دو ریالش را بدهم میبینید که الآن آقای راننده با ژست کریمانه خودشان گفتند دو ریان مهم نیست اغلب افراد جامعه ما پاک نهاد و زحمتکش هستند خوشبختانه، خوب برویم سر مطلب آنوقت میفرمایند نخرید خوب شیر را میکنید یک تومان مردم را هم که چشم و گوششان را بقول آقای سعید وزیری نویسنده محترم و چیرهدست که در گرامی روزنامه سحر نوشتهاند آشنا کردهاید ببینید اینقدر هم مرتجع نیستیم روزنامههای شما را میخوانیم که نوشته بودند با بعضی از اصطلاحات که سعی میکنم خود اصطلاحات را بخوانم مبادا در تلفظ لاتینیاش اشتباه بکنم و مورد اعتراض اساتید محترم قرار بگیرم عرض کنم پروتئین و از این چیزها آشنا کردهاند میفرمایند شیر یک ریال گران شد واقعاً نیازی هست که یک ریال گران کنید و از صبح که محصل، کارمند عضو یک خانواده مراجعه میکند به بقال و بقال اولین خبر خوش که میدهد میگوید خانم، آقا، کارمند، کارگر، شیر هم امروز گران شد این بهانهها را دانسته بدست مردم میدهید؟ چه چیزی گران نشده؟ شبی که مصاحبه میفرمایند لزومی هست که کره بستهای ۱۶ ریال جناب آقای سعادت فرد بشود ۲۰ ریال و بعد صنف بفروشد ۲۴ ریال لزومی هست؟ این سکوتتان برای من مغتنم است اینجا سکوت بفرمائید نزاکت حزبی و همکاری ایجاب میکند که اینجا سکوت کنید اما لااقل در حزب سروصدا راه بیاندازید (خنده نمایندگان) دارد با آبروی شما بازی میشود با این دیدی که من دارم مشکل است هر روز یک خبر بدی از گرانی خبری از فشار زندگی بگوش همه بخورد اینه عقده ایجاد میکند یک مورد را بعرض میرسانم من نمیدانم ۲% یا ۳% چون دولت مدعی است ۲/۵% هزینه زندگی بالا رفته بانک ملی مدعی است که ۷/۵% (دکتر الموتی ـ بانک مرکزی) بنده چون هیچوقت با بانکها سروکار ندارم و حساب ندارم حرفتان را قبول دارم باور کنید یک حسابی در بانک اعتبارات که اگر تبلیغ تلقی نشود یک چیزکی دارم که هر وقت کمبود داشته باشم خود آنان جبران میکنند و با هم بهرحال کنار میآئیم به اصطلاح تا چکمان برگشت نشود حضور آقای خودم عرض کنم بانک مرکزی آنرا ۷/۵% اعلام کرده (الموتی ـ ۵/۵%) خیر بنده حرفی که میزنم مستند است همین جا کالاهای عمده ۵/۵% کالاهای غیر عمده ۷/۵% (پوربابائی ـ جناب زهتاب ۵/۷% است) خیر ۷ و خردهای است حالا که اینطور است پیدا میکنم ولی تشکر میکنم جناب پوربابائی از دقتتان تشکر میکنم میفرمائید این رقم نیست (پوربابائی ـ شما هم حالا پیدا نمیکنید باقی مطالب را بفرمائید) بله میرسیم همه را خواهم خواند و بآنجا هم خواهم رسید خوب آقا ۲/۵% یا ۷/۵% کدام صحیح است؟ و ثانیاً باز بانک مرکزی ایران یک صورتی منتشر کرده صورتیکه منتشر کرده ۱۳۵۰-۱۳۴۹ درجه افزایش برنج ۱۴ و خردهای این چیزهای مورد مصرف عمومی است از هزینه میز و کافه فلانی چیزهائیکه بدرد اکثریت نمیخورد نمیگویم نه نیازی هست و نه موردی هست که عنوان کنم برنج ۱۴ و خردهای لپه ۲۷ و خردهای (چند نفر از نمایندگان ـ خشکسالی را هم در نظر بگیرید) من قبول دارم اینها را قبول دارم حالا بهمه اینها خواهیم رسید که شما چرا اینها را در نظر نگرفتید جناب رضوی که میفرمایید سد ساختیم بهرهگیری و بازده این سد تا چه اندازه است؟ خواهیم رسید بودجه معنایش این است همه این فرمایشات که میفرمائید همه را در نظر دارم و قبول دارم که قهر طبیعت عوارضی ایجاد میکند اما مآلاندیشی هشیاری و برنامه دقیق دولت و در دست داشتن اعتبارات چند صد میلیاردی باید معجزاتی نیز داشته باشد اگر بنا باشد یک وقت برف بیاید جنس به مرحلهای از ترقی برسد که هیچکس نتواند زندگی معمولی بکنند پس اینهمه ادعا این همه معاون و مشاور به چه درد میخورد؟ اینجا جا نیست برای نشستن معاونین و مشاورین خوشبختانه همه هم نیامدهاند این ثمره انقلاب است که هر وزارتخانهای دو مشاور داشته باشد؟ این عایدات باید اینطوری مصرف بشود که هر کس بیاید چند روزی عنوان معاونت بگیرد و تا آخر عمر از یک حقوق بودجهای استفاده کند؟ هر ملاحظهای را که بفرمائید جواب عرض میکنم چون میبینم که با کنایه میگوئید اما شما یک طرف صفحه را میبینید آنطرف صفحه هم هست ما
هم میخوانیم ما هم حوصله داریم روغن نباتی مورد مصرف عموم شده (چند نفر نمایندگان اینست، آه، آه) آقای (عباس میرزائی ـ داد همکاران شما در آمد) خوشبختانه من اعتقاد به طبقهبندی ندارم شما قبول کردید که بهرحال اقلیت آشنا بدرد اکثریت است در خارج میدانید طبقه کارگر و زحمتکش غذایشان از همین روغن نباتی تأمین میشود نه روغن حیوانی آنها حق دارند یعنی اقلیت حق دارد که بلحاظ کثرت مراجعینش انشاءالله درد آشنا باشد (عباس میرزائی ـ خوب شد انشاءالله را فرمودید) آقای عباس میرزائی من و شما در یک راه مشترک هستیم و آن مبانی ایمانی ماست انشاءالله را همانطور که تکیه زبان همه است شما هم در ابراز احساس و نظراتتان انشاءالله همیشه صادق و با حسن نیت باشید روغن نباتی ۲۷ و خردهای در صد سیبزمینی ۲۶ و خردهای در صد پرتقال را نمیخوانم خربزه را نمیخوانم، خیار را نمیخوانم در جای دیگر سیبزمینی ۱۷ و خردهای در صد پیاز ۱۵ و خردهای در صد قیمتش بالا رفته این نیازمندیهای روزمره مردمی است که روزانه ۸-۹-۱۰ تومان حقوق میگیرند باید امسال ۲۷ درصد برای نخود و لپه و لوبیا بیشتر بپردازند و ۲۳ درصد برای نان بیشتر بپردازند و برای پیاز بیشتر بپردازند این کمبود را کی جبران میکند؟ (شیخ رضائی ـ گفتند نخرید) آن ده تومان را میخواهیم یک نفر از شما اکثریت بیاید اینجا و بیاورد روی کاغذ ببینید با چهار سر عائله چطور میتواند با ده تومان زندگی کند این یک بحث است حالا این ۱۰تومان ۲۰ درصد تا ۲۳ درصد افزایش نشان میدهد این کمبود از کجا تأمین میشود؟ در رقم ده تومان دو تومان خیلی حرف است خیلی آشفتگی و خیلی پریشانی ایجاد میکند خیلی از بنیهها را ضعیف و خیلی از دلها را پر خون میکند (صحیح است) چطور شما اینها را نادیده میگیرید؟ میآیند ۵ ریال را ۷ ریال یک تومان را ۱۱ ریال میکنید آن چیزها که در اختیار خودتان است روز بروز با آزادی و اختیار تمام بدون اینکه بمرجعی گزارش بدهید یا بقول خودتان با تیم و تیپی مشورت کنید قیمتش را بالا میبرید این بیاعتنائی بافکار عامه با برداشت رژیم دمکراسی و انقلاب سفید جور در میآید؟ میخواند؟ نه این همان نیتجهای است که من میخواهم و در دل شماست قبول بکنید عواملی دانسته و ندانسته مسیر انقلاب را منحرف میکنند تلفن را ملاحظه بفرمائید ممکن است بگویند تا کی دم از تلفن و آب و برق و آسفالت و اتوبوس خواهید زد؟ تا لحظهای که نیاز اولیه اکثریت مردم متکی بر این کلمات است چارهای نداریم (احسنت) نمیدانم بیان قبل از ظهر من در مجلس چطور بود که حتی بعد از ظهر چند نفر بیشتر از آقایان وزراء اینجا حضور ندارند بهرحال تا یکماه پیش صورت حساب بدفتر بنده آمد که شما این مبلغ بابت بدهی ماه فلان دفتر روزنامه اراده آذربایجان بدهکارید نگاه کردم دیدم رویه دفتر ما فرض بفرمائید به اصطلاح ماهی ۲۵۰ تومان تا ۲۷۰ تومان در این حدود خرج داریم این البته بعنوان مثال بود حالا شده ۴۰۰ تومان یک عریضهای عرض کردم که اراده آذربایجان تلفنی که میکند و مراجعینی که دارد محدود است و معمولا ۳۰-۴۰ تومان اینطرف و آنطرف است چطور شده که ۲۰۰ و خردهای تومان افزایش نشان میدهد عنایت فرمودند بررسی کردند و رسیدگی کردیم در محاسبات مطلقاً اشتباهی نبوده اما چون خط تلفن رحیم زهتاب فرد در مسیر خط معیوب قرار گرفته تفاوت پول به ایشان پرداخت میشود نکته اینجاست که آیا در مسیر معیوب فقط تلفن رحیم زهتاب فرد بوده یا چند ده تا و چند صدتا و چند هزار تا مردم دیگر آمدهاند و چند برابر پول پرداخت کردهاند و صدایشان هم در نیامده و در نمیآید و در نخواهد آمد این حرف بنده هم به آنها جرأت نمیدهد برای اینکه متأسفانه آن خوشبینی به دستگاه حاکمه نیست شما اگر در این کاغذ مرقوم میداشتید که متشکریم که زهتاب فرد مشترک ۲۰ و چند ساله این شرکت ما را متوجه خطای خودمان کرده و ما با توجه به این اشتباه دستور دادیم دفاتر را رسیدگی کردند و تلفنهائیکه در آن ماه در مسیر خط معیوب قرار گرفته بود پولهایشان پس داده شد بالله من میآمدم اینجا به این چنین وزیری و این چنین سازمانی درود و تهنیت میفرستادم مردم باورشان نمیشود هیچکس این لیستها را قبول ندارد ولی میگویند غیر از رضا و تسلیم چاره نداریم و میپردازند چون اگر نپرداختند همه سازمانها مختارند مداخله در کار همدیگر بکنند جز خود مردم که مجاز نیستند بگویند به یک سازمان دیگر مراجعه
کردم افسری نشسته بود و با من آشنا در آمد گفتم چه عجب اینجا تشریف دارید گفت والله برای من یک صورت حسابی فرستادهاند /۷۰۵۱ تومان در ماشین و دستگاه مربوط بخودشان بجای اینکه صفر آنطرف بیفتد اینطرف افتاده دفاترشان هم تأیید میکند اما میگویند اول باید این پول را بپردازی ما بعد اقدام کنیم برای رفع آن اشتباه من میگویم من ماهانه هفتصد و خردهای میگیرم بابت اشتباه شما /۷ هزار و خردهای تومان باید بدهم من تاجر نیستم که ۷ هزار و خردهای داشته باشم میگویند باید بدهید و بعد میگیرید آقا بفرمائید لطفاً این صحیح است؟ این برخورد با مردم درست است که بهر صورت هر کسی بهر بهانه موجبات نارضائی را فراهم کنند ممکن است به بنده ایراد بگیرند و مکرر هم گفته شده که شما در نطقهایتان بعضیها را تجلیل میکنید من به شخص جناب وزیر دارائی اعتقاد دارم ایشان را یکی از سیماهای مغتنم برای مملکت میدانم اما میدانید عوامل زیردست بدون اطلاع ایشان کارهائی میکنند که طغیان ایجاد میکند حالا یک خورده وارد معقولات میشوم رفتهاند در آمل و رودبار فشار آوردهاند به مؤدیان مالیاتی و ۵% نسبت به سال گذشته بیشتر وصولی داشتهاند بازرسان شاهنشاهی هم آنها را تشویق کردهاند که اینها آدمهای سالمی هستند و کار کردشان بر مبنای انجام وظیفه بوده است وزارت دارائی اینها را توبیخ میکند که چرا ۲۰% اضافه وصول نکردید شما بایستی ۲۰% اضافه درآمد نشان بدهید آقا این جناب مهندس روحانی عزیز رسماً اعلام کرد که کشاورزی ما ۲% ترقی کرده اینجا هم که جز زیتون و سر درختی عایدی دیگری ندارد حداقل بحساب برداشت خودتان ۲% اضافه بگیرید ولی میگویند ۲۰% کمتر نباید بگیرند درختها را دارند دانه دانه سنشان را برآورد میکنند مأمور دارائی مأمور تعیین سن درخت شده میگوید این صد ساله است یک مالیات میگیرد این ۲۰ ساله است یک مالیات جناب صادق احمدی من اطلاع دارم که هر برداشتی یک زمان میخواهد اما این زمان را در جمعتان قبول ندارم برای اینکه چه زمانی بیشتر و چه قدرتی بیشتر و چه موقعیتی استثنائیتر و چه حمایتی مافوقتر از این، کار من روزنامهنگاری است و ناچار از شهرستانها مراجعاتی دارم از سراب کاغذی نوشتهاند و سه نفر را فرستاده بودند اینجا که مطابق قانون اصلاحات ارضی بعنوان مثال برای ده هراز متر معامله زمین باید ۳۴ تومان حقالثبت و حقالتحریر بگیرند اینجا اوراق و اسناد هست که نوشته چه مبلغی از چه بابتی باید مأمور ثبت اسناد در سراب تمام معاملاتی را که انجام داده یا معاملاتی که در این محضر انجام داده ۵۰-۷۰-۸۰% اضافه گرفتند بنده یک عریضهای نوشتم بمدیر کل ثبت تهران چون وقتی ما این ملاحظات را مینویسیم این آقایان اینقدر اصولی میشوند دم از قانون میزنند و رعایت قانون میکنند چون ما اکثریت که نیستیم که تلفن کنند و فوری رسیدگی کنند بنده به ثبت اسناد نوشتم چندی قبل در بارة تقاضای تأسیس ثبت اسناد در بناب مدیر کل ثبت اسناد یک شرح جامعی به وزیر دادگستری نوشته بودند که اینجا وضعش اینست عایداتش اینست دادگاه ندارد، شهربانی ندارد بانک کشاورزی ندارد و مصلحت نیست و از نظر اقتصادی صرف نمیکند و ما نمیتوانیم دو سه کارمند بگذاریم و سالی ۱۵۰ تومان وصولی داشته باشند آقای وزیر محترم دادگستری هم برای بنده که یک مقدار به اصول پای بندم فرمودند من گفتم صحیح است بعد که از اطاق بیرون آمدم دیدم عجب من مرد ساده لوح هستم خوب همه این کارها در جای دیگر شده و یک دهم این عایدات را هم نداشته دادگاه و شهربانی و بانک کشاورزی هم نداشته ولی آنجا شده اما اینجا که به حزب اقلیت مربوط میشود این مسائل اصولی خواهد بود من از این شاخ به آن شاخ میپرم به لحاظ اینکه قبول بفرمائید همه دستگاههای دولتی مثل اینکه یکی از مأموریتهایشان اینست که به مردم نیش بزنند و مردم را ناراحت و عاصی کنند اینکه درست نیست شما تمام مردم را نادیده میگیرید فقط مغرور و متکی به افکار و تصمیمات و انتصابات و بذل و بخششهای خود هستید اینکه جور در نمیآید راجع به آموزش و پرورش کاغذی دارم از بناب این را یک آقای تحت تأثیر احساسات قرار گرفته ننوشته یک آقائی که عضو حزب مردم است و میخواهد خودی نشان بدهد و انتقادی بکند ننوشته این را رئیس آموزش و پرورش محل نوشته که ما چند ساختمان هم که داریم این ساختمانها دارند میریزند سر بچهها (شیخ رضائی ـ فردا عوضش میکنند) این را
رئیس آموزش و پرورش نوشته که سه چهار ساختمان داریم همه مخروبه است نفت و سوخت در زمستان نداریم مستخدم و معلم نداریم و این اطاقها اطاقهائی نیست که از لحاظ ایمنی محفوظ باشد برای بچهها بنده برای حوزه انتخابیه خودم چکار کنم؟ مراجعه بکدام مقام بکنم آقا اگر فردا در روزنامه خواندید که سقف ریخت و ۱۰-۱۵ نفر از بچههای مردم زیر آوار ماندند فقط در خبرهای حوادث خواهید خواند این حوادث و اخبار تکاندهنده اگر خارج از این چهار دیواری اتفاق بیفتد دولت را تکان میدهد اینجا گاهی بعضی از مسئولین امر اصولا خود را آشنا به این مسائل نمیکنند بنده بیکی از مسئولین مملکتی گفتم این خبرها را ملاحظه فرمودید گفت من چون قلبم ضعیف است این خبرها را نمیخوانم از دید انسانی هم میگفت بنده نگاهش کردم گفتم آقا تو جزء مسئولین این مملکت هستی این روزنامه اطلاعات برداشت یک بیمار را از بیمارستان بقلم حاج سید ـ جوادی اگر اشتباه نکنم نوشته بود این را وزیر محترم مربوطه خوانده؟ دو سطر توضیح داده؟ خودش را مسئول دانسته؟ توجه دارید که روزنامههای ما مطالبی که مینویسد برای سیاه کردن کاغذ که نیست من ندیدم و نشنیدم که یک وزیری یک مسئول را بخواهد و بگوید آقا روزنامهها در بارة وزارتخانه و نواقص وزارتخانهها چی نوشتهاند و شما چه کردید روابط عمومی معنیش چیست؟ فقط اینست که جناب وزیر در فلان جا صحبت کرد این قسمت را تکثیر بکنند و با من بمیرم و تو بمیری خواهش بکنند که در روزنامهها بنویسند و قسمتهائی را چاپ کنند وقتهائی را ندیده بگیرند؟ روابط عمومی این است؟ مسئولیت وزرا و وکلا همین است که من بگویم و شما بشنوید وزرا بشنوند و تیتری زده روزنامه راه مردم نوشته ۸ ساعت یک بیمار دم در بیمارستان بوده این چیز مهمی نبود؟ بنده قبل از ظهر عرض کردم یک بیمار شش بار مراجعه میکند به یک بیمارستان و هر ۶ بار بدو ماه بعد حواله میشود این درست است که عده از زحمتکشان و زارعین این مملکت که یک عده مخصوص بکارهای تولیدی میرسند مثل مردم هشترود فاقد یک بیمارستان باشد (دکتر موسوی ـ متشکرم) مسأله تعارف کردن با شما نیست اسم رودبار و آمل را هم که آوردم وکلایش در اکثریت هستند این درست است که شما ۲۰۰ میلیون تومان اعتبار بگذارید برای بیمارستانها و همه را متمرکز کنید در تهران بهترین و گرانترین نقطههای شهر این بیمارستانها را در دوره انقلاب برای کدام یک از طبقات میسازید؟ از تبریز یکی از آقایان نامهای نوشته بود آقائی بنام معقول که من نمیشناسم نوشته بود یکی از دوستان من منزلشان مهمان بودم خانمش احساس ناراحتی کرد بردیم بیمارستان از طبقه معمولی کارمند ماهی هزار و خردهای حقوق بگیر میگفت بعد از وضع حمل ۲۷۸۰ تومان صورت فرستاده بودند و این پول را گرفتند مردم به کجا مراجعه کنند؟ در تاکسی وضع حمل کنند؟ از این بیمارستان به آن بیمارستان بردند کی مسئول است در مقابل بهداشت و درمان مردم؟ آنکه دانشگاه است به اندازه نیاز علمیش میگیرد و مسئولیت ندارد مجبور نیست هر کس مراجعه کرد بپذیرد آنکه شیر و خورشید سرخ است یک مؤسسه خیریه است که خدا باز مسئولین و گردانندگانش را طول عمر بدهد که باعث تسلی مردم شده است آقا این /۲۰۰ میلیون به یک گروه بخصوص پرداخت شده کار نداریم که گفته میشود این پول هرگز بر نخواهد گشت خدا کند برنگردد اما بدرد این مردم مأیوس بخورد آن درمانتان، این گرانیتان، این بهداشت عمومیتان از لحاظ نارضائی این برداشت حزبی سیاسیتان این بیلانتان (شیخ رضائی ـ کلینیک تهران خوب باشد بقیه هیچ) صحبت ما بر سر این بود که در نهاد این بودجه یک طبقه خاص جانشین مالکین دیروز شده اصطلاحش اصطلاح سرمایهخواری است حالا برمیگردیم به ادامة عرایض قبلی. و این برداشت اقتصادی سابق بود که برای توفیق در این نقشه آنچه بود تلاش کردند و ملت سرمایه زده گفتیم گرفتن جمله غربزده کار درستی نیست و رضایت ملت ایران را جلب میکرد با توجه به این که ایران هر سال در برابر صد میلیون دلار صادرات سه میلیارد دلار واردات دارد و این تصمیم آقایان به گرانی واردات کمک میکند یعنی سرمایهخواری مسئولین وارد کننده سه میلیاردی هستند که این گرانی را بوجود آوردهاند خاطرتان هست چندی پیش دولت متظاهر این امر شد که میخواهد با گرانی و گرانفروشی مبارزه کند رفتند و در سردخانهها را باز کردند و خودشان اعتراف کردند که در بعضی از سردخانهها آذوقه یکی دو سال مردم تهران تأمین
است اما بعد متوجه نشدیم و یا ما نفهمیدیم و خودشان فهمیدند که باز روزبروز بر گرانی افزوده شد قبول کنید اگر ترمزهای رهبر انقلاب نبود تاکنون راه آهن و ذوب آهن و پست و تلگراف و راههای زمینی و هوائی و حتی کارخانجات اسلحه سازی را در اختیار بخش خصوصی گذاشته بودند. من بیجهت چنین حرفی را نمیزنم جناب آقای دکتر کلالی دبیر کل حزب ایران نوین در روزنامه کیهان گفتهاند سلطه دولت را بر صنایع اصلی و منابع طبیعی باید لغو کرد نتیجه این کار چه شد که تمام وسایل تولیدی و امکانات مالی در اختیار چند گروه نوزاد قرار گرفت و ۶۰% تا ۷۰% از آن ۱۰% رشد اقتصادی را بلعیدند و بقیه بین مردم تقسیم شده بود و از طریق گرانفروشی تقسیم میکنند با دلایل قاطع از آنچه بیان کردم مدلل میکنم که چرا مسئولیت چنین وضعی متوجه شماست یعنی این گرانی و نارضائی و روزافزونی قیمت خدمات بهترین دلیل برای اینکه شما چنین وضعی بوجود آوردید و بهترین دلیل بر اینکه روشهای حزب حاکم و دولت حزب حاکم به چنین وضعی میانجامد و از آن حمایت میکند محتوای بودجه شما و گزارش نخست وزیر و گزارشهای مفصل پیوست بودجه است که بطور اختصار آنها را بررسی میکنیم از نظر منابع مالی و تأمین درآمد بودجه موضوع را کمی حلاجی کنیم باید ببینیم این مبلغ بودجه که بالغ بر ۵۴۸/۵ میلیارد است از کدام ثروت ملی تأمین میگردد چون یکی از مهمترین مواردی بودجه را مشخص میسازد این است که برای بودجه کل کشور برای هزینههای پیشبینی شده خود چگونه و از چه طریق تأمین اعتبار کنند متأسفانه در این بودجه که حزب حاکم تقدیم کرده تأمین اعتبار عبارت است از استفاده از منابع نفتی ملاحظه بفرمائید ۵۴۸ میلیارد، قلم عمده این را درآمد نفتی شما یعنی سرمایه شما تشکیل میدهد در این توضیح که استفاده از منابع نفتی در این بودجه و همچنین در بودجههای دیگر بعنوان یکی از مهمترین اقلام ستون درآمد بودجه ذکر شده است در حالیکه هرگز استفاده از منابع نفتی اصلا استفاده از هر گونه منابع و معادن را نمیتوان بعنوان درآمد تلقی کرد. اصطلاح صحیح علمی که در قطعنامة اخیر حزب پان ایرانیست در بارة بودجه دیدم این بود که استفاده از منابع نفتی برداشت از سرمایه ملی عنوان کرده بود.
جالب این است که من وقتی از روی نوشته یعنی مطلب مستند میخوانم توجه کمتر است در حالیکه اگر شما تعصب حزبی داشته باشید اصل تلخیهای من در متن همینها نهفته است وقتی میگویم و اسمی از جناب آقای هویدا میآورم حساسیت پیدا میکنید و اما وقتی میگویم این بودجه در نهاد خودش یک تیم و یک گروه تازه بدوران رسیدة غارتگر را میپروراند حرف میزنید و گوش نمیدهید در بیرون هم میگوئید وقتی از روی نوشته میخوانی موضوع بیاهمیت تلقی میشود آقا ما قصدمان این نیست که شما را در اینجا ناراحت و عصبانی بکنیم میخواهیم توجه شما را بملاحظاتی که حزب ما مطالعه دارد و با سرنوشت مملکت ما بستگی دارد جلب کنیم اگر مایل هستید که مجلس برگردد بوضع قبل از ظهر بنده آمادگی دارم و حاضرم که حرفهایم را در حاشیه بزنم و شما اگر به این مسائل خودتان را دلخوش خواهید کرد ولی اگر میخواهید توجه کنید عرض میکنم که بودجه مملکتی مورد بررسی است و یک رقم عمده از بودجه شما را کنار میگذاریم این مسئله صنار و یکشاهی نیست مسئله ۲۰۴ میلیارد است منابع نفتی را برداشت از سرمایه ملی عنوان کرده بودند که بنظر من اصطلاح بسیار درستی بکار رفته و در برابر برداشت این سرمایه ملی باید منتظر و متوقع به لزوم بازده مناسب و متعارف از سرمایه باشیم بیش از ۸ سال است که سرمایه عظیم ملی خودمان را منابع نفتی را در اختیار دولت حاکم قرار دادهایم بعد از ۸ سال بیلانی که میدهید بعد از آن همه سرمایه خرج کنی میگویند چون برف آمده اجناس باید گران بشود میگویند چون سدی که ساختیم جنبه پرستیژی داشته یعنی خرج میلیاردها پول، ما اینجا خیلی حرف است برای ملت نو رسیده پرستیژ نیاز هست برای ملتی که تاریخ ۲۵۰۰ سالهاش را جشن میگیرد نیاز به پرستیژ هست؟ ما میخواهیم خودمان را به دنیا معرفی کنیم چطور شما جرأت میکنید که بعد از ۸ سال با اینهمه مبلغ و میلیاردها خرجی که شد
بیایند و بگویند جنبه پرستیژی داشته، این است صورت ریزی که به افکار عامه میدهید؟ ثروت ملی مملکت مال شماست شما در برابر تاریخ و در برابر نسل آینده جوابده این مسائل خواهید بود به چه دلخوش هستید؟ دلخوش هستید که سالیانه دویست و خردهای میلیارد از اصل سرمایه کم میکنید و بعد میگوئید درآمد است؟ بعد هم که ایراد میگیرند میگوئید بررسی علمی کردهاید؟ بررسی علمی یعنی اینکه اگر من در منزلم فرض بفرمائید که یک چنین عتیقه دارم این را ببرم بفروشم و شب بخانوادهام گزارش بدهم که الحمدالله امروز کار و بارم بد نبود و ۵۰۰-۶۰۰ تومانی درآمد داشتم به شما نمیگویند که تو یکی از نفیسترین خاطرات خانواده ما را فروختی چطور شده عایدات نفت جزو درآمد نفت آنهم بدون اینکه در گزارش با شرح و تفصیل گفته شود که امسال ما ۲۰۰ میلیارد که میگیریم سال آینده در فلان رشته اینقدر رشد نشان میدهیم حال نکته این است که در هشت سال اخیر که با رهبریهای شاهنشاه و برخورداری از امنیت بیسابقه و تلاش لازم است و در اینجا فرصتی است که تشویق و تقدیری از خدمتگزاران بشود ما خدمتگزاران را در هر صنفی که باشند و در هر گروهی که باشند برای ملت ایران وجود آنها مغتنم است و خدمات آنها مورد تأیید است مطمئن باشید من در عرایضم مطلقاً قصد خوشآمدگوئی رجال مملکت را ندارم اما بعضی از شخصیتها به مرحلهای از مقام شامخ و موقعیت رفیع میرسند که تعریف از آنها از مایه خرج کردن نیست با بعضی از رجال انسان یک روابط شخصی و یک شناسائی و دوستی دارد اما در کنار بیوگرافیشان هم یک اطلاعاتی دارد اگر خواست دوستیش را فدای مصالح مملکتی نکند مثل اینکه اخلاقاً گرفتار وجدان خواهد بود اما اگر آمد از رجالی که اینها فقط عاشق مملکت هستند عاشق شاه مملکت هستند عاشق رژیم مملکت هستند و وقتشان را شبانه روز در رفاه مردم صرف میکنند از آنها تجلیل کرد به نظر بنده نموداری از انصاف را نشان داده است و من در اینجا لازم میدانم وقتی اشاره میکنم بتوفیقات عظیم نفتی توفیقات دنیا تکان ده توفیقاتی که هم اکنون عکسالعمل آنرا بصور مختلف در خارج و داخل مملکت بوسیلة عوامل اجنبی بوسیلة مزدوران اجنبی میبینیم و میفهمیم ذکر خیری بکنیم اشارتی شد بعوامل اجنبی، اجنبی باید بداند که ایران کشوری نیست که با چهار عربده سیاسی و نعره و هذیان بیاید و در مسیرش تغییر بدهد و راه خود را برگرداند و از ارادهای که در پیش برد مملکت دارد منصرف شود، اجنبی باید بداند و من بخصوص تعمد دارم که اسمش را نبرم چون تیری اگر از کمان همی گذرد ـ از کماندار داند اهل خرد، او کیست که در برابر ایران قد علم کند یک ملت کوچک آشفته حال و پریشان دل یک ملتی که در گرفتاریهای خود مشغول است امروز میخواهد مصلح وضع خاورمیانه باشد (عدهای از نمایندگان ـ دولت نه ملت) شکی نیست که بازیگران بینالمللی هستند که به نام ملت و هئیت حاکمهشان جلوه میکنند ما میدانیم خدا شاد کند روح سرمد را گفت زدی ضربتی ضربتی نوش کن عرض میکنم ما میدانیم از کجا میخوریم میدانستیم این عربدهها زده خواهد شد میدانستیم با کجا سروکار داریم ما میدانیم ریشهها کجاست که زمینههایش را خشک کردیم ما میدانستیم که شاهنشاه ما با چهره مصمم که مظهر اراده ملت بود فرمودند تا من هستم ملت من برای استیفای حقوق حقه خود یک قدم عقبنشینی نخواهد کرد این اولین و آخرین حرف شاهنشاه نبود شاهنشاه در سال ۲۴ فرمودند میدانید در برابر کی فرمودند نه در برابر نیروی پوشالی بیخ گوش ما نه در برابر نیروی چند ده هزار نفری ارتش بلکه در برابر دویست میلیون فرمودند که من دستم را میبرم و زیر بار امضای سند رقیت ملت نمیروم (احسنت) خاطرات ما مگر فراموش شدنی است مگر یادمان رفته ما پرورده تاریخ هستیم نیروی اجنبی تا بیخ گوش تهران آمده بود و صفوف اجنبی پرستان حکومت را تهدید میکردند پشتوانه این بازیهای بینالمللی یک نیروی عظیم دویست میلیونی بود اما شاهنشاه مملکت شاهنشاهی که به مسئولیت خطیر زمامداری و رسالت تاریخی و وراثت تاج و تخت سلطنت آگاهی داشتند شاهنشاه در برابر چنان موجی در آن سن و سال مقاومت و ایستادگی فرمودند شما تصور میفرمائید با چهار نفر چاقوکش حرفهای و خرابکاران حرفهای برداشت ما عوض میشود اشتباه میکنید این بیچارهها و این ذلیلها ما خود میدانیم که در تاریکی
میرقصند اما چکار کنند مزدورند اینها پلیس استعماراند و پلیس استثمارند اینها باید چنین عربدههائی بکشند، همین امشب به تحقیق این عرایض بنده را به نام یک مخالف که از آشفتگیهای ایران حرف میزند نقل خواهند کرد اما مگر ما در برداشت دمکراسی خودمان و در دید دمکراسی خودمان تجدید نظر میکنیم آنها از خدا میخواهند اربابان آنها میخواهد که در اینجا یک نوع دمکراسی استثنائی باشد، آزادی نباشد، زهتابها نباشند تا اینجا روبروی دولت آنچه را که تشخیص میدهد آزادانه ابراز کند، شأن دمکراسی علیالتحقیق اینطور است این شأن مجلس ایران است ما هر اعتراضی داریم هر مخالفتی داریم خودمان حریف دولت هستیم شکی نیست ولی اجنبی را اجازه نمیدهیم در مسائل مربوط به مصالح داخلی ما دایه دلسوزتر از مادر باشند کی برای ما نقش دایه دلسوزتر از مادر را بازی میکنند بیچارهها، علیلها و مریضهائی که با علم به اینکه دوره تحصیلی را هم بعضیهایشان گذراندند جوان هم هستند انسان وقتی که عکسهایشان را توی روزنامه میبیند واقعاً دلش میسوزد این بیچارههای مریض و علیل آلت دست چه سیاستهائی میشوند سیاست اینها یعنی خدای نکرده ما اینقدر عقب افتاده هستیم که اگر روزی مدعیان آزادیخواهی و مدعیان حریتطلبی ما بخواهند چارهاندیشی نیز بکنند از آنها الهام بگیرند یعنی اینقدر ما بینائی و آگاهی خودمان را از دست دادهایم که این خرابکارها برای مملکت ده تا صد تا پانصدتایش چه اهمیتی دارد؟ قبل از انقلاب در دوران فئودالیزم نیز در کافهها چند چاقوکش دست به اسلحه و چاقو میبردند و آدم میکشتند و بانک میزدند و دست به خرابکاری میزدند امروز هم همانها هستند مگر تحصیل آدم را آدم میکند مگر تحصیل خون را عوض میکند این عقدهدارها این بیچارهها این مریضها چه طرحی دارند میخواهند چکار کنند؟ اگر اربابان آنها خود بدرد خودشان میتوانستند برسند که وضع فلاکتبار این چنانی نمیداشتند این ملاحظات را عرض کردم که ما هیچ نگرانی از این بابت نداریم مطالب متمم بودجه بنده هم آذوقه سه چهار روز رادیوی آنها بود گاهی هم دوستان تلفن میزدند که نمیخواهم بگویم تهدید هم کردند از صفای دل هم گفتند که حرفهای تو فلان جا نقل شده این بار یک خرده بپا، گفتم من او را بپایم من از او نگرانی داشته باشم؟ نگرانی من اگر هست از یأس احتمالی وطنپرستان این آب و خاک است نه از اجنبی جوابده آنها هم خودمان هستیم بنده شعر نمیگویم فکر نکنید چون دارم صحبت میکنم حماسهسرائی میکنم من رحیم زهتاب در ۱۹ سالگی به جبهه جنگ دویست میلیونی رفتم (آفرین) فرقه پوشالی پشتیبانش ۲۰۰ میلیون نفر بود نه خانزاده بودم نه صاحب عنوان و رتبه بودم نه ثروتی داشتم ولی وطن داشتم ناموس داشتم مسئله حسابها از هم جداست آنروز مگر ما مرعوب شدیم که امروز بشویم این برنامهها و این برداشتها و این حرفهای رادیوئی برای چیست، من از تأثر نمیتوانم خودداری کنم که در مغز علیل چند مریض اثر میکند و من از این لحاظ متأسفم ولی در برداشت کلی مملکت چه اثری خواهد داشت برمیگردیم به تجلیل از خدمتگزاران در بارة توفیقات نفتی وظیفه همه ماست من قبول دارم که این توفیقات تا قبل از انقلاب عملی نبود حالا که به اینجا نزدیک شدیم یک قدری حرف بزنم این توفیقات قبل از انقلاب عملی نبود فقط انقلاب بود که جادهکوبی کرد برای تحقق منویات شخص اول مملکت اگر دیروز دولت ایران و یا هر مقام شامخ مملکت مقدم بر استیفای حقوق ملت ایران میشدند عوامل ارتجاعی شروع به عکسالعمل میکردند اما شش بهمن از همه آن سر سپردگان خلع ید بعمل آورد و گروهی که مأمور استیفای حقوق ایران بودند که در رأس آن بجاست از یک شخصیت خدمتگزار برجسته خوشنام از یک شخصیت عاشق به مملکت یعنی دکتر اقبال اسم ببرم (احسنت) بجا خواهد بود که مساعی جمیله وزیر دارائی آموزگار را یادآور شویم فرصت مناسبی است که از کلیه افرادی که در شرکت ملی نفت چه از نظر فنی چه از نظر حقوقی و اقتصادی تلاش در استیفای حقوق ایران کردند یادی بشود روزی که ما و دولت ما افتخار میکند بودجه را بر مبنای ۵۴۸۵ میلیارد تنظیم میکند یقیناً فداکاری و خدمات و سلامت نفس و مآلاندیشی گردانندگان نفت را تحت رهبری شاهنشاه نباید نادیده گرفت (صحیح است) اما حالا که این بودجه در اختیارتان قرار گرفت
ببینید این مرحمتی اعلیحضرت وقتی در اختیار شما قرار میگیرد چگونه خرج میشود چگونه بازده پیدا میکند آیا جزو سرمایه ملی منظور میشود یا جزو درآمد مملکت؟ من نمیدانم در کدام عرف اقتصادی و تجارتی و یا حتی در کسب و کار یک کاسب عادی هم از سرمایه خوردن و برداشت از سرمایه جزو درآمد محسوب میشود، شما اگر اثاثه منزل و یا ارث باقی مانده از پدر و یا اموال موجود در انبار تجاری خود را بفروشید و یا اجناس عتیقه و یا درختهای موجود در قلمهزار اجدادی خویش را بفروش برسانید آنرا جزء درآمد خود محسوب میدارید و آیا بچنین درآمدی همه ساله میتوانید دل ببندید و یا آنکه آنرا فروش از سرمایه تلقی میکنید، بخصوص آنکه منابع ملی از آنجمله سرمایه ملی است که نه تنها فقط متعلق بیک گروه خاص نیست بلکه متعلق به نسل خاصی هم نمیباشد و متعلق بهمهی نسلهائی است که در آینده هم در این سرزمین زندگی خواهند کرد و از گذشتگان خود انتظار حساب و کتاب و بیلانی را خواهند داشت و ما امانتدار چنین ودیعهای هستیم و باید آنرا بنحوی بکار اندازیم که بتواند برای زندگی همهی نسلهای آینده درآمد و سود لازم را تأمین کند که باید گفته شود بموجب اقلام بودجه و نیز گزارشهای پیوست آن و همچنین با توجه به بحثها و بررسیهائیکه در دو دوره گذشته مجلس درباره بودجههای تقدیمی دولت حزب حاکم شده است و با توجه بدلایل و گزارشهای دیگر مملکتی، حزب حاکم نه تنها قسمت زیادی از عوائد نفتی را در امور غیر تولیدی مصروف کرده است بلکه در قسمت برنامههای تولیدی هم این عوائد را با پیشبینیهای لازم مصروف نداشته و در نتیجه نتوانسته است این وظیفه بزرگ ملی را انجام دهد شما از این مبلغ آنچه را که در تقویت نیروی ارتش شاهنشاهی، نیروئی که برای مملکت، اعتلا در عظمت میهن، سربلندی و سرافرازی قوم پاکنهاد و کهن ایرانی لزوم برتری هرچه بیشتر نیروی امنیت بخش ارتش شاهنشاهی در زمین، آسمان، دریا چه از لحاظ بالا بردن سطح دانش و تخصصی افراد و چه از جنبه تجهیز بآخرین سلاحهای مدرن روز مورد انتظار ملت ماست ولی آنچه دفاتر بودجه حاکی است و در این امر حیاتی و ملی، افزایش اعتبار نه تنها در سطح بودجه دفاعی ممالک همجوار و همپایه ما نیست بلکه بمیزان افزایش بودجه سایر وزارتخانهها نیز، بودجه ارتش ناچیز بنظر میرسد و من در اینجا یک صورت از ارتشهای ممالک دیگر را برای شما میخوانم تا ببینید دولت ما متأسفانه در این امر حیاتی ملی کوتاهی چشمگیری کرده ملت ایران آنچه در تقویت ارتش شاهنشاهی پول گذاشته شود سرمایه گذاشته شود قبول میکند استقبال میکند چون این ارتش شاهنشاهی ما ضامن سرمایههای مملکت حیثیت مملکت تاریخ مملکت است و شما در این قسمت کوتاه آمدهاید و بعلاوه چه ضرر داشت که از این بودجه و از این سرمایه ملی بجای خرید سلاح به تقویت و خرید کارخانجات سلاحسازی اقدام میکردید همه ساله مبالغ هنگفتی پول و ارز برای خرید لوازم ارتش اسلحههای ارتش بخارج فرستاده میشود امروز که خوشبختانه ذوب آهن بمرحله پیادهشدن نزدیک شده است و محصول آن در بازارها پیاده میشود ما باید از منابع نفتیمان برای تأسیس کارخانجات سلاح سازی اقدام کنیم ما نباید به اسلحههای دیگران متکی باشیم این یک واقعیت است شما لوازم مورد احتیاج ارتش شاهنشاهی را صدی هشتاد از خارج وارد میکنید با این سرمایه که ۵۸۰ میلیارد و نیم بودجه دارید مجاز نیست هر چیزی را از خارج وارد کنید در اینمورد توجه دولت را باین قسمت جلب میکنم و برای اینکه توجه بفرمائید که بودجه ارتش شاهنشاهی نسبت بممالک همجوار خیلی ضعیف است این ارقام را برای شما میخوانم:
مقایسه هزینه دفاعی سرانه در سال ۱۹۶۹ ایران با چند کشور خاورمیانه
ایران ۲۵/۴
جمهوری متحده عربی ۳۶/۵
عراق ۴۵/۱
سوریه ۳۶/۸
اردن ۵۳/۴
اسرائیل ۳۵۷/۱
مقایسه نسبت هزینه دفاعی ایران به تولید ناخالص ملی در سال ۱۹۶۸ با چند کشور خاورمیانه
ایران ۷/۳ دلار
عراق ۱۲/۵»
جمهوری متحده عربی ۱۴/۹»
سوریه ۱۶/۳»
اسرائیل ۲۲/۲»
اردن ۲۳»
نسبت مخارج دفاعی ملی ایران با کشورهای خاورمیانه بکل بودجه آنها در سال ۱۹۶۹
ایران ۲۳/۴ %
غراق ۲۵/۴»
اسرائیل ۲۷/۷»
اردن ۴۹/۴»
سوریه ۵۵/۲»
نسبت مخارج و حفظ امنیت ایران با کشورهای خاورمیانه بمحصول ناخالص ملی آنها
ایران ۵/۱ %
اسرائیل ۹/۸»
عراق ۱۰/۶»
مصر ۱۱/۳»
سوریه ۱۱/۹»
اردن ۱۸/۶»
قابل تأمل است ما ملت صلحجو هستیم اما پشتوانه صلح همیشه ارتش شاهنشاهی بوده و نیروی ارتش بوده تقویت ارتش بوده و ما اگر از دید بودجه ارتش شاهنشاهی را از دولت میخواهیم به لحاظ این است که ما به صلح خاورمیانه علاقمندیم.
نکته دوم از نظر سیاست بودجه دولت حزب حاکم در تأمین اعتبارات بودجه، تأمین درآمد از طریق اخذ مالیات غیر مستقیم بنحو آشکار و غیر آشکار و یا اخذ مالیات از اکثر مردم است که در این مورد در واقع نظم مالیاتی که دولت حزب حاکم پذیرفته است نوعی نظم طبقاتی بسود گروه خاص که همگان گروه و طبقهای است که کم و بیش آقای جوانشیر ارکان آنرا در همین مجلس توضیح دادند و به زیان اکثریت قریب به اتفاق مردم که طبقه زحمتکش و مصرف کننده میباشد هست.
بموجب جدول شماره یک لایحه بودجه کل کشور جمع درآمد بودجه عمومی دولت ۳۸۶/۹ میلیارد ریال میباشد که از این مبلغ بموجب ردیف شماره ۳ همان جدول ستون درآمدها یک قلم ۱۷۸/۲ میلیارد از طریق عوائد نفت تأمین گردیده و مبلغ ۷۸/۴ میلیارد از طریق وام داخلی و خارجی بهر سال چنین مبلغی نیز خود عبارتست از نوعی استفاده از سرمایه ملی، زیرا این اکثریت مردم هستند که باید در این نسل و چه بسا نسلهای متعدد آینده فشار طاقتفرسای پرداخت چنین وامهای سنگین و پرداخت بهرههای آنرا تحمل کنند.
یعنی دنیای امروز قرض و وام خارج را جزو سرمایه ملی محسوب میدارد دلیلش هم خیلی روشن است چون آن را نسل بعد باید بپردازد، سالهای بعد باید پرداخته شود زیرا اکثریت مردم هستند که باید این بدهی و سنگینی آن را روی شانه خود تحمل کنند …
ایمان زهرائی ـ این طرف پرداختهایش را هم ملاحظه بفرمائید.
زهتاب فرد ـ متأسفانه یا خوشبختانه من مرد اقتصاددانی نیستم ولی خیلی متأسفم که چند برابر قرضی که امسال پرداخت میکنیم دوباره قرض میگیریم …
ایمان زهرائی ـ وامهای داخلی و خارجی اینطرف است پرداختی هم آنطرف است.
زهتاب فرد ـ این توضیح را لازم است عرض کنم که ما چند برابر از بدهیمان را که امسال پرداخت کردیم قرض کردهایم …
رئیس ـ آقای ایمان زهرائی اجازه بدهید صحبتشان را بکنند.
زهتاب فرد ـ و بموجب ردیف ۲ ستون درآمد بودجه عمومی دولت از طریق مالیاتهای غیر مستقیم ۶۰ میلیون ریال بیان این نکته نیز لازم است که در جدولهای پیوست لایحه بودجه در بسیاری از موارد آنچه را عملا نوعی مالیات غیر مستقیم است که از اکثریت مردم اخذ میگردد ظاهراً زیر عنوانهای دیگری قرار دادهاند و
بطور قطع منظور این بوده است که به اصطلاح با این تدبیر اتکاء بیش از حد و همه جانبهای را که بودجه بر مالیاتهای غیر مستقیم و در نتیجه سنگینی خردکننده فشاری را که بر شانههای مردم وارد میآورند در زیر چنین پوششهائی پنهان کنند از جمله آنچه در صفحه ۹ قسمت سوم لایحه بودجه در ردیف ۳۵۰۲ درآمد سازمان قند و شکر در زیر عنوان دیگری غیر از عنوان مالیات غیر مستقیم ذکر شده است در حالیکه در واقع نوعی مالیات غیر مستقیم میباشد و یا در بخش چهارم از درآمدهای دولت که بعنوان درآمدهای حاصل از خدمات دولت نامیده شده است سه در صد درآمد شهرداریها مربوط به وزارت آموزش و پرورش ـ شهریه مأخوذه از محصلین مدارس به حقالثبت امتحانات متفرقه ـ حق ورزشی که از محصلین گرفته میشود ـ درآمد حاصل از نامنویسی دانشجویان برای عزیمت بخارج ـ درآمد حاصل از تمبر دانشنامهها و تأییدیهها ـ درآمد مربوط به برگزاری کنکور سالیانه دانشگاهها ـ حق تمبر کارنامه و گواهینامه دبستانی دیپلم دبیرستان ـ درآمد ثبت احوال کل کشور ـ ده در صد درآمد شهرداریها مربوط به وزارت بهداری و درآمدهای دیگر از این قبیل زیر عنوان دیگری جز مالیاتهای غیر مستقیم قلمداد شده است که بهر حال همة این اقلام نوعی وصول مالیات خواهد بعنوان عوارض و صول بعنوان حق تمبر و غیره از اکثریت مردم میباشد. حال اگر این اقلام را، یعنی وجوهی را که بموجب لایحه بودجه و فصول مربوط به تأمین اعتبارات آن زیر عناوین گوناگون از اکثریت مردم و مصرف کنندگان میگیرند، اخذ میکنند، با رقم ۶۰/۸ که زیر عنوان مالیاتهای غیر مستقیم آورده شده است جمع بزنیم و آنرا با رقم مالیاتهای مستقیم که ۳۶/۸ میباشد مقایسه کنیم آنگاه درخواهیم یافت که چگونه نظامات بودجه برای تأمین درآمد در سمت حمایت بیدریغ و بیش از حد از طبقهای تنظیم شده است که باید مالیات مستقیم از آنها اخذ گردد و باید متحمل پرداخت قسمت عمدهای از اعتبارات برای تأمین هزینههای مملکتی گردند و با این توضیح معلوم میشود که در بودجه کنونی و همچنین بودجههای گذشته و در نتیجه در روشهای دولت حزب حاکم نوعی حمایت از طبقهای که باید مالیات مستقیم بپردازند مشهود است و متأسفانه یکی دیگر از دلائل این امر فعالیتهای مالیاتی است که حتی آقای نخستوزیر در گزارشی که در بارة وضع اقتصادی کشور در سالهای ۴۷ تا ۵۰ و برنامه دولت در سال ۱۳۵۱ به مجلس تقدیم کردهاند چنین یادآور میشوند که:
«… سعی شده است ضمن استفاده از ظرفیتهای مالیاتی کشور برای رشتهها و فعالیتهای تولیدی معافیتهای مالیاتی لازم در نظر گرفته شود …»
آقایان نمایندگان من نمیدانم منظور دولت از بکار بردن اصطلاح در ظرفیتهای مالیاتی که با اتکاء بر آن باید سازمانهای بزرگ تولیدکننده و صنعتی با این همه درآمدهای هنگفت و غیر متعارف که دارند از فعالیتهای مالیاتهای برخوردار شوند چه میباشد؟ ولی برای اصناف جزء، کسبه خردهپای، بنام تاجر و واردکننده اقلام سرسامآوری پیش آگهی بفرستند و حتی مأمورین دارائی را، بخصوص در شهرستانها موظف دارند که همه ساله عایدات خود را لااقل بمیزان صدی بیست بالا ببرند شنیده شد که مأمورین وصول دارائی در شهرستان آمل و رودبار که محصولی جز سر درختی ندارند و به استناد گزارش کشاورزی، رشد کشاورزی، در سال جاری ۲ درصد بوده است از مردم زحمتکش آنجا مطالبه حداقل ۲۰ درصد اضافه مالیات مطالبه میکند و مأموریتی را که بیش از پنج درصد وصول کردهاند مورد توبیخ قرار دادهاند و امسال به خیلی از کسبه جزء که واقعاً از اداره زندگی یومیه خود عاجزند پیش آگهیهائی به مبلغ بیش از سرمایه اصلی آنان فرستادهاند و در مثال مأمورین دارائی سن درختان مرکبات را تعیین میکنند تا بر مبنای آن برگ مالیات صادر کنند و این فشار بقدری در سطح مملکت عمومیت پیدا کرده که از حوزه انتخابیه من شهرستان بناب روزی نیست که در این مورد شکایاتی دریافت نشود، حتی مطالبات مالیاتی خیالی سنوات ده پانزده سال پیش نیز در جراید بچشم میخورد که موجبات ناراحتی اصناف و کسبه و طبقه مولد جزء را فراهم کرده است، اما برای عده قلیلی که به عناوین مختلفه، بدون تقریباً سرمایهگذاری به سرمایهخواری مملکت مشغولند و در لباس صاحبان کارخانه و صنایع سنگین و دارندگان معادن و مقاطعهکاران بزرگ
و شرکتهای عمده که همه و همه از خزانه دولت در لباس قرض تشکیلات وسیعی بوجود آورده و سالیانه میلیونها و میلیاردها سود میبرند نه تنها معافیتی چنین قائل شدهاند بلکه چیزی هم وقتی بنام جایزه به آنان پرداخت میکنند.
آیا منظور از این ظرفیتهای مالیاتی اقلیت که چون اکثریت مردم این مملکت هر چه را دولت حزبی خواسته است میدهند و هر بار سنگینی را تحمل میکنند و در برابر افزایش غیر عادی خدمات دولت و سازمانهای دولتی دم فرو بستهاند و در نتیجه اکنون بار طاقتفرسای افزایش سرسامآور هزینه زندگی را تحمل میکنند کسانی که ظرف هشت سال اخیر ثروتهای کلان اندوختهاند از مالیات معاف باشند؟
آقایان نمایندگان من و شما برای این ملت و این مملکت و رهبر انقلاب مسئولیت داریم و بخصوص در این موقع که لایحه بودجه کل کشور مطرح است باید به این مسئولیتها بیشتر توجه داشته باشیم آخر نتیجه اعمال چنین سیاستی چه میباشد، حال شما را با قسمتی دیگر از گزارش آقای نخستوزیر آشنا میکنم. ایشان ضمن گزارش تقدیمی خود به مجلس شورای ملی در مورد مالیاتهای مستقیم چنین یادآور میشوند:
«… سهم مالیاتهای مستقیم از کل درآمدها که در سه سال اول برنامه عمرانی چهارم در حال افزایش بود در جای بحث حاشیهای داریم سال ۱۳۵۰ نقصان یافت و بطور متوسط این دوره حدود ۱۳/۳ درصد از درآمدها را تشکیل داده است» حال شما آقایان نمایندگان و بخصوص شما آقایان اعضای دولت که در برابر مسائل مملکتی مسئولیت مشترک دارید باید دقیقاً توضیح دهید به چه مناسبت گروهی که از چند سال اخیر بیشترین سهم از درآمد منابع مملکت و وامهای خارجی به جیب آنها سرازیر شده است باید حتی نسبت به چند سال گذشته مالیات کمتری بپردازند پرسش هر ایرانی اینست که مگر درآمد عظیم نفت به چه مصرفی رسیده است؟ آیا جز آنکه قسمت عمده آنرا میگویند برای طرحهای عمرانی مصرف کردهاید، مجریان این طرحهای عمرانی چه گروههائی هستند، جز مقاطعهکاران، آیا جز اینست که خوان گستردهای را به نام بانک توسعه صنعتی پهن کردهاید و قسمت عمده از درآمد این مملکت را در این سفره گذاردهاید؟ آیا جز اینست که فقط دستهای گروهی معدود بعنوان صاحبان صنایع و سازمانهای تولیدی حق برداشت از این سفره را دارند؟ آیا جز اینست که هر جا وام کلان دولتی قرارداد مهم، و به هر حال اقتصاد مالی چشمگیر میباشد یکی از گروههای شناخته شده روی آن دست میگذارد. این گروه سرمایهخوار، در این مورد از نظریهای استفاده میکند آنگاه برابر چنین استفادههای عظیم از سرمایههای ملی و حاصل دسترنج این مردم است که بنا بگزارش آقای نخستوزیر پرداخت مالیات این گروه که بعنوان مالیات مستقیم است کاهش یابد، اینجا است و با استناد بگزارش رئیس دولت است که من آنچه را که در ابتدای سخنم در این مورد بیان داشتهاند نتیجهگیری میکنم که اقدامات و برنامههای دولت حزبی بیشتر معطوف به ایجاد طبقه جدید و حمایت از آن به ضرر اکثریت مردم میباشد.
اما سئوالی هم برای روشنفکران واقع بین مطرح است و آن سئوال اینست: به چه علت با این همه پیشرفت و سرمایهگذاریهای عظیم که اگر «کینز» اقتصاددان بزرگ و هوشیار زنده بود برای بانی و طراح آن هورا میکشید ـ اکثریت مردم ایران در زیر بار گرانی سرسامآور همه جانبه زندگی به ستوه آمده و آن شور و شوق ۹ سال قبل تدریجاً حدت و شدت خود را از دست میدهد.
گرانی لجام گسیخته کار را بجائی کشانیده که با واحد پول ایران یعنی ریال هیچ چیز نمیتوان خرید. در صورتیکه ۹ سال قبل با اجزای آن هم امکان خرید کالا وجود داشت. با این سئوال که حکایت کننده وجود یک نوع تضاد در مجموعه گردشهای اجتماعی و اقتصادی ۹ ساله اخیر ایران است چه جوابی باید داد؟
آیا مثل گروهی از جوانان خشونتطلب باید منکر انقلاب سفید و کارهای انجام شده آن گردید و یا اینکه مانند مجذوبان دولتی به مال و منصب رسیده باید تضاد را نادیده گرفت و گفت که همه مردم چون مجذوبان دولتی در رفاه و آسایش هستند.
به عقیده اکثر روشنفکران ایران که واقعبینی را ترجیح میدهند و آجیل خور جائی هم نیستند حقیقت غیر از نظرات دو گروه بالا میباشد.
انقلاب سفید با مآلاندیشی و شهامت کم نظیر رهبری مملکت تحقق یافت و اثرات بزرگ آن دلیل درستی و صداقت و مترقی بودن نظرات طراح و معمار آن شاهنشاه آریامهر میباشد. اما پدیده بعدی که گرانی سرسامآور زندگی است فقط و فقط با روش و برداشت مجریان انقلاب بستگی دارد. برای درک مطلب توضیح بیشتری میدهیم:
۹ سال قبل جمعیتی بنام «جمعیت مترقی» دولت را در دست گرفت. این جمعیت که بعدها حزب ایران نوین شد ـ اما موقعیت خود را بصورت فراکسیون در شکم حزب حفظ کرد. و در سال ۱۳۴۴ موجودیت خود را در اداره ثبت شرکتها به ثبت رسانید ـ از انقلاب سفید برداشتی سرمایهخواری داشت. (درست توجه فرمائید. سرمایهخواری نه سرمایهداری) جمعیت مترقی در تمام این ۹ سال کوشید تا نحوه برداشت خود را در تمام شئون زندگی مردم ایران گسترش دهد.
برای توفیق در این نقشه و هدف هر چه جوان سرمایهزده (بکار گرفتن جمله غربزده کار درستی نیست. زیرا غرب درون مایهای از انحطاط و ترقی با هم دارد. با استعمال غربزدگی به مرتجعین شرقی امکان داده میشود تا از ورود افکار نو و مترقی جلوگیری کنند.
بهتر است به جای غربزده بگوئیم سرمایهزده) در اروپا و آمریکا بود بدور خود جمع کرد.
با کمک این جوانها به سازمانهای اقتصادی قبل از شهریور که براساس اقتصاد دولتی پیریزی شده بود حمله کرد و تمام آنها را در هم ریخت.
در آغاز انقلاب سفید گروه دیگری از مقامهای دولتی بودند که از انقلاب برداشتی سالم داشتند. یعنی طرفدار اقتصاد ارشادی با روبنای دموکراتیک در چهارچوب قانون اساسی و سلطنت مشروطه ایران بودند. تا مدتی هم در این راه کوشیدند. اما به مرور بوسیله جمعیت مترقی که از ناحیه سرمایهخواران تأیید میشد از صحنه سیاست بر کنار شدند نحوه تفکر گروه دوم با برداشتها و امیدهای آن شش میلیون نفری که به انقلاب سفید رأی داده بودند مطابقت داشت. درستی این نظر موقعی ثابت میشود که بدانیم مالکان و سرمایهداران و مرتجعان از رأی دادن به انقلاب سفید خودداری کردند و حوادثی را هم آفریدند.
ممکن است پرسیده شود که فرق بین نظرات این دو گروه چه بوده و هست و چه تأثیری در توسعه و یا جلوگیری گرانی و بدی معیشت مردم دارد؟
در جواب باید عرض کنم که صاحبان دید سرمایهخواری و یا سوداگری و واسطهگی یعنی جمعیت مترقی معتقد بوده و هست که باید تمام منابع مالی و اقتصادی مملکت در اختیار بخش خصوصی یعنی سرمایهخواران بدون سرمایه قرار بگیرد تا با پول ملت گروههای تولیدی غیر سرمایهای بوجود آورد و از راه غارت سی میلیون نفر مردم ایرانی سرمایهدار شوند.
این را میگویند از سرمایهخواری به سرمایهداری رسیدن.
در ۹ سال گذشته با سرسختی تمام این نقشه را عمل کردند. انحصارات دولتی را از بین بردند. کارخانههای دولتی را فروختند. جنگلها را بین دوستان و متنفذان تقسیم کردند.
معادن زیرزمینی را در اختیار سوداگران گذاشتند. سرمایه بانکهای دولتی را بعنوان ساختن کارخانه به اشخاص دادند و بعد هم ناچار شدند همان کارخانهها را خودشان مدیریت کنند. بانکهای خصوصی را در غارت پسانداز مردم آزاد گذاشتند.
آموزش و درمان را بصورت بازرگانی در آوردند و اطاق بیمارستان را با اطاق هتل مقایسه کردند و اجازه دادند آمپول پنج ریالی را هفتار ریال بفروشند و وارد کنندگان دارو را از صفر به میلیونها تومان ثروت رسانیدند.
حضرات به بخش خصوصی یعنی سرمایهخواران آنقدر عنایت و مرحمت دارند که اخیراً هشت درصد کاهش دلار را نادیده گرفتند. فقط بخاطر سیصد میلیون دلار صادرات متعلق به همین سرمایهخواران، در حالیکه میبایست بخاطر سی میلیون مصرفکننده ایرانی کاهش ارزش دلار را پذیرفتند و از این طریق هشت درصد به بهای ریال میافزودند و رضایت ملت ایران را جلب میکردند. با توجه به اینکه ایران هر سال در برابر سیصد میلیون دلار صادرات ۳ میلیارد دلار واردات دارد و این تصمیم آقایان
به گرانی واردات کمک میکند.
قبول کنید که اگر ترمزهای رهبر انقلاب نبود تاکنون راه آهن ـ ذوب آهن ـ پست و تلگراف و راههای زمینی و هوائی و حتی اسلحهسازی را هم در اختیار بخش خصوصی گذاشته بودند بیجهت چنین حرفی را نمیزنیم. آقای دکتر کلالی دبیر کل حزب ایران نوین در روزنامه کیهان ۱۳۵۰/۸/۲۰ صریحاً گفتند: «سلطه دولت بر صنایع اصلی و منابع طبیعی را باید لغو کرد».
نتیجه این کارها چه شد؟ این شد که تمام وسایل تولیدی مملکت و امکانات مالی در اختیار چند گروه صنعتی نوزاد قرار گرفت و شصت تا هفتاد درصد از آن ده درصد رشد اقتصادی را بلعید و بقیه ده درصد را هم که بین مردم تقسیم شده بود از طریق گرانفروشی جذب کرد.
با بحث و بررسی که تاکنون نمودیم و اقلام و فصول مربوط به ستون درآمد بودجه و سیاستها و روشهای حزب حاکم و دولت حزبی را چه در فصول این بودجه و بودجههای مشابه آن قرار دارد مورد بررسی قرار دادیم مشخص شد که تاکنون سمت حرکت حزبی که خود را پاسدار انقلاب میداند و دولت حزبی که وظیفهدار اجرای دقیق اصول انقلاب بوده است معطوف به هدفهای انقلال نبوده.
متأسفم مثل اینکه همکاران حوصلهشان سر رفته است من هیچ اصراری ندارم باز هم به صحبتم ادامه دهم اگر مایل هستید بروم بنشینم (نمایندگان ـ نخیر بفرمائید) وقتی مسئله بودجه مطرح است از ۲۶۷ نفر اینجا فقط ۱۲۹ نفر حضور دارند ولی اگر جناب آقای نخستوزیر و هیئت دولت همین حالا تشریف بیاورند این ۱۲۹ نفر بلافاصله میشود ۲۰۰ نفر و شاید بیشتر این برداشت و اقبال ما است از بودجه مملکتی این علاقه ما است به بررسی بودجه و رسیدگی به ایرادات آن …
دکتر الموتی ـ الآن ۱۳۰ نفر در جلسه هستند صبح هم که همه بودند به رفقای خودتان بفرمائید در جلسه باشند.
اسعد رزمآرا ـ از اقلیت فقط ۸ نفر هستند.
رامبد ـ حساب و فرمایشاتتان هم مثل بودجهتان است.
زهتاب فرد ـ از اقلیت کسی معترض نیست که چرا همه در جلسه نیستند ولی صبح که هیئت دولت تشریف داشتند این عده از ۲۲۰ نفر متجاوز بود.
و یکی از دلائل و جهات عمده عدم موفقیت فعالیتهای انقلابی در سطح دستگاههای اجرائی ناهمآهنگی و تعارض است که میان نظم اداری و اصول انقلاب وجود دارد ما قبلا لازم است پیش از آنکه آقای نخستوزیر و یا یکی از سخنگویان حزب حاکم اینجا میآیند و به اصطلاح بخواهند نوعی تبلیغات علیه اینجانب و یا هر کس که از لزوم انقلاب اداری دم میزنند بنمایند و بگویند که کارمندان دولت شریف و زحمتکش هستند و چرا از لزوم انقلاب اداری سخن میگوئید موضوع را توضیح دهم که هرگز منظور و مراد از انقلاب اداری این نیست که خدای نکرده کارمندان دولت که اکثریت قریب باتفاق آنان مردمی زحمتکش و فداکار و منزه میباشند همآهنگی با اصول انقلاب ندارند. در واقع انقلاب اداری لزوم در هم کوبیدن نظامات کهنه و پوسیده و نابسامان و یا نظامات سودجویانه و تبعیضآمیزی است که صدمات و لطمات آن قبل از گروه و یک اجتماع متوجه و اکثریت قریب باتفاق کارمندان شریف دولت است و کما اینکه هرگاه صحبت از لزوم درهم کوبیدن نظامات نابسامان ارضی در ایران میشد منظور این نبود که گروههای زحمتکش دهقانان با هدفهای انقلاب ناهمآهنگی دارند بلکه قبل از هر چیز انقلاب به این خاطر بود که گروه دهقانان از قید و بند فئودالهای ارضی و غارتگریهای رژیم ارباب و رعیت خلاص شوند. در موضوع انقلاب اداری هم اینگونه است یعنی اینکه یکی از دلائل عمده انجام انقلاب اداری اینست که اکثریت کارمندان دولت از تبعیض و نابسامانی نظامات کنونی اداری خلاص شدند و ضمناً سازمانهای اداری تبدیل به آنچنان سازمانهای انقلابی گردد که بتواند از زحمات و کوششهای هزاران کارمندان اداری برای به ثمر رسانیدن انقلاب شاه و مردم استفاده نماید.
سازمانهای اداری ما براساس همان اصول کهنه ـ تبعیضآمیز ـ تأمین کننده بسیاری از تمنیات خصوصی اداره میگردد و چنین دستگاههائی از طرف اکثریت کارمندان دولت را در زیر ضربات پای خود لگدمال میکند و از طرف دیگر بصورت مانعی مهم برای پیروزی
انقلاب شاه و مردم در آمده است.
بهمین دلیل پس از چند سال که ملاحظه گردید سازمانهای اداری و بطور کلی مدیریت اجرائی نتوانست آنطور که لازم است انقلاب و کوششهای انقلاب را به ثمر برساند. شاهنشاه که طراح و رهبر انقلاب میباشد فرمان به لزوم انجام انقلاب اداری دارند و در نتیجه انقلاب اداری یکی از اصلهای منشور انقلاب اعلام گردید بنابراین من اکنون نمیخواهم بیش از این در بارة ضرورت و لزوم انجام انقلاب اداری سخن بگویم زیرا چه دلیلی بالاتر و مهمتر از اینکه رهبری انقلاب انجام انقلاب اداری را ضروری تشخیص دادند و فرمان اتمام آن دادند.
حال ببینیم از آن تاریخ تاکنون تنها مرجعی که وظیفهدار اجرای اصول انقلاب و بخصوص وظیفهدار اجرای اصل انقلاب اداری در دولت یعنی دولت حزبی و حزب حاکم چه کرده است؟ من گزارش آقای نخستوزیر و همچنین گزارشهای تفصیلی پیوست بودجه بدقت مطالعه نمودم صورت مذاکرات مجلس را هنگام بحث لوایح بودجه در سه سال گذشته بدقت مطالعه نمودم حتی لوایح بودجه و گزارشهای آقای نخستوزیر و گزارشهای تفصیلی دیگر که در این سالهای مختلف تقدیم شده است مطالعه نمودم متأسفانه باید بگویم در غالب این موارد بیلان کار دولت در مورد انقلاب اداری صفر است و غالباً سیاست و اعتقاد دولت و حزب حاکم در مورد انقلاب اداری جنبه تفنن و یا آنچنان برنامه مستمر و حرکت لاکپشتی را دارد که گوئی هرگز این کاروان بسر منزل مقصود نباید برسد میگوئید به چه دلیل این اظهارات را میکنیم؟
من میگویم گزارش دولت تنها و گزارشهای پیوست تفصیلی بودجه دلایلی نسبت به برداشتن یک گام قاطع در مسیر انقلاب اداری دارد.
انقلاب اداری یعنی پایان دادن به تبعیض، یعنی آنچه از هر نیرو و استعدادی که بهرهگیری میشود همان اندازه بدان پاداش و ضرر وارد شود که به مثابه آن تعلق میگیرد ـ شما در طرز کار سازمانهای اداری خود نه تنها این تبعیض را از میان نبردید بلکه به نحو خیرهکننده و چشمگیر بنای تبعیضات عظیم را گذاشتید ـ دولت شما برای سال ۱۳۵۱ ـ بودجه با حجم ۵۴۸۵ میلیارد ریال تنظیم و تقدیم مجلس نموده است ـ اعتبارات چنین بودجه به آن کیفیت که در بارة آن توضیح دادم تنها به نفع اقلیتی محدود تأمین میگردد ـ آنوقت شما بموجب اقلام و اعداد بودجه نزدیک بدو نوع از چنین اعتباراتی را یکجا در اختیار سازمانهای من در آوردی بنام شرکتهای دولتی و مؤسسات انتفاعی و ابسته به دولت قرار میدهید که خارج است از شمول هر گونه مقررات و قوانین کلی مملکتی، هر گونه که میخواهند آن درآمدها را مصرف کنند ـ شما به این وسیله و با تبدیل سازمانهای اداری به این قبیل شرکتهای بازرگانی و مؤسسات انتفاعی وابسته به دولت محور طبقه جدید حاکمه در میان کارمندان دولت بوجود آوردهاید که عدة معدود نور چشمی حزب ایران نوین بلاسبب و غیر متعارف و بر خلاف هر گونه اصول و منطق عادلانه و قانونی هر چه میخواهند میبرد و حکومت قاهرانهای را بر اکثریت قریب باتفاق کارمندان دولت برای خود فراهم ساختهاند برای اینکه بدانید شما چگونه طبقه جدید حاکمان در سازمانهای اداری بوجود آوردهاید فقط برای چند دقیقه تعداد بسیار شرکتهای دولتی و مؤسسات انتفاعی وابسته به دولت را در نظر بگیرید و آنگاه رقم بدست آمده را ضربدر حداقل شش و هفت نفر که حد متوسط تعداد اعضاء هئیت مدیره و مدیر عامل و بررسی چنین شرکتهائی میباشد بنمائید و ببینید چه رقمی بدست میآید. آنگاه این گروه هر یک از بیتالمال مملکت حقوقهای هنگفت میبرند. در حالیکه هرگز کارمند دیگری که تحصیلات و کوشش و تخصص او مشابه این آقایان و چه بسا از آنان بهتر است در مقابل چنین حقوق غیر متعارف مبلغ بسیار اندک میگیرد ـ شما تنها مقدار معاونین هر یک از وزرا و حتی معاونین وزرا و مشاور توجه کنید، شما توجه کنید که در زمان حکومت حزبی شما چطور پستهای معاونت و مدیر کلی و غیره و غیره مثل قارچ از گوشه و کنار روئیده است و در نتیجه حکومت حزبی شما بطور سختتر و مشکلتری همه سازمانهای اداری و بیتالمال مملکت را در رشتههائی از تبعیض و نقض قوانین اساسی و نوعی خودخواهی حزبی پیچیده است.
شما خودتان قانون استخدام کشوری وضع میکنید و
مدعی میشوید که میخواهید این قانون را به همه سازمانهای دولتی اجرا و حاکم کنید ولی آقایان پاسداران انقلاب بسیاری از سازمانهای اداری را به موجب قوانینی که بایستی گفت قوانین معارض انقلاب است از شمول همان قانون استخدام کشوری خارج نمودهاید.
شما کار خودخواهی حزبی را در امور اداری و مدیریت سازمانهای اجرائی مملکت به آنجا رسانیدهاید که غالباً چندین سال نسبت به یک مورد صحیح و مشخص و بر خلاف منطق چون کسانی جز شما توضیح دادهاند و استدلال کردند آن مورد را قبول نکردهاید و وقت و نیروی مملکت و مردم را به هدر دادهاید از جمله آنکه شما در اوائل دورة گذشته لایحه تفکیک وزارت کشاورزی را به چند وزارتخانه به مجلس آوردید صورت جلسات حکایت دارد اقلیتهای آن دوره یعنی حزب مردم و پان ایرانیستها به تفصیل توضیح دادهاند که اینکار صحیح نیست اما چون شما میخواستید برخی از دوستان حزبی شما در آن موقع صاحب عنوان وزارت و معاونت و غیره شوند این استدلالها را نپذیرفتند آنگاه که پس از گذشتن بیش از چهار سال وقت، پول و فرصت مملکت از دست رفت و مشکلات بسیار بوجود آمد، آمدید و با همان نوع برداشتهای خودتان لایحه ادغام قسمتهای تفکیک شده را به مجلس آوردید سئوال من اینست بهر حال یکی از این دو سلیقه اشتباه بوده است و اینکه مادام بگوئید ما از اشتباهات خود برمیگردیم این کافی نیست زیرا برخی از این اشتباهات آن اندازه مهم است که نشان میدهد آن کسانی که مرتکب چنین اشتباهاتی میشوند نمیتوانند وظیفه مهم پاسداری انقلاب را که بعهده آنان گذارده شده است انجام دهند.
جناب شهردار تهران که من نمیدانم مجاز به تقاضای نشان مدال طلا و نقره هستند یا نه و خدا کند مجاز نباشند که از بعضی از مقامات تقاضای نشانهائی داشته باشند حالا راجع به مدال به عرضتان میرسانم شهردار تهران چندی پیش اعلام داشت و من در متمم بودجه یادآور شدم راجع به تعریض کوچههای تهران از چند متر به چند متر دیگر دستوراتی صادر کرد شهردار تهران بود همه مردم ایران قبول داشتند عضو حزب ایران نوین است متخصصین زیادی در اختیارش هست مصلحت شهر و زیبائی و مقتضیات روز ایجاب میکند که کوچهها تعریض بشود و کسانی که زمینهائی در حدود ۲۵۰ متر ۳۰۰ متر داشتند به اطاعت از اوامر شهردار عقبنشینی کردند سیصد متر زمین شد ۲۱۰ متر ۲۰۰ متر شد ۱۴۰ متر ساختمان کردند فشار را بر خانواده خود تحمل کردند زیر بار اوامر قانونی دولت رفتند بعد از یک مدتی شهردار امر صادر فرمودند و همه روزنامهها نوشتند و شما نمایندگان محترم تهران خواندید که فرموده بودند از نظر اولمان عدول کردیم مردمی که بیخانمان شدند زندگی باخته شدند وضعی که برای خود تدارک مینمودند از دست دادند هاج و واج ماندند که چکار کنند و به کجا بروند چگونه یک شهردار مملکتی بخود اجازه میدهد یک روز امریه صادر کند که فلان کوچه تعریض بشود و بعد از چند ماه دستور صادر کند که از آن تصمیم صرفنظر کردم هیچ مقامی از این شهردار حق ندارد بپرسد آقا شما در برابر کدام مقام مسئولید چگونه بخود اجازه میدهید با سرمایه و دارائی با برداشت و زندگی مردم بازی و شوخی کنید؟ (صحیح است) این حرف شد که ما متوجه اشتباه خود شدیم؟ و برای اینکه اینان موقعیت خودشان را تثبیت کنند متوسل میشوند بصور مختلف میگویند بعضیها که پارهای از مسائل را نباید گفت بعضی از ملاحظات را نباید افشا کرد، قبول داریم. آقای شهردار تهران تقاضای نشان طلا از پیشگاه شاهنشاه برای شخصیتهای عالیمقام مملکتی نمودهاند نتیجه این است این حرف نباید زده شود نباید گفته شود ولی نتیجة این زرنگیها این است که مردم جرأت نکنند که به مقامی به مرجعی از این شهردار گستاخ شکایت کنند (نمایندگان اقلیت صحیح است ـ احسنت) واقعیت این است حق مشروع شهردار است اما شهرداری که گستاخانه چنین برداشتی را دارد باید بداند که افکار عمومی در بارة او چگونه قضاوت میکند شما برای اجاره وتعمیر یک ساختمان به شهرداری مراجعه میکنید شهرداری شما را حوالت میدهد به نقشه یک دو هزارم من نه خانه دارم نه زمین نه قوموخویش که زمین به این معنا داشته باشد اینها چیزهائی است که مردم برای من گفتهاند شهرداری میگوید برو از نقشهبرداری نقشه بخر بعد بیا به خیابان آیزنهاور یعنی شما از کوی افسریه بروید.
دکتر حبیبالهی ـ نقشه مربوط به هواپیمائی است؟
زهتاب فرد ـ سازمانی که این نقشهها را تهیه کرده سازمان نقشهبرداری کشوری مردم را یک روز حوالت به یک سازمان دیگری میدهد آقا این که برای شما کاری ندارد این نقشه ۱/۲۰۰۰ را خود شهرداری تهیه کند که یک روز از وقت مردم را از بین نبرید اگر بخواهید مفاصا حساب بگیرید هزار دردسر دارد شما تشریف ببرید خیابان فرح شمالی یک پمپ بنزین است این مسیر اعیان نشینها است مسیر هئیت حاکمه است آنوقت یک موردش را نشان میدهم قبلا هم در متمم بودجه مورد دیگری را گفتم جوابی نشنیدم تکفیر سیاسی کردند گفتند متظاهر است آن روز گفتم در خیابان تختجمشید ۱/۵ متر به پیادهرو تجاوز شده خیابان تختجمشید فیشرآباد را عرض کردم و از پشت تریبون مجلس ادعا کردم یک ساختمان ده طبقه یک متر و نیم به پیادهرو تجاوز کرده آیا این حرف جواب نداشت؟ شاید علتی داشت و من وارد به علتش نبودم میآمدید توضیح میدادید که علتش این بوده است باز در این خیابان فرح شمالی یک پمپ بنزین است که دستگاه بنزینگیری آن پنج شش سانت از بر پیادهرو جلوتر آمده من کوتهبین نیستم مصلحت مملکت، اموال دولت فقط بیتالمال ایجاب میکند که چرا این حرفها را بزنم آقایان بزرگوار و صاحب صنایع و عقاید این پمپ بنزین که در پیادهرو ۵ و ۶ سانتیمتر جلو میآید انبار این دستگاه لااقل چندین متر آمده توی پیادهرو مقدم این است که این کافی نیست که بیائید بگوئید اشتباه کردیم چکار کنیم ساختمان رفته است به آسمان چکار کنیم بهم میریزیم نه ما نمیگوئیم اما اینکه گفتم چیزهائی بچشم میخورد و بعد بعناوین مختلف متوسل میشوند تا مردم جرئت شکایت از چنین دستگاهی را هم بخود ندهند (یک نفر از نمایندگان ـ اگر کسی شکایت هم بکند هیچکس به شکایتش توجه نمیکند) آیا این است انقلاب اداری که اینهمه سروصدا دارد و فریاد مردم از آن بلند است دولت ۷ ساله حزب حاکم در بارة یک امر مهم کاری که در ۱۳۵۰ کرده این است: رسیدگی به ۴۵۰۰ پرونده شکایت استخدامی کارمندان دولت، تنظیم ۵۹۰ جلسه شورای انقلاب اداری، تنظیم برنامه و اداره امور ۸۴۰ جلسه مربوط به کمیتهها، تهیه و تنظیم ۹۸۰۰ فقره بخشنامه و دستورالعمل، همکاری با هئیت ارزشیابی سازمانهای دولتی، تهیه ۵۹۰ فقره پرسشنامه این است خلاصه برداشت حکومت معتقد به انقلاب در راه انقلاب اداری حال شما را برابر وجدان بیدارتان قرار میدهیم آیا با این وضع میشود انقلاب اداری را تحقق بخشید اما آنچه که سبب گردیده است در مسیر انقلاب اداری گامی برداشته شود بلکه اقدامات اداری و اجرائی در بسیاری از موارد معارض با اصول انقلاب باشند بنظر من چیزی جز این نیست که حزب حاکم و دولت حزبی واقعاً اعتقادی به لزوم انجام انقلاب اداری ندارند و جهت آن هم روشن است زیرا هرگاه واقعاً انقلاب اداری تحقق پیدا کند دیگر آن گروه حاکمه حقوق بگیران کلان و صدها معاون و مدیر صاحبان کل و مقام نمیتوانند چنین موقعیت استثنائی و غیر عادلانه را برای خود حفظ کنند.
و اما اینکه گفتم حزب حاکم و دولت حزبی هرگز علاقه چندانی به انجام انقلاب اداری ندارد و بهترین دلیل آن که خود هر توضیحی را با خود دارد گزارش عملیات به اصطلاح انقلاب اداری دولت در سالهای ۴۹-۵۰ و نیز برنامه و سیاست دولت برای سال ۵۱ در مورد انقلاب اداری میباشد که در صفحه ۱۳ بخش اول شرح اجراء برنامهها و عملیات پیوست این لایحه بودجه منعکس است که عیناً برای شما میخوانم و البته شاید تعجب کنید و جای تعجب هم دارد که کلیه این گزارشهای انقلاب اداری و برنامه سال ۵۱ هم در یک صفحه چندین سطری گرد آمده است و آن عبارت از برگزاری چند سمینار و کنفرانس و توجه است آگاه شویم رئیس دولت که ضمناً ریاست دفتر سیاسی ریاست هئیت اجرائی حزب ایران نوین را دارا میباشد و در نتیجه از طرف دولت و حزب، هر دو اعلام نظر نمینمایند راجع به انقلاب اداری چگونه فکر میکنند و چگونه تحقق انقلاب اداری به زمانی نامعلوم حوالت میدهند عین اظهارات ایشان را در مورد انقلاب اداری و سیاست دولت در این خصوص که هنگام تقدیم لایحه کل در جلسه پنجم بهمن ماه مجلس شورایملی بیان فرمودند برای استظهار نمایندگان قرائت میکنم: بله توجه بفرمائید دولت بعد از ۸ سال حکومت ممتد بعد از
۸ سال وعدههای روزهای اول زمامداری میگوید عزیز من خیلی خودتان را دلخوش نکنید به این زودیها اینکار عملی شدنی نیست.
«… راجع به انقلاب اداری باید بگویم که چون این موضوع با روحیات مردم، کارمندان توانا بستگی و ارتباط دارد و جز از طریق آموزشی مستمر و تغییر روشها و رویهها و عادات اداری که سالیان دراز مورد عمل بوده میسر نمیباشد لهذا به علت لزوم برنامهریزیهای آموزشی و بهبود مستمر روشهای اداری اجرای آن محدود به زمان معینی نبوده بلکه این اصل باید در طول زمان همواره مورد توجه قرار گیرد …» من صریحاً بعنوان یک سرباز کوچک انقلاب اعلام میکنم بیان چنین نظریاتی، یعنی عدد ۵ از اصل انقلاب اداری یعنی اعلام به عقیدتی نسبت به آنچه که رهبر انقلاب مبنی بر ضرورت انجام سریع انقلاب اداری فرمان دادهاند، اعلام این نظرات از طرف حزب مسئول و دولت حزبی مسئول یعنی اعلام این حقیقت تلخ که توانائی درک و ابهام انقلاب اداری را ندارند (صحیح است) یعنی این عقدهها همیشه باید باشد من صریحاً بعنوان یک ناطق مخالف اعلام میکنم بیان چنین نظراتی مخالفت با انقلاب است در حالیکه متأسفانه آشفتگی امور و کندی کار در پارهای از سازمانها به حدی رسیده که موجب تکدر خاطر همایونی و ناراحتی ملت ایران گردیده که شاهنشاه در مصاحبه شاهانه در سازمان برنامه بدان اشاره فرمودند آیا این عذر موجه است که گفته شود اینگونه مفاسد دو طرف دارد یکی مروجین به دستگاه که نباید تمکین بکار فسار کنند و دیگری موظفین دستگاه تجاهلالعارف میفرمائید، شخصی که میخواهد منزلش را بفروشد، زمینی را بخرد و نیازمند به تهیه رونوشت سند میباشد و یا ناچار به ارائه مفاصا حساب شهرداری و یا پرونده مالیاتی است و هنگام مراجعه به یکی از سازمانها، جواب سر بالا میشنود و به امروز و فردا حوالت داده میشود و به عذر اینکه پروندهات گم شده و بایستی چندی حوصله داشته باشی تحویل میدهد و جز اینکه ناچار است مبارزه با فساد آن را تقدیم دارد و از صمیم قلب از مرتشی نهایت تشکر را بنماید مگر چارة دیگری نیز دارد؟
جناب نخستوزیر، انقلاب سیاسی ما که در ۲۸ مرداد تحقق یافت و انقلاب اقتصادی ما که مکمل انقلاب سیاسی بود در ششم بهمن با رأی بیش از شش میلیون نفر جامعهی عمل پوشید وقتی سیمای واقعی و حقیقی مملکت و نظر نهائی طراح و معمار دکترین ششم بهمن را نشان خواهد داد که فرمان شاهنشاه دائر به انقلاب اداری از حرف بعمل نزدیک شود، پشتوانه همه آن برداشتهای عظیم در گرو انقلاب اداری است گفتن این حرف برای من نیز دردناک است، اما یک واقعیت تلخی است و این وظیفة سنگین بعهده شماست که اجازه ندهید رواج فساد به مرحلهای برسد که به صورت اعتقاد عمومی در آید چندی پیش، جهت بازدید از یک شخصیت محترم آذربایجانی از یک تاجر بنام به تجارتخانة وی رفته بودم، اتفاقاً یک همشهری دیگر نیز وارد حجره شد و پس از تعارفات معموله رو به من کرد و گفت:
آقای زهتاب ملاقات شما را به فال نیک میگیرم، کاری داشتیم در فلان وزارتخانه که امیدوارم بسر انگشت همت شما گره کار ما گشوده شود، پروندهای داریم از …
در این بین صاحب تجارتخانه که مرد معمر و متینی بود و گویا سابقه ذهنی نسبت به این پرونده داشت حرف وی را قطع کرد و گفت:
بدوستمان زحمت ندهید، همانطور که دیروز گفتم خودتان سر و ته قضیه را با مسالمت بند بیاورید، گفتم من در اختیارتان هستم هر امری داشته باشید آن مقدار که از دست من ساخته باشد آمادهام.
صاحب تجارتخانه این بار با صراحت تمام خطاب به آن شخص گفت:
دیروز به شما گفتم و امروز در حضور آقای زهتاب تکرار میکنم.
دلی جریمهورر ـ عاقل رشوه (خنده نمایندگان).
یعنی دیوانه جریمه میپردازد و عاقل رشوه و متأسفانه مردم گاهی با چنین صحنههائی روبرو هستند این حرف، این تجربه تلخ، این نتیجهگیری، این اعتقاد وحشتناک هست ولی حقیقت است عده قلیلی از مأمورین، آنچنان بیپروا دست به غارت اموال عمومی زدهاند، آنچنان بیمحابا به حقوق عامه تجاوز میکنند که در هیچ
زمانی در چنین سطحی فسار وجود نداشته است، این دردناک است ولو خدای نکرده چند تنی پیدا شود باید برای ریشه کردن آن چند تن پرداخت. سه چهار روز پیش شهردار تبریز آقای دکتر شاهید، (دکتر غلامرضا عدل ـ هم مسلک سابق شما) جناب غلامرضاخان عدل چه اصراری دارید بعضی مطالب گفته شود سکوت کنید عزیز من ما که هنوز در کنار مطالب قرار داریم اتفاقاً آقای دکتر شاهید آدم پاک و متدینی است خوشوقتم که به چنین مرد متدین پاک میدان دادید ولی وقتی که وارد حزب شما شد این انسان تطهیر میشود (یک نفر از نمایندگان ـ مردم انتخاب کردند) انجمن وابسته به حزب ایران نوین هممسلکش را انتخاب کرد چهارده سال در حزب مردم در جا زد بالاخره به شما روی آورد تا توفیق خدمت پیدا کند.
سه چهار روز پیش شهردار تبریز، آقای دکتر شاهید، در جمع نمایندگان تبریز میگفت در نتیجه توجه به امر عوائد شهرداری از بلیطهای سینما روزانه، توجه بفرمائید روزانه پنجاه هزار ریال اضافه درآمد عائد شهرداری شده است حتماً آقای غلامرضاخان عدل هم شنیدهاند، این به آن معناست که روزانه از هفت هشت سینمای درجه ۳ تبریز پنجاه هزار ریال به جیب زده میشد یعنی ماهانه ۱۵۰ هزار تومان و سالانه نزدیک به دو میلیون تومان حالا اگر این دقت و ریزبینی را در سطح سینماهای ممتاز و متعدد تهران پیاده کنیم، در باندرول مورد دقت قرار دهیم، در تعداد مشروبات غیر الکلی بکار ببندیم، در بر چسب کبریتها مرعی کنیم آنوقت خواهید دید که ارقام غیر باور کردنی به جیب عده قلیلی سرازیر میشود.
فساد در بعضی از سازمانها، نیازی به مطالعه و بررسی ندارد، یک مأمور جزء قند و شکر در مراغه دو میلیون تومان کسر انبار میآورد، و این کسر انبار، در جاهای دیگر نیز ملاحظه میشود، در حالیکه اگر یک مأمور سیار بعد از چندی به این انبارها سر بزند و بازدید کند خیلی زود جلو غارت اموال عمومی را میشود گرفت. دیروز نامهای از عدهای از اهالی سراب آذربایجان داشتم و شرحی نیز در این مورد به جناب مدیر کل ثبت اسناد نوشتم و انشاءالله چون نویسنده نامه من بودم کار این شاکیان را به بوته فراموشی نخواهند انداخت زیرا وقتی از طرف اقلیت شرحی، تقاضائی میشود آنچنان این شخصیتهای عالیمقام دم از اصول و قانون و مقررات و مصالح عالیه میزنند که نمونه آنرا در گزارشی که راجع به تقاضای ثبت اسناد بناب کرده بودم ملاحظه نمودم و اگر این تقاضا از جانب یکی از گردانندگان حزب ایران نوین بود همه مقررات مثل موم در اختیار ایشان و تمایل ایشان قرار میگرفت و آن شکایت این بود که یکی از صاحبان دفاتر اسناد در معاملات اراضی شامل اصلاحات ارضی، سه برابر و گاه به پنج برابر اضافه بر مقرری دریافت کرده و در هیچیک از سندها نیز در محل تعیین شده مبلغ حقالثبت را یادداشت نکرده بلکه به خط خود در کنار سند مرقوم داشتهاند.
اما دیروز نامهای داشتم از بناب راجع به اینکه ما مکرر مینویسیم بودجه ما کم است کسی جواب نمیدهد ما مکرر مینویسیم ساختمان ما خراب است این جواب ندادنها یعنی چه یعنی بیعلاقگی مسئولین نسبت به امور مردم یعنی اینها خود را موظف به خواستههای مردم نمیدانند اما چرا نمیدانند اینجا است که من و شما هم عقیدهایم و شما هم تصدیق خواهید کرد و من این انصاف را دارم و این به شعور شما تحصیلکردهها میرسد که ببینید چرا این کارمندان که اکثرشان هم کارمندان درستی هستند ولی شوق و علاقه بکار را ندارند و این بخاطر برداشتی است که شما دارید که موجبات دلسردی آنها را عملا فراهم میکنید وقتی کارمند دولتی دید کسی با عضویت در فلان حزب حاکم یا نزدیکی با فلان صاحب قدرت از فلان پست به فلان مقام ترفیع پیدا میکند و حداقل از مزایای استخدامی آن پست بهرهمند میشود آن یکی به خودی خود دلسرد بکار میشود و فقط دلش میخواهد صبح برود عصر تمام بشود بعد آخر سر برود یک امضائی بیندازد و با یک نان بخور و نمیر زندگی کند که این را مسئولین به اینجور زندگی انداختهاند.
فساد در سازمانهای اداری منحصر به اخذ رشوه نیست، موضوع امروز و فردا کردن قضیه موضوع مراجعه به دستگاههای مختلفه، موضوع به امضاء رساندن یک سند به چندین امضاء داستان طولانی است، کافی است جنابعالی
آقای نخستوزیر، یک امانت گمرکی داشته باشید ـ دوائی از خارج به شما برسد آنوقت ملاحظه خواهید فرمود که لااقل نصف روز وقت میخواهید تا آقا بتوانید امانت چند گرمی خود را دریافت دارید، تا چه رسد به دریافت رونوشت سند، مفاصا حساب شهرداری، عوارض، مالیات و تا چه رسد به تعقیب بعضی از پروندههای مربوط به دادگستری.
آقا میرود برای پرداخت مفاصا حساب، یک پولی گذاشته جیب میرود که دینش را بپردازد به ادارهای میرود آقا یک نگاهی میکند زیرش یک امضائی میکند بعد میرود جای دیگر میپرسد آقا کجا هست میگویند آقا اطاق مدیر کل است او آمده است میخواهد پول بدهد میگوید من چکار کنم که آقا نیستند بالاخره پیدایش میکند میگوید عرضی با جنابعالی داشتم ایشان میگویند مگر نمیبینی دارم صحبت میکنم آقا مردم چکار کنند؟ گرفتاری دارند ماشینش را اینجا پارک کرده حالا صد تومان جریمه میزنند بالاخره باید یک روز وقت صرف کند که تازه راه و چاه را پیدا کند که یکی مراجعه کند این یک موردی است که مشکلات روز است و از مشکلات همگانی مردم این مملکت است انسان یک پرونده پیدا کند در دادگستری یک راه بیشتر ندارد و آن اینکه ولش کند موقعیکه بازنشسته شد بهترین مشغولیات است هم یک دیداری از همکاران میکند هم کاری انجام میدهد.
آیا اعمال نظارت حفظ نظم در امور، حسن انجام وظیفه، ارزشیابی کار کارکنان در فعالیتهای مربوط به دستگاه نخستوزیری، بعنوان هدف بدان اشاره شده است همین است.
مسئله از کجا آوردهای من یک روز حضور اعلیحضرت عرض کردم و از کجا آوردهای را هم عرض کردم کجا است این مسئله از کجا آوردهای چه شد از قلم افتاد یک روز مأمور مجبور بود همه ساله ورقهای را تنظیم کند و دارائی خود و کسان نزدیکش را هر سال گزارش کند تا اگر اضافه غیر معقولی در ثروتش مشاهده شد بشود پرسید از کجا آوردهای؟
آمدند بر خلاف نظر اقلیت این قانون را لغو کردند سازمان بازرسی بوجود آمد که در مجلس گزارش شد که اوراق ثبت دارائی مأموران به آن سازمان تحویل شده است ـ سازمان بازرسی مأمورانی به ایالات و ولایات فرستاد. در بعضی موارد قصورها و تقصیرهائی دیدند که در طی مصاحبهها اعلام نمودند پروندههائی تشکیل شد به مراجع ذیصلاحیت رفت؟ آیا از تمام پروندههای ارجاع شده جز یک موردش که آنهم متأسفانه به محکومیت یکی از سرشناسهای حزب اکثریت و دارودستهاش منتهی شد پروندههای دیگر به جریان افتاد نه اگر جریان یافت، کارش به ادعانامه رسید. نه اگر به ادعانامه رسید به محکمه رفت نه: چرا؟ برای آنکه متصدیان دادسراها دادستانها بازپرسها اعم از دادسراهای عادی یا متصدیان و کارمندان دادسرای دیوان کیفر پیش از آنکه در اختیار دیوان کشور باشند در اختیار قوه مجریه قرار دارند وزیر هر که و در هر دوره باشد عضو دولت و عضو قوه مجریه میباشد بازپرس دادستان قاضی ایستاده که به اشارهای ممکن است از محلی به محل دیگر پرتاب شوند طبعاً منتسب به دستگاه دولت و بسته و وابسته به دولت و مجری امر دولت خواهد بود.
آیا با تزلزلی که در آن دسته قهراً باید باشد و اعتمادی که در این دسته به حمایت اقویای دولتی و حزبی هست میتوان امیدوار بود که قدرت نیمبندی که نام ایستاده بر آن گذاشته شده حاکم بر قدرتی شود که میتواند ایستاده را به دوندگی وا دارد حتی تا راههای دور ـ ایکاش در هدفی که امسال برای دادگستری نوشته شده است عنایتی به این امر میشد که قدرت قضائی دور از نفوذ و تأثیر ریاست و مرئوس قوه اجرائیه شود همین امر بر بسیاری از هوسهای اشخاصی که احتمالا ممکن است مستضعف باشند لگام میزد و به تقوی فضیلت و خوشنامی کارمندان خوشنام و عادل و دانشمند دادگستری کمک کرد و قوت میبخشید.
در چند جلسه پیش بعرض همکاران محترم رسانده بودم که اعلیحضرت همایونی در یکی از جلسات هیئت دولت بالصراحه فرموده بودند «گاهی اوقات میشنوم نسبت به مأمورینی که گزارش دادهاند شهرت خوب ندارند یا مرتکب خلافکاریهائی شدهاند تصمیمات ملایمی گرفته میشود فقط محل مأموریت آنها را تغییر میدهند اینگونه کارها به مسخرهبازی بیشتر شباهت دارد»
در اینجا روی سخن با کیست روی سخن با کسانی
است که مدعیان نیات اعلیحضرت همایونی رهبر انقلاب را بیش از دیگران درک کردهاند ـ روی سخن با کسانی است که حق انجام وظیفه و نظارت بر نظم کار اعمال نظارت بر امور را بعهده داشتهاند، روی سخن با حزب حاکم است که نه سال است تمام مراکز حساس مملکتی را اشغال کردهاند اینها هستند که نارضائیهای شاهانه را اصغا میکنند تذکر شاهانه را در هئیت دولت میشنوند و در طی نه سال زمامداری حتی یکی از آن اوراق از کجا آوردهای را رو نمیکنند سهل است لایحه میآورند که اگر کسی فیالمثل ده میلیون از وجوه بیتالمال را بالا بکشند یا مبلغی بیشتر یا کمتر از آن را اختلاس کنند یا وجوه عمومی را از حساب عمومی بیرون برده و در حساب خصوصی خود یا اشخاص خاصی واریز کند و یا اینگونه درآمدهای غیر مشروع را از طریق قاچاق ارز به خارج منتقل کرده در بانکهای خارجی ذخیره کند چنانچه دری به تخته خورد و محکوم شد فقط کافی است دو سالی حبس شود و بریالذمه شود و هر چه را که برده و خورده خواه یک میلیون یا سیصد میلیون حلالش گردد، آیا اینست مفهوم مبارزه با فساد در کتب سیاسی شما.
بعد از لغو ماده مربوط به تنظیم اوراق دارائی و ثروت کارمندان، بعد از دادن اختیارات به برخی مسئولان برای انتقال مأموران از محلی به محل دیگر و حتی اختیار ترفیع پروندهداران انتقال یافته ـ بعد از تفویض اختیارات و اقتدارات اجرائی و قضائی به اعضاء مجریه فقط این چنین لوایحی لازم بود که خیال بعضیها را کاملا راحت سازد تا هر چه میخواهند بکنند آیا دولت که در قبال تعهداتی اعتبارات سال ۱۳۵۰ را تحصیل کرده است آیا حزب حاکم دولتی که نه سال است بر اکثریت تام ملت ایران که به حزب نپیوستهاند حکومت میکند اصلاح ادارات ـ حسن انجام وظایف ـ جلوگیری از حیف و میل بیتالمال ـ ترویج تفاهم بین سازمانها و مردم، جنگ با مفاسد را در تقدیم چنین لوایحی میداند؟
چند روز پیش اصول عقاید حزب ایران نوین را مطالعه میکردم در مادهای یا بقول حزب اکثریت در اصلی از اصول حزب دیدم نوشته است «حزب ایران نوین معتقد است که تشکیل شورای دولتی موجب بسط عدالت و تأمین عدالت و حفظ حقوق افراد در مقابل سازمانهای اداری کشور است …»
ایلخانیپور ـ این همه اقدامات اصلاحی دولت را نادیده میگیرید.
زهتاب فرد ـ بقول آذربایجانیها، هیچ دخلی وار، بعد از انقلاب سفید ایران مکرر مردمیکه از تعدیات سازمانها به ستوه آمدهاند و به همه جا عریضه نگار شده و به مجلس نیز توسل جستهاند تقاضای مرجعی برای رسیدگی به شکایات مردم و دولت و سازمانها داشتهاند ـ مکرر در همین مجلس ضرورت تشکیل شورای عالی دولتی گوشزد شد، دولت دولت حزبی مجلس در دست حزب اکثریت، حزب حاکم اصلی و هدف و فلسفه اجتماعی و سیاسی حزب اکثریت یا حزب حاکم هم به لزوم تشکیل شورای دولتی فتوی داده است پس چرا نه سال است حزب اکثریت با وجود زمامداری، بسط و تأمین عدالت و حفظ حقوق افراد در مقابل سازمانها را معطل نگاهداشتهاند و از تشکیل شورای دولتی خودداری میکنند (دکتر فروزین ـ صبح هم این را گفتید) از تکرار دردها متأثر میشوید شما که ذینفع نیستید بگذارید چند بار گفته بشود.
چرا از تشکیل چنین شورائی قصور میشود؟ جواب را خود میگویم، اگر شورای دولتی تشکیل میبود نه سال یا مدتی کمتر فلان دستگاه یا فلان مسئول جرئت نمیکرد هزارها هکتار از منابع طبیعی را بین خواص تقسیم کند.
آنهم زاید بر حد نصاب ده هکتار، آنهم بدون طرح، آنهم بدون آگهی و دعوت صاحبان سرمایه، اگر شورای دولتی تشکیل میبود هزارها هکتار جنگل با درختهای صد ساله کمتر یا بیشتر نصیب نور چشمهای فلان مسئول نمیشد که درخت آنرا قطع کنند و بفروشند و پول آنرا به دولت ندهند و حتی هزینه غرس نهال و صاف کنی و درختافکنی و نردهبندی آنرا از بودجه دولت بپردازند، جنگل را منهدم، زمین را مسلوبالمنفعه، بار خود را بار بکنند و ثروت ملی را به تاراج ببرند که اخیراً وزیر شرافتمند کشاورزی بیاید و بدون ترس از مسئولیت مشترک فقط بخاطر و رضای وجدان اعلام کند که پیش از من درختهای
صد ساله را در جنگلهای تقسیم شده از بین بردهاند بیائید یکبار تعهد وزارت منابع طبیعی را مرور کنیم: «تعهد بحفظ جنگلهای موجود توسعه آنست» اگر شورای دولتی که تشکیل آن در وظیفه دولت در قبال تعهداتی که داشته است بوده وجود میداشت اراضی اوقات بعنوان اجاره به بعضی از مقامات بالای حزب برگزار نمیشد که بهرهبرداری کنند و یک دینار به خزانه دولت پس ندهند که مسئولین شرافتمند دیگری بیآید و اعلام کند در گذشته چنان بود و من چنین خواهم کرد و شایعه پرونده چندین ده میلیون تومان مورد استفاده آن بر سر زبانها نمیافتاد و با چنین شایعاتی و تشکیل پرونده در دیوان کیفر، همان مقام امروز در صندلی حساستری قرار گیرد، اعتبارات بودجهای به دولت داده میشود که اعضاء آن به وظایف قانونی خود قیام کنند.
مصاحبه معاون نخستوزیر و یا سرپرست اوقاف که اعلام کردند چون نه قصدی دارم و نه بهرهمند میباشم که خدای نکرده در صف آلودگان قرار بگیرم این را آقای آزمون یادآور شدهاند من نگفتم ـ (یکی از نمایندگان ـ که گفته؟) بخوانید روزنامهها را (الموتی ـ شما در لابلای مطالبتان خیلی اتهامات میزنید و رد میشوید ما هیچ نمیگوئیم این درست نیست) من از این به بعد سعی خواهم کرد یواشکی بخوانم بخشیدن عنوان دولت خدمتگزار بخدا خیلی آسان است ولی باید بخاطر داشت سی میلیون ایرانی وقتیکه خبر غارت منابع ملی شده ولو آنه مختصر باشد از زبان مسئولان سطح بالا میشنوند، وقتی جهش پروندهداران اداری را از شهری به شهر مهمتر و از مقامی به مقامات بالاتر میبینند وقتی که نطقهای رادیو تلویزیونی و تبلیغات متحد وسایل جمعی را در باره ثبات قیمتها میشنوند و در عین حال دم به دم زیر بار افزایش بهای خدمات خسته و کوفته میشوند و شیر فرآورده دولت، کره فرآورده دولت، برق دولتی، تلفن دولتی و حبوبات و مرغ و گوشت و برنج در فروشگاههای دولتی بقول وزیر تعاون در سیر تصاعدی میبیند وقتی آمار اقتصادی ناطقین دولتی را میشنود و با آمار بانک مرکزی که مرجع مهم ذیصلاحیت اقتصادی است مقایسه کرده و اختلاف عجیب ارقام را مشاهده میکند نسبت به مفاهیم لغات خدمت و ضربت دچار شک میشوند دولت مدعی است هزینه زندگی ۲/۵ درصد و بانک مرکزی این رقم را تا ۷/۵ بالا میبرد واقعاً آینده از صاحبان مقامات که سعی میکنند با جلوههای حساب شده یا حساب ناشده ناباوری مردم را افزایش دهند باید خدمتگزار شناخته شوند، خدمتگزار در برابر چه مقامی، چه سیاستی؟
گاهی بما خطاب میشود که اگر دولت خدمتگزار موفق نبود پس اینهمه کار در زمینه اقتصاد و فرهنگ کجا انجام میگرفت، این مطلب درست است منتها این مسئله هم قابل دقت است که دولت در ۸ سال گذشته با دو نوع کار روبرو بوده است وظایفی که قبل از انقلاب هم موجود و مستمر بوده است و وظایفی که به حکم انقلاب بر تکالیف گذشته اضافه شده است.
شکی نیست ۵۴۸ میلیارد و خوردهای خواه نا خواه یک مقدار علائمی ایجاد میکند مردم حرفی در این کارهای انجام شده که ندارد شما فکر میکنید که مردم واقعاً متوجه نیستند آنروز عرض کردم به خیلی از آرزوهای قرون ما جامة عمل پوشانیده شده این واقعیتی است در سطح مملکت ما به برداشتهائی رسیدهایم که واقعاً غرورانگیز است ولی در کنار این حرفها یک رقم ۵۴۸ میلیارد و نیم را در نظر بگیرید اگر من به مستخدم خودم مستخدم فرضی خودم بیست تومان پول بدهم که سوروسات نهارم را روبراه کند آیا حق ندارم بگویم این بیست تومان را چه کردی فقط کافی است او بگوید که من خسته و کوفته از میدان ۲۵ شهریور تا تختجمشید بیش از دو کیلو و نیم رفتم سبزی خریدم به مبلغ یکصد ریال البته سبری به قیمت یکسال پیش را میگویم چون نخریدهام سبزی و ماست و نان و این چیزها خریدم این حق است که شما بجای اینکه من را تشویق کنید مذمت کنید من باید بگویم دوست عزیز من حرفی نزدم من گفتم بیست تومان بشما دادم چکار کردی اینجا چیزها که خریدهای ۱۴ تومان و هفت ریال است خوب راجع به پنج تومان دیگر حق ندارم بپرسم اگر مردم معترض هستند به چند دلیل است یکی اینکه خیلی از اینکارها به اصطلاح خود شما در راه اولویت بکار میرود خیلی از
این کارها متمرکز در تهران شده این بیمارستانها در تهران این اسفالتهای شهری متمرکز در تهران امتیازات متمرکز در تهران تسهیلات اقتصادی تجار متمرکز در تهران اینها است که مردم اظهار نارضائی میکنند والا کارهائی شده مافوق آرزوها مافوق تصور کارهائی که از ذهن ما نمیگذشت یک وقت بود تمنیات مردم در حد یک مدرسه بود یک دبستان بود وقتی هم که حاکم وقت فشار میآورد به اسم آن حاکم مدرسه میساختند برای اینکه قانعش کرده باشند اهالی شهر تبریز یک دکتر میخواستند امروز اهالی یک قصبه به یک دکتر قانع نیست به دبیرستان نه کلاسه قانع نیست به برق قانع نیست ما این خدماتتان را فراموش نمیکنیم اصلا مسئله این نیست که کاری نشده مسئله در این است که در کنار این کارها یک کارهای دیگر هم شده آن کارهائی که شده است شما میفرمائید ما تأیید میکنیم آن کارهای کناری را شماها میدانید ما پیاش را بتن میمالیم عنوان میکنیم.
در مورد اموریکه قبل از انقلاب بر عهده دولت بوده است که از آن جمله است سازمانهای مسئول و موظفان سطح بالای اداری ـ بطوریکه بیشتر عرض کردهام آنچه که موجود بوده است نه تنها بهتر نشده بلکه بینهایت بدتر شده است که بهترین و عالیترین گواهش اظهار نظر شاهانه است و اخطارهای ملوکانه چه در هئیت دولت چه در مصاحبه مطبوعاتی.
در مورد مسائلی که بر اثر انقلاب پیش آمده است و قهراً وظایف را سنگینتر میکرده شاهنشاه و ملت ایران همه امکانات را برای سبک کردن کار در اختیار دولت گذاشته بود که بر اثر آن به پیشنهاد دولت وزارتخانههای تازه بوجود آمده و معاونی که در گذشته برای وزیر منظور میشده به چهار پنج و شش افزایش داده شد کارمندان متخصص اروپا و امریکا دیده با حقوقهای چشمگیر در اختیار گذاشته شد ـ اعتبارات چند میلیاردی از نفت و منابع دیگر تحصیل در دسترس دولت قرار داده شد ـ اختیارات انقلابی جز در مورد دادگاههای دیوان کیفر به وزیران و معاونان و مدیران کل حتی کارهای جور واجور آب و برق و جنگل و مرتع ـ خشکی و دریا و غیره و غیره داده شد ـ مهمتر از همه عنایت بیدریغ شاهنشاه و حمایت نمایان مجلسین و همکاری مجدانه همه مردم در بارور کردن انقلاب پشتیبان دولت بوده است معذلک در طریق خدمتگزاری هشت سال آن کارها رخ داد که از زبان وزیر کشاورزی و منابع طبیعی جدید و سرپرست اوقاف و مسئولان دیگر اخیراً شنیده شده است.
اگر بنا میبود که مطالبی از این قبیل گفته شود صدها نکته در اختیار است که مصلحت نیست که از پرده برون افتد شاید دولت در کار اصلاح به جبران بیفتد و اگر باز روابط بر ضوابط ترجیح داده شود و درها بهمان باشند نارسائی بچرخد یا در مقابل نارسائیهای مشهود و گواههای مستند مقامات مسئول باز نطق و خطابه در کلیات و یک سلسله شعارها وسیلهای برای کتمان حقیقت بشود البته اقلیت با طرح سؤالها و خواستن فهرستهائی از دولت و بحث در بارة آن در مجلس علنی وظیفه خود را انجام خواهد داد.
بهر حال کسی منکر نیست که طرحهائی که مورد علاقه و نظر شخص شخیص شاهنشاه بوده است و دولت هم ناچار به اجرای آن بوده است در سطح کشور پیاده نشده البته پیاده شده منتها صحبت از نحوه اجرای عمل است که آیا در جریان اجرا از لحاظ انتخاب محل کار ـ دقت در محاسبه رعایت صرفه و تقلیل هزینه تا حداقل در انجام منظور، تهیه مقدمات برای احتراز از ضرر مقدر و خطر مقدر و جلب منافع بیشتر ـ کارهائی انجام دادهاند یا خیر ـ آیا وقتی که مجبور به اجرای برنامه شدهاند استخوانی لای زخم قرار گرفته یا نه آیا متوجه نشدهاند یا نشدهاند تا وقتی که ناگهان ملت ما را در مقابل یک اشتباهی حساب چند صد میلیونی قرار دادهاند. از جمله تأکیدات اعلیحضرت همایونی که در مصاحبهها و جلسات دولت و سازمان برنامه فرمودند ارتباط مراکز تولید با مراکز مصرف بود شاید بدلیل چنین ارشادی بود که دولت مجبور شد موضوع ارتباط مراکز تولید و در عین حال مصرف آذربایجان و گیلان اعلام کند تا مواد تولیدی پنج میلیون آذربایجانی را به بازار مصرف چهار میلیون گیلانی و مازندارنی برساند و همچنین مواد تولیدی گیلانی و مازندرانی به بازار مصرف پنج میلیون آذربایجانی راه یابد ـ سیبزمینی، پیاز، انگور
و سایر مواد تولیدی آنجا روی دست نماند دچار ارزانفروشی نشود ـ برنج و حصیر و گونی سایر محصولات اینجا نیز در انبارها راکد نماند.
بر اثر آن اعلام از دو طرف شروع به ایجاد راه شد در این میان کار متوقف ماند موضوع راه هراز اولویت یافت سیصد میلیون چهار صد میلیون خرج کردند راه هراز را ساختند دلیلی که برای اینکار داشتند این بود که ده هزار یا ۳۰ هزار یا حداکثر صد هزار تهرانی در فصل گرما دو ساعت یا یک ساعت زودتر از راه چالوس راه فیروزکوه، راه آهن به کنار دریا میرسد.
تازه وقتی که تمام شد و پولها به مصرف رسید معلوم شد که این راه حتی در خشکسالی ایران هم سالی ۹ ماه بسته است یا بخاطر بهمن برف یا بخاطر افکنسنگهای ریز و درشت که حال در صدد افتادهاند راه دیگری با همان هزینه از فشم بسوی دریا بکشند البته این بار بخاطر توریستهای هیپی و گیسو دراز که احیاناً سوقاتی جیبش هم همراه دارند انصاف میخواهم آیا راه اقتصادی نزدیک کردن دو منبع بزرگ تولید و مصرف مانند آذربایجان و گیلان شایسته اولویت بود یا راه تفریحی خوشنشینان معدود پایتخت به کنارههای دریا.
ایرادی که میگیرند اشکالی که وارد است اعتراضی که میکنند در این قبیل موارد است شما بودجه مملکتی را میخواهید برای اینکه دو استان را زنده کنید استان آذربایجان و گیلان کشاورز را سرپا نگهدارید میآئید برای تفنن مردم خوشگذران تهران خرج میکنید این موضوع و موضوعات مورد نظر این است که برای مردم شهرستانها عقده ایجاد میکند (صحیح است) این مسائل مسائل پیش پا افتادهای نیست ولی مسائلی است که متأسفانه کمتر به آن توجه میشود.
آیا راهی که هر سال مبلغی بین صد میلیون ریال تا پانصد میلیون ریال خرج تعمیرش میشود و مانند پالان دجال سر نمیگیرد در حقیقت برای آن ساخته نشد که بهانهای بدست بدهد تا میلیونها ریالی که ممکن بود هر ساله برای ایجاد راه جدید یا دانشکده جدید یا سد جدید در یکی دیگر از مناطق کشور به مصرف برسد: بعنوان تعمیر راه هراز یا راههای نظیر آن ـ از محدوده خدمات آموزش یا عمرانی خارج و جدا شود ـ آیا تشخیص تقدم خوشگذرانی صد هزار نفر بر بهبود اقتصادی دو استان پر کار و فعال را میتوان چیزی از قبیل خدمتگزاری لقب داد.
اراده همایونی از بدو انقلاب معطوف به توسعه دانش و دانشگاه در ایران بوده دولت هم مجبور به احترام نسبت به آن اراده پس باید اینجا و آنجا دانشکده دانشگاه و مدارس عالی آموزش بنیاد میکرد و کرد منتها فاقد محتوی لازم و مناسب که بعد از هشت سال حکومت با اقتدار و اختیار اکثریت دولت اکثریت تازه رئیس جدید دانشگاه به احترام مسئولیت خطیری که بر عهده دارد اعلام میکند که دانشگاهها از لحاظ محتوی علمی ضعیف است و مطالعه برای غنی کردن محتوی را لازم دانسته است این دانشگاه تهران است که گل سر سبد دانشگاههای ایران است که چنین است آیا اعتبارات در اختیار دولت قرار گرفته بود که هشت سال عمر دانش ملتی را در سطح نازل قرار دهد و نامش را خدمتگزاری بخوانیم.
این یعنی عدم توجه به دانشگاه، شما در اجرای اوامر اعلیحضرت به توسعه دانشگاه متظاهر میشوید اما متأسفانه برنامهای که میریزید برنامهای نیست که نیازهای صنعتی، علمی، کشاورزی و اجتماعی فردای ما را جوابده باشد. شما آنچه توانستید آنچه خود ساخته بودید در تجلیل استاد دانشگاه مقدم شدید! شما اساتید برجسته دانشگاه را اساتیدی که برای مملکت افتخار آفرین هستند با یک سطر بر کنار کردید استاد معظم گویا آقای پروفسور شمس بود چند روز قبل در تلویزیون یادآور شدند که من شب مشغول تنظیم دروس فردای دانشگاه بودم که زنگ در زده شد و پیشخدمت با یک سطر امریه رئیس دانشگاه برکناری مرا اعلام کردند رئیس دانشگاه او را چنین از کار برکنار میکند بعد آقای دکتر نهاوندی با یک سعه نظر و با علاقه به دانش مجدداً این اساتید دانشگاه را به کار دعوت کردند که موجبات دلسردی استاد نخواهد بود چنین استادی میتواند با دلگرمی تدریس کند وقتی که شما مقام شامخ استادی را به این پایه میرسانید چه انتظاری دارید که دانشجو برای چنین استادی ارزش و احترام قائل بشود این برداشتهای شما است که وادار میکند مردم بگویند شما مأمور پول خرج کردن هستید نه تحقق منویات اعلیحضرت همایونی
مگر یکی است مگر دوتاست من امیدوارم ناطقین در حمایت دولت ما را مستفیض خواهند فرمود لااقل براساس ارقام و مستندات ثابت کنند که وزیر کشاورزی سرپرست اوقاف رئیس دانشگاه رئیس سازمان بازرسی آن دیگر آن دیگر در گفتار خود اعلام خود صادق نبودهاند یا اشتباه کردهاند و یا احتراز کنند که دولت در هشت سال در رل خدمتگزاری چنین آثاری بجا گذاشته شده است.
اما در بارة آموزش که امری است مستقل و پرورش که امر دیگری است مستقل من میل داشتم پیشنهاد کنم وزیر آموزش و پرورش گزارشهای هیئتهای پیگیری خود را بطور خلاصه در مجلس اعلام کند تا معلوم بشود آنهائیکه آموزش را، به مراتبی آنچنان تنزل دادهاند و پرورش را تا حد تقلب مجاز البته مجاز از طرف مدیران منطقه ملوث کردهاند به کدام محکمه معرفی شدهاند یا به چه مقام والائی ارتقاء یافتهاند اینگونه بدآموزیهاست که مزرعه مناسب برای رشد و نمو مفاسد اخلاقی اجتماعی و سیاسی ببار آورده است واقعاً فردای وطن ما در دست چه کسانی باید قرار بگیرد آیا آن کسان اگر در محیط بدآموزی قرار گیرند هر قدر هم آن محیط کوچک بوده باشد این بدآموختگان فردا که داخل اجتماع شدند چه مفاسدی را بوجود خواهند آورد چه جواب میدهند؟ با توجه به چنین آموزش و پرورش و با در نظر گرفتن مسئولیت سنگین که فردا بر عهده فرد فرد ایرانی میگذارد ـ آیا سهلانگاریهائی که محسوس است و مشهود است مخصوصاً در زمینه تعلیم و تربیت میتوان درک منویات همایونی، یا خدمت و خدمتگزاری اسم گذاشت کمی این موضوع را بشکافیم و بروح برداشت آموزشی کشور آشنا شویم و ببینیم این برداشت با روح انقلاب شاه و مردم تطبیق میکند یا نه، اول موضوع آموزش را مورد مطالعه قرار میدهیم.
در مورد آموزش و پرورش متأسفانه باید اذعان داشت که روشهائی که از جانب دولت بکار بسته شده است همگی موجب پدید آمدن نظام اجتماعی طبقاتی است که با روح انقلاب شاه و مردم منافات و مغایرت کلی دارد زیرا بموجب اصول این انقلاب هدف اساسی معطوف به الغای رژیم ارباب و رعیتی بوده است که جامعهی ایرانی را به دو طبقه ظالم و مظلوم تقسیم میکرد.
قاعدتاً آنچه پاسداران چنین انقلابی در هر یک از شئون اجتماعی و از جمله مهمترینشان سیاست اجتماعی یعنی آموزش و پرورش معمول میدارند باید در مسیر انقلاب یعنی به دور از نظام طبقاتی و ایجاد دو طبقه متضاد ظالم و مظلوم باشد در صورتیکه چنانکه شرح خواهم داد همهی برنامههای آموزشی خبر دهنده نظم طبقاتی برای آینده فرزندان ما خواهند بود.
اولاً در قالب کلی بودجه، بودجهایکه با عنوان انقلابی از جانب یک دولت مدعی پاسداری انقلاب عرضه شده است فقط ده درصد از بودجه دولت که در حقیقت سه درصد از بودجه کل کشور را تشکیل میدهد به امر آموزش و پرورش اختصاص یافته است که این مبلغ نسبت به ارقامی کارشناسان برای متخصصین به امر آموزش و پرورش حداقل صدی بیست از عوائد ملی را توصیه کردهاند در حدود چهل درصد بودجه آموزش ما کمبود نشان میدهد و این نموداری از توجه و برنامه دولت به امر توسعه آموزش لازم است باید توجه داشت که این کارشناسان بینالمللی که چنین رقمی را توصیه کردهاند مطلقاً جنبه افراطی و انقلابی و موقعیت استثنائی ممالک مختلفه را در نظر نگرفتهاند در صورتیکه ما در هدفهای اجتماعی انقلاب ایران را در مد نظر آوریم و بیاد آوریم که انقلاب آموزشی خود یکی از اصول انقلاب شاه و مردم را تشکیل میدهد جای آن دارد که در تخصیص اعتبارات نسبت به امر آموزش از مرز توصیههای کارشناسان جهانی غیر انقلابی آموزش و پرورش تجاوز نمائیم.
ممکن است گفته شود که دستگاههای آموزشی ما تحمل حجم اعتبار بیش از این را ندارد و بعبارت دیگر چنانکه اعتبارات بیشتری به آنان تخصیص داشته شود قدرت جذب آن را نخواهند داشت یعنی مثلا نمیتوانند ساختمانهای مناسب در اختیار داشته باشند و یا تعداد لازمی از افراد واجد شرایط که بعنوان معلم بکار گیرند ندارند اتفاقاً سخن ما در همینجاست زیرا اگر شما نخستین بودجه دولت خود را تقدیم میکردید و چنین بهانهای را عنوان مینمودید شاید از شما پذیرفته میشد ولی در هنگام تقدیم هشتمین بودجه که در فاصله چهار سال از مدت اجرای
برنامه متجاوز از ۹۰۰ میلیارد ریالی برنامه چهارم را پشت سر گذاردهاید دیگر نباید همچنین بهانهای متعذر بشوید که هنوز نتوانستهاید برای اجرای برنامههای آموزشی تعهدات لازم را فراهم آورید تا دست کم بتوانید اعتبارات لازم را لااقل بحدی که کارشناسان غیر انقلابی آموزش و پرورش توصیه کردهاند بکار گیرید.
چنانچه در مفاد برنامه چهارم آمده است در پایان این برنامه شما قادر خواهید بود ۵۰ درصد از اطفال لازمالتعلیم روستاها «توجه داشته باشید یعنی ۵۰ درصد از کودکان اکثریت جمعیت ملت ایران جمعیتی که متجاوز از شصت درصد را تشکیل میدهد» به مدرسهها خواهد رفت و در قسمت جمعیت شهری این رقم به هشتاد درصد خواهد رسید بنابراین توجه میفرمائید که حتی در پایان برنامه چهارم با این تحرکی که در سازمانهای آموزشی شما هست اکثریت کودکان لازمالتعلیم از نعمت آموزش در سطح تعلیمات ابتدائی بیبهره است.
تا اینجا ملاحظه میکنید که صرفاً عامل عدم تحرک مسئولین امور در اجرای انقلاب آموزشی چگونه سبب محرومیت گروههای زیادی از دستیابی به نعمت سواد و آموزش ابتدائی میگردند ولی در سطوح بالاتر علاوه بر عامل عدم تحرک عوامل تبعیضآمیز اجتماعی این شکاف را عمیقتر میکند، به این معنی که هنوز دولت انقلابی شما در مورد آموزش متوسطه در برنامهای که به مجلس ارائه میدهد این عبارات را بکار میبرد؟ در مورد آموزش متوسطه نظری سیاست عمومی واگذاری تجدیدی آن تا جائیکه امکانات اجازه دهد به بخش خصوصی است. بخش خصوصی یعنی چه؟ یعنی از این تاریخ دیگر این افتخار نصیب اکثریت حکومت اکثریت حزب ایران نوین خواهد بود که با این برنامه و این برداشت دیگر طبقات پائین نتوانند دوره به اصطلاح فوق ابتدائی را طی کنند و به دانشگاه راه یابند؟ برای اینکه وقتی به بخش خصوصی و اگذار کردید شما بهتر میدانید که حداقل حقوقیکه بخش خصوصی دریافت میدارد سالیانه ۱۵۰۰ تا ۳۵۰۰ و ۴۰۰۰ تومان است و برای کسانیکه ماهیانه بیش از ۵۰۰ یا ۶۰۰ تومان دریافت نمیکنند تصور اینکه بتوان از خانوادشان حتی یک نفر را راهی دانشگاه و فرهنگ بالا بکنند مقدور نخواهد بود (چند نفر از نمایندگان اقلیت ـ آفرین ـ صحیح است).
معنی آن اینست تحصیلات در دوره متوسطه از برکت سیاست اجتماعی شما به دو نوع کاملاً متمایز تقسیم شده است یکنوع بنام مدرسهی متوسطه دولتی که موجب قهر و بیلطفی شما قرار گرفتهاند و بنا بقول خودتان خیال دارید در اولین فرصت، تا جائیکه امکانات اجازه دهد آنرا از سر خود باز کنید و به بخش خصوصی واگذار نمائید و نوع دیگر گرچه با امکانات دولتی تغذیه میشوند ولی نام مدارس خصوصی و پولی بر آن میگذارید و آن را به گروههائی که بتوانند شهریههای سال افزون آنرا بپردازند اختصاص میدهید و این مرحلهایست که سیمای آموزش و پرورش را بسوی یک آموزش طبقاتی سوق میدهد، اینکه گفتم از امکانات دولت استفاده میکنند یعنی از امکاناتی که در حقیقت اختصاص به یک طبقه خاص نمیتواند داشته باشد بلکه باید سود آن عاید همگان گردد در اینجا فقط به تذکر یک مورد اکتفا میکنم تا جائیکه همه خبر دارید تاکنون هیچ دانشسرای خصوصی در این کشور وجود ندارد پس همهی معلمها اعم از آموزگار و دبیر در دانشسراهائی تحصیل کردهاند که چه اعتبارات آن بوسیله دولت تأمین شده است.
شما آقایان محترم میدانید که سیاست دکان بقالی نیست که مردم هر روز تا عمر دارد صبح بیاید قفلش را باز کند و تا شب بنشیند ببندد و شب برود و فردا صبح هم باز با کلمه بسمالله در را باز کند سیاست که تجارت نیست این دوره هستید دوره بعد احیاناً از شما زیادتر از ما کمتر نخواهید بود حساب این را بکنید که امروز امکان مالی دارید حساب بکنید که امروز در گروهی هستید که از نظر نزاکت سیاسی باید همآهنگی نشان بدهید مگر فرزندانتان از شما نمیپرسند که برای فردای ما چه اندیشیدهاید شما هر کدامتان در سنی هستید که فرزندانتان شبها شما را در اوقات بیکاریتان مورد سؤال و جواب قرار میدهند و میپرسند این دوره انقلاب سفید معنایش این بود که تحصیل در اختصاص و در یک طبقه بخصوص باشد؟ این از برکات انقلاب است؟ این از برکات افکار مشعشع حزب اکثریت است؟ که برنامه
تنظیم کنید که دبیرستانها را به بخش خصوصی واگذار کیند (خانم مهرنوش صفینیا ـ صحیح نیست چنین کاری نشده شما که از همه چیز سررشته ندارید که راجع بهر موضوعی اظهار نظر میکنید) یعنی این جملهای که من از آموزش و پرورش در بودجه برایتان خواندم که نوشته شده در حد امکان واگذار به بخش خصوصی خواهیم کرد جمله جعلی یک مقام وزارت و مندرج در بودجه مملکتیتان بود؟ (خانم صفینیا ـ اینطور نیست بعد از دوره راهنمائی عوض میشود تبدیل میشود مدرسه راهنمائی …) بنده در بارة این جمله حرف میزنم که میگوید دبیرستانها … دوباره میخوانم جنابعالی سبب شدید که بنده موردی را که احتمالاً یادداشت نداشته باشم عنوان کنم مسئله راهنمائی را متذکر شدید مسئله راهنمائی یک مسئله بسیار بسیار مهمی است که امروز دنیا بر این برداشت حرکت میکند و یکی از آرزوها و خواستههای طبقات منور مملکت این بود که همه محصلین طوری تحصیل بکنند که پشت میزنشین باشند آن توضیح من راجع به توضیح سرکار خانم وزیر بود که در گزارششان بود و اما اشاره فرمودهاید راجع به راهنمائی میدانید که وزارت آموزش و پرورش یک قسمت راهنمائی نیز تأمین ابتدائی و متوسطه سه سال قرار داده است که تشخیص بدهد استعدادها را اولا ما اگر اشتباه نکنیم سرکار خانم فرهنگی هستند و بهتر از من میدانند گویا در سطح مملکت بالغ بر ۲۰۰۰ دبیرستان داریم (عدهای از نمایندگان ـ دبیرستان) درست است، دبیرستان، اشتباه عرض نکردم شما برای این ۲۰۰۰ دبیرستان کلاس راهنمائی میگذارید؟ (خانم صفینیا ـ بله) برای این دو هزار دبیرستان (خانم صفینیا ـ دبیرستان دوره راهنمائی ندارد) اینجا که از دبستان میآیند به دبیرستان اول باید بروند دوره راهنمائی
رئیس ـ آقای زهتاب فرد خواهش میکنم جنابعالی مطالبتان را بفرمائید بعد جواب میدهند.
زهتاب فرد ـ چون از بحث بنده خارج نبود ادامه میدهم این دو هزار دبیرستان که اسمش عوض میشود میشود راهنمائی حداقل نیازمند به دو هزار متخصص امر دارد (فرهادپور ـ بیشتر آقا) عرض کردم بنده حداقل را میگیرم همانطور که برای مدارس برنامه قبل از ظهر و بعد از ظهر دارید برای این دوره تجدید نظر شده شما هم حداقل دو هزار نفر لازم داریم در حالیکه وزارت آموزش و پرورش مدعی است تمام متخصصینی که تا بحال دوره دیده و تربیت شدهاند بیش از ۲۵۰ نفر نیستند دوم اینکه شما برای راهنمائی ابزار و آلات میخواهید کارگاه میخواهید مزرعه میخواهید اگر فرض بفرمائید شما در تهران چند کارگاه برای دوره راهنمائی داشته باشید تصور میکنید این کارگاههای مجهز را در شهرستانها هم در اختیار اینها قرار خواهید داد؟ مزارع نمونه در اختیار اینها قرار خواهید داد که اگر تشخیص دادید صدی چند اینها باید در رشته کشاورزی مطالعه کنند و درس بخوانند باندازه کافی زمین دارید و کارگاه دارید که در اختیار اینها بگذارید شما در سطح مملکت فقط ۱۵۰ دبستان حرفهای دارید با این برداشت میخواهید انقلاب آموزشی بفرمائید؟ خواهید بخشید مسیر صحبت را خودتان علاقه داشتید به اینجا بکشانید. در نتیجه به اینجا میرسیم بطوریکه در گزارش دولت آمده است بیست درصد از دانش آموزان دوره متوسطه در بخش خصوصی بقول شما مشغول تحصیل هستند یعنی در واقع ارزندهترین سرمایهها و تجربیات آموزشی بخش عمومی را در اختیار گروهی قرار دادید که فقط باین سبب از این امکانات استفاده میکنند که دارای قبولی هستند در صورتیکه حق آن بود که این امکانات در اختیار بهترین استعدادها خواه شهری، خواه روستائی، خواه با درآمد و خواه بیدرآمد قرار گیرد.
طبقاتی شدن تحصیل در مدارج بالاتر از همین تمهیدی که برای دوره متوسطه فراهم آوردهاند آشکار میگردد زیرا اگر ظرفیت پذیرش دانشگاهها و مدارس عالی تنها هشت هزار نفر در نظر بگیریم و تعداد فارغالتحصیلان دبیرستانها را در هر سال نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر بدانیم بنابراین از هر ۲۵۰ نفر هشت نفر شانس رفتن به دانشگاه را خواهد داشت در صورتیکه شما اظهار داشتهاید که بیست درصد در مدارس خصوصی درس میخوانند پس برای مثال این هشت محل دانشگاهی پنجاه نفر داوطلب که از مدرسه خصوصی بیرون آمده است وجود دارد که طبعاً به علت امتیازاتی که تنها در اختیار آنان قرار دادهاید شانس ورودشان به دانشگاه از آن دویست نفری که از مدارس مورد کم لطفی دولت بیرون آمدهاند بیشتر است.
در صورتیکه بطوریکه همه میدانیم امر آموزش و
پرورش گرچه ظاهراً به دورههای ابتدائی، متوسطه، عالی تقسیم میشود یا بقول شما ابتدائی و راهنمائی و متوسطه و عالی، ولی در حقیقت در مجموع قابل انفکاک نیست و عدالت اجتماعی و موازین انقلاب ششم بهمن که آنهم بمنظور تأمین عدالت اجتماعی و ایجاد تحرک در شئون حیاتی کشور است حکم میکند که هر گونه امکان در امر آموزش و پرورش تنها به مناسبت استعداد فرزندان این سرزمین اعطا شود و در این انتخاب وضع درآمد خانوادهها بر خلاف سیاستی که شما اختیار کردهاید عاملی برای انتخاب نباشد اشارة بوضع دوره راهنمائی کردیم که در این مورد لازم است بحثی داشته باشیم.
اولین اثر چشمگیر دوره راهنمائی شما اینست که مدرسههای خصوصی تنها بدلیل اینکه نام کلاس ششم سابق را سال اول راهنمائی گذاشتهاند بر میزان شهریههای خود که هنوز معلوم نیست بر چه اساس و معیاری تعیین میشود دست کم میزان سی درصد افزودهاند ولی حال بیائیم و در باره مفهوم این دوره راهنمائی صحبت کنیم، شما چه برنامههائی برای هدایت همان ۲۵۰ هزار فارغالتحصیل دورههای متوسطه در نظر گرفتهاید که اکنون با این دورههای راهنمائی میخواهد آنها را بسوی برنامههای خود سوق دهید.
گفتیم که هشت هزار جای تحصیل دانشگاهی دارید فرض کنیم آنها را گرچه چنین ادعائی نکردهاند تا ۲۰ هزار محل نیز افزایش دهید بقیه این ۲۵۰ هزار که تعدادی نزدیک ۲۳۰ هزار هست بکجا میخواهید هدایت کنید البته این حرف من به آن معنی نیست که همهی آن عده را به دانشگاه هدایت کنید ولی مسلم است که وظیفه دولت آنست که آنها را به شغل مفید راهنمائی کنید و این شغل مفید نمیتواند بدون عبور از یک دوره آموزشی تحقق پذیرد برای اینگونه دورههای آموزشی که باید اکثریت نسل جوان را در شرایطی قرار دهد که بتواند با کار خود برای اجتماع و برای خانواده خود مفید باشند چه کردهاید، ما گمان میکردیم که منظور از انقلاب آموزشی آنست که به اینگونه پرسشها پاسخ داده شود اگر نتوانید موجبات راهنمائی جوانان را در مدت زمانی که به آن نام دوره متوسطه را دادهاید فراهم آورید پس آنها را بچه چیز میخواهید راهنمائی کنید.
تا این مقدمات فراهم نشود دوره راهنمائی شما جز تغییر نامی برای کلاسهای ششم و هفتم و هشتم سابق و بهانهای برای افزایش بیرویه شهریه مدارس خصوصی نخواهد بود.
باید بدانیم که دوره راهنمائی که یکی از برنامههای مترقی است نیازمند سه عامل اصلی و یک عامل نهائی است و بدون در نظر گرفتن این سه عامل، یعنی فقط ترجمه بولتنهای کشورهای دیگر نمیتوان به مقاصد عالی آموزش اقتصادی و آموزشی سالم سازنده نزدیک شد این سه عامل عبارتند از:
تشخیص دهنده، هدایت کننده، عوامل تشخیص، عوامل اجرا.
اگر اشتباه نکنم در سطح مملکت در حدود ۲۰۰۰ دبیرستان داریم که ناچار باید اولا حداقل برای هر دبیرستانی چند تشخیص دهنده، یعنی چند متخصص داشته باشیم که بدون آن، ادعای اجرای این طرح به مسخره نزدیکتر است شما حداکثر بتوانید بگوئید که ۲۵۰ نفر تشخیص دهنده در اختیار دارید که آنهم قطعاً متمرکز از تهران است.
فرض کنیم بجای ۲۵۰ نفر ۲۵۰۰ نفر تربیت کردهاید و اینان مدعی شدند که از این تعداد محصلین دوره راهنمائی مثلا ۳۰۰ نفر در صنعت، ۵۰۰ نفر در کشاورزی، ۸۰۰ نفر در خدمات عمومی باشند آیا ابزار آلاتیکه بعد از تشخیص استعدادها عملا از آنها استفاده خواهند کرد در اختیار دارید، یعنی مزارع، کارگاهها، وسائل خدمات عمومی، ممکن است بفرمائید چنین امکاناتی دارید یا نه در حوزه انتخابیه کدامیک از آقایان چنین امکاناتی وجود دارد، شما میدانید بعد از اینکه به میل خودتان اینجا ردهبندی فرمودید و بعد عملا هیچگونه وسیله مطالعه در اختیار آنان قرار ندادید فردا اکثر اینان از اینجا رانده و از آنجا مانده خواهند شد و با قیافه طلبکاری دولت را در فشار قرار خواهند داد و این برنامه مطالعه شده چه عقدهها بوجود خواهد آورد؟
شما تا چند سال پیش در سطح مملکت فقط ۱۵۰ مدرسه
حرفهای داشتید آیا این دو را به این کارگاهها و مدارس حرفهای سوق خواهید داد، مدارس حرفهای در تمام شهرستانها و شهرها و حتی استانها هست، آیا این تعداد کافی است اصولا برنامهای دارید که در چه رشتههائی به چه تعداد نیاز دارید.
ما منکر اهمیت این برنامه نیستیم ولی چرا از حول حلیم به دیگ افتادهاید، بهتر بود این برنامه در دایره محدود در نقاطی که امکان پیاده کردن آنرا داشتید به مرحله عمل در میآوردید و بعد سال به سال دایره فعالیت خود را گستردهتر میکردید و آنوقت قطعاً به نتیجه مطلوبه میرسیدید والا با این برنامهای که عجولانه تدوین و ترجمه و منتشر و پیاده کردهاید بعد از چند سال مملکت و جوانان مملکت را با مشکلات زیادی روبرو خواهید کرد.
در بارة مطلب حساس دیگر یعنی پرورش، در این باره سخنها داریم و کوتاه سخن آنکه وزارت آموزش و پرورش اگر هم برای خود وظیفهای میشناسد تنها قسمت آموزش فرزندان این کشور است و در قسمت پرورش، جز پرورش جسمی آنهم بصورت فوقالعاده ناقص و غیر مفید، آنهم منحصراً در تهران و چند مرکز استان دیگر مطلقاً خویشتن را به وظیفه مهم و خطیر پرورش روحی آشنا نمیکند.
ما وزارتخانهای داریم تحت عنوان آموزش و پرورش از شما انصاف میخواهم همه شما صاحب خانواده و عائله و بچه هستید شما بمن بگوئید که آیا وزارت آموزش و پرورش جز استفاده از کلمه آموزش به وظیفه پرورش نیز مقدم بوده است؟ برنامهای دارد یا نه؟ به تحقیق با مختصر مرور به برنامه آموزش و پرورش کشور خواهیم دید آنچه از ذهن مسئولین امر نمیگذرد مسأله پرورش روحی فرزندان است و تا به این امر خطیر و مهم حیاتی توجه نشود به اصطلاح معروف در تمام رشتهها عرض میکنم که رشتهها پشم است حداکثر توجهی که هست موضوع پرورش جسم است بصورت ناقص و متمرکز در تهران و چند استان در حالیکه قصدمان از وزارت آموزش و پرورش ایجاد کارخانة آدمسازی است نمیخواهم که کارمند بسازد ما میخواهیم مغز اینها را از اول بشوید مغز اینها را سالم کنند مبانی ایمانی و اعتقادی را در اینها تقویت کند برای خیلیها این حرفها گویا یک خرده ارتجاعی تلقی شود آشفتگیهای امروزی ما ناشی از عدم توجه به مبانی ایمانی فرزندان مملکت ماست اگر شما توانستید در مملکت و مردم بخصوص در فرزندان مملکت روح ایمان و پاکی روح شرف و حیثیت روح ناموس دوستی را بیدار کنید روح وطنپرستی را بیدار کنید در تمام مراحل توفیق نصیب خواهد شد. غفلت شما سبب شده که متأسفانه در چند سال اخیر با مهرههائی روبرو میشویم که بظاهر از تحصیلات و از نظر دیدن دورههای عالی تحصیلی به مرتبه بالائی نائل شدهاند اما توخالی است اما پایة فکری ندارد پایة ایمانی ندارد اگر پایة ایمانی داشت آن شخص که میخواهد به اصطلاح خودش با دید سیاسی حکومت وقت مخالفت کنند نمیآمد چهار نفر بیگناه را با آن وضع خشونتآمیز و فجیع بکشد اسمش را بگذارد انقلاب فکری این نیست مگر اینکه بگوئیم داخل این مغز معیوب است و علیل است مسئولین امر مطلقاً خودشان را متوجه این امر نمیکنند قبول داریم که بودجه آموزش و پرورش کم است عرض کردم که کارشناسان نظری دادهاند ولی برای ما از آن مبلغ هم کمتر در نظر گرفته شده اما آنچه برای امر پرورش داخلی و روحی و جسمی فرزندان ما شده است چیست؟ نه تنها مسئولین امر در این باره غفلت کارند نه تنها مسئولین آموزش و پرورش گناهکارند اعتراف کنید که گناهکارند. فرصتی است اعتراف کنید خطاب من اینجا خطاب به شما نمایندگان اکثریت و اقلیت نیست خطاب به ملت ایران است به تمام خانوادهها است اعتراف کنید که اولیای اطفال در این امر مهم حیاتی گناه نابخشودنی مرتکب میشوند و در فکرش نیستند این تنها وظیفه پدر و مادر نیست که سینه جلو بدهد و بگوید که پسرم را بفلان مدرسه گذاشتم از بودجهام از عایداتم میزنم بهر خون دلی باشد او را میفرستم که درس بخواند این صحیح نیست که دلخوش باشیم بچه کوچکمان را در یکی از کودکستانهای عالی گذاشتهایم و پوشاک و پول توجیبی و همه چیز او را تأمین کردهایم اما از یک چیز غفلت کردهایم و آن این است که ما فقط خواستیم یک آدم متخصص بار بیاوریم نه آدم با ایمان و انسان و آدم با عاطفه و آدم معتقد به ناموس و آدم معتقد به مملکت
اگر چنین بود روزبروز با این صداهائی که گاهی بگوش میرسد و با این مسائل که گاهی میشنویم مواجه نبودیم مسئولین خانوادهها انصاف نیست من در اینجا به دولت حق میدهم همه تقصیرها متوجه دولت نیست عمده تقصیر متوجه پائین آمدن سطح معنویت طبقه جوان و خانوادههای ماست، اکثراً مشغولیاتی دارند ساعتهای دیر وقت منزل میروند و نمیدانند که آقازاده کی به خانه میآید با کی بوده آقازاده عصر کجا بوده این پول توجیبی را که میگیرد به چه مصرف میرساند این طرز پوشش یعنی چه گاهی در حیرت میمانیم سیماهائی میبینیم که نمیفهمیم دخترند یا پسرند در تعجب میمانیم که پدر و مادر اینها چگونه اجازه میدهند که اینها سر سفرهشان بنشینند آیا این شد آزادی که ما ندانیم و نفهمیم و نخواهیم بدانیم که فرزند ۱۴-۱۵-۱۶ ساله ما چگونه پوششی داشته باشد کجا برود چه پارتی تشکیل بدهد اینها را دقت نمیکنیم اینها را آزاد میگذاریم در حالیکه ما مسئولیت داریم از نظر دیگر خود وزارت آموزش و پرورش است وزارت آموزش و پرورش ندیدم و نشنیدم که لااقل هر از چندی به این دبیرستانها و دبستانها شخصیتهای صاحبنظر نه شخصیتهای متظاهر و عوام فریب و مرتجع ولی شخصیتهای روشن و مفید مملکت خواه و پایبند بفرستد و جوانهای ما را روشن به حقایق امر بکند آموزش و پرورش فقط وظیفه این نیست که برای ما یک مشت آدم تحصیلکرده تربیت کند و صاحب دیپلم و ورقه تحصیلی بار بیاورد این درست نیست این برنامه ما را به جائی نمیرساند اگر هم رسید بآنجا خواهد رسید که اروپا را رساند سیل جوانهای عاصیشان را میبینید که بچه روزی افتادند میبینید که چه مفاسدی ببار آوردند و میآورند میبینید فساد به چه مرحلهای رسیده است که حتی در مرکز قانونگذاری چه قوانین موهن و شرمآوری را عنوان میکنند و ناچارند برای اینکه میگویند این مسائل حل شده است این مسائل باید گفته شود وزارت آموزش و پرورش تمام تلاشش را میکند تا تمام جوانها به مرحلهای از کاملترین مراحل تحصیل برسند اما اگر خدای نکرده جوانان ما بیاعتقاد نسبت به مسائل مملکتی باشند بدرد نمیخورند. بیاعتقاد نسبت به مسائل مملکت و تاریخ و سنت اگر باشند این طبقه بدرد نمیخورد. اگر یک خورده غفلت شود خدای نکرده من میترسم وحشت دارم ما یک طبقهای را تربیت کنیم که ممکن است ضد کمونیست باشد اما مفهوم وطن را نمیداند ما ضد کمونیست نمیخواهیم ایران خواه میخواهیم (احسنت) ممکن است ما با یک برداشت بجائی برسیم که در این مملکت خدای نکرده افرادی بربخورند در هیئت حاکمه که اینها از نظر دید سیاسی مخالف کمونیزم باشند اما وطنخواه نباشند مملکت و تاریخ و گذشته افتخارآمیز ما نیازمند به تربیت معلم دارد که بر مبانی محکم اسلام و بر تاریخ کهن این ملت متکی باشد (احسنت) نسبت به این مسائل تا چه حد فرزندان ما را وزارت آموزش وپرورش آشنا میکند تا چه حدود این ملاحظات در سطح بالا مورد توجه قرار میگیرد این سئوالی است که طبقات علاقمند به خانوادهها طبقات علاقمند به حیثیت خانوادهها و آینده مملکت از خود میپرسند. میدانید در گذشتههای نزدیک این مملکت در یک رژیم فئودالیزمی بود اکثریت مردم در فقر و فاقه بودند اما دو چیز داشتند که حساب آن دو چیز را با حساب هیئت حاکمه قاطی نمیکردند و آن مسئله مذهب و مملکت بود در تمام این حوادث مدافعین شجاع و مرزداران دلیر این مملکت آن عده از کسانی بودند که در اجتماع از بزرگترین محرومیتها نصیب برده بودند اما وقتی که مملکت تهدید میشد اینها میفهمیدند که ناموسشان، معتقداتشان و ملتشان و مملکتشان مورد تهدید است، باید نسل فردا را با علم و دانش روز ولی بر مبنای چنین زمینة محکم و ایمانی ملی بار بیاوریم (احسنت) در آموزش و پرورش حزب ایران نوین تا چه حد در این مورد مقدم بوده من نمیدانم شاید برای بعضیها این بحث که پیش آوردم یک بحث سنگین تلقی شود غیر لازم تلقی شود انشاءالله در این مجلس نیست و اگر خندههائی ضمن صحبت من با هم میکنند راجع به موضوع دیگری است که همینقدر میتوانم اظهار تأسف کنم به این مطالب توجه کنند. انشاءالله به طرز تفکر من نمیخندند اگر هم بخندند من افتخار میکنم، مسأله آموزش و پرورش مسئله مهمی است ارتباط مستقیم با یکایک خانوادههای شما و افراد خانواده شما دارد در
این امر هیچگونه گذشت جایز نیست برداشت فرهنگی برداشت در سطح بالا برداشت فرهنگی و آموزشی ما در سطح مملکت ما برداشت علیلی است و مسئولین امر به نقص امر برداشت با صداقت تمام اعتراف دارند برداشت امروزی تغییراتی که حزب حاکم از نظر کلاسی از شش ابتدائی و بعد که راهنمائی میرود بطوریکه به عرضتان رساندم اگر مفید هم باشد فعلا در سطح مملکت غیر عملی است. برداشتی را برداشتیم که فردا مقدمات یک آشفتگی دیگر یک نارضایی دیگر و یک تورم دیگر برای مراجعه به دستگاههای دولتی برای ما بوجود میآورد در امر تربیت جسم موضوع به نظر من خیلی ساده است واقعاً اعتقاد من است که ساده است آن روزی که مملکت بودجه به این سطح نداشت آموزش و پرورش در سطح ممـلکت یک وضع آبرومتدتری داشت. ما وقتی در کلاسهای ۳-۴ ابتدائی بودیم هفتهای یکبار معلمین ما را میبردند گردش کوه و بازی فوتبال در هوای آزاد امروز هیچ هزینهای ندارد امروز شما میتوانید برنامهای تنظیم کنید که جوانها را قدری راه ببرید خیلی آنان را بیحال بار نیاوریم آموزش پرورش جسمی را محدود به یک عده بخصوص نکنید ورزش باید عمومیت پیدا کند نه با تحمیل بودجه بلکه با یک ابتکاراتی که نیاز به تحمیل بودجه نباشد بعنوان مثال هم اکنون که حرف میزنم فکری از ذهنم گذشت فکر کردم اگر روزگاری روزی مسئول یک استان باشم این پیشنهاد را عملی میکنم بعنوان مثال ما در تهران بیش از پنج هزار قطعه زمین بیش از دو هزار متر داریم که صاحب آن آنرا بدون استفاده انداخته که هر وقت قیمتش سر به جهنم زد زمین را بفروشد شهرداری یک شرحی به مالک زمین بنویسد که شما یک زمین پنج هزار متری در فلان نقطه دارید این زمین را اگر تا ۶ ماه ساختمان کنید حرفی نیست اگر ساختمان نکنید باید این زمین را در اختیار ما بگذارید یک مقدار اسباب بازی کودکان برای کودکان سن پائین یا یک مقدار اسباب و وسائل ورزشی برای محصلین در آن زمینهای پنج هزار ـ شش هزار متری با بودجه بسیار ناچیز نزدیک دبیرستانها و دبستانها تأمین بکنید و بودجه آن را از مردم بگیرید و همه استقبال میکنند و هر وقت مالک خواست زمین را بسازد سه ماه قبل چهار ماه قبل به شهرداری اعلام میکند شهرداری بساطش را جمع میکند این نه خرج دارد نه تابلو زدن میخواهد و نه یک چیز غیر عملی است مورد دیگر مثال دیگر ما میتوانیم از این زمینهای ورزشی بصورت هفتگی ما بین مدارس به اصطلاح آزاد بگذاریم بیایند از آنجا استفاده کنند چون این زمینهائی که داریم برای ورزشکاران متخصص و حرفهای در اختیار آنهاست یک لحظه تأمل بفرمائید خواهید دید هر کدام چند تا سراغ دارید اکثر مدارس بخشهای خصوصی که سالانه ۱۵۰۰-۲۰۰۰ تومان پول میگیرند متأسفانه فاقد یک زمین ۱۰۰۰ متری هستند آموزش و پرورش دقت کند من بعد هر بخش خصوصی هر مؤسسهای خواست تشکیلاتی بوجود بیاورد حداقل برای پیاده رفتن چهار تا بچه و بازی کردن چهار تا بچه ۱۰۰۰ متر زمین را جزو شرایط قرار دهد در حالی که اینها یک جنبة تجارتی را در نظر میگیرند چند اتاق چند طبقهای راه میاندازند چند حسابدار آموزش و پرورش را با حسابهای دیگری که به هیأت حاکمه دارند به آنجا دعوت میکنید با تبلیغی که میکنند مؤسسه اقتصادی بزرگ نه تربیتی برای خودشان بوجود میآورند و این یک برداشت ناقص آموزشی است …
رئیس ـ آقای زهتاب فرد از صحبتهای شما خیلی باقیمانده است؟
زهتاب فرد ـ بله.
رئیس ـ ممکن است بقیه را در جلسه فردا بفرمائید.
زهتاب فرد ـ بسیار خوب مانعی ندارد.
رئیس ـ آقای دکتر آموزگار بفرمائید.
دکتر آموزگار (وزیر دارائی) ـ جناب آقی رحیم زهتاب فرد ضمن بیاناتی که با لهجه بسیار شیرین خودشان ایراد فرمودند نسبت به اینجانب اظهار لطف و سپاس خاصی فرمودند که چنین حس احترام متقابلی در نهاد من نسبت به ایشان نهفته است (احسنت) ولی با کمال تأسف به ارقامی استناد کردند که صحیح نیست و از لابلای صفحات بودجه با قرائت ارقام نتیجهگیری کردند که منطقی نبود و اظهاراتی در امور مالی و اقتصادی نمودند که اگر طبق نظر ایشان که خدا کند نظر حزب ایشان باشد پیروی شود مملکت با رکود مواجه خواهد شد (صحیح است) با
اجازه جناب آقای رئیس بطور اختصار به این مطالب پاسخ میدهم جناب ایشان فرمودند رئیس درائی آمل و رودبار مالیات کشاورزی ۵% اضافه بر سال گذشته وصول کردند و از طرف وزارت دارائی مورد توبیخ قرار گرفتند که چرا به ۲۰% نرسید از کاشفی معاون وزارت دارائی خواستم که بلافاصله جلسه را ترک کند و تلفنی با رئیس دارائی رودبار و آمل تماس بگیرد و به آمار موجود در مراکز مراجعه کند متأسفانه مالیات کشاورزی وصولی شهرستان آمل در سال جاری برابر ده ماهه سال پیش متجاوز از ۵۰% کمتر از سال گذشته است و حتی جمع وصولی ده ماهه شهرستان آمل از تمام مأخذ مالیاتی هفده میلیون ریال در مقابل بیست میلیون ریال وصولی سال گذشته بوده بنابراین در حضور نماینده محترم از جناب رئیس محترم تقاضا دارد استناد به ارقامی که فرمودند ارائه دهند تا من سیه چرده سیه چردهتر شوم با اینکه سیه روی شود هر که در او غش باشد (احسنت) جناب ایشان که مطالبی را شاید نارسا بگوششان رساندهاند اجازه بفرمائید بگویم که مطلب ۵% و ۲۰% چیست؟ سازمان بازرسی شاهنشاهی نامهای به وزارت دارائی نوشت که رئیس دارائی آمل چون در چهار ماهه سال جاری نسبت به چهار ماهه سال ۱۳۴۹، ۵% اضافه وصولی دارد که تشویق شود در موقعیکه این نامه بدست ما رسید ماه ششم سال بود دستور رسیدگی دادم متأسفانه درماه ششم سال ایشان بیش از ۲% کسری نسبت به سال گذشته داشت پاسخ بازرسی شاهنشاهی را دادم که اولا مقایسه چهار ماه با چهار ماه صحیح نیست باید مقایسه سال به سال انجام گیرد مقایسه ۶ ماهه دارائی نشان میدهد که نه تنها ۵% اضافه وصولی نداشته بلکه ۲% هم کاهش دارد بنابراین مستوجب تشویق نیست به اضافه اعتقاد خودم این است که مملکتی که به اعتقاد ایشان با خدمات شرکت ملی نفت ۷۰۰ میلیون اضافه درآمد پیدا کرده مالیات آن باید حدود ۱۵% تا ۲۰% اضافه داشته باشد بنابراین اگر من مأموری را بفرض ۵% اضافه وصولی داشته تشویق کنم پس آن شخصی که ۲۰% اضافه وصولی داشته چه کنم بنابراین تشویق وزارت دارائی به این آسانی نیست (احسنت) این مطلب بعرض رهبر عالیقدر مملکت رسید و عرایض وزارت دارائی را تأیید فرمودند بنابراین جناب زهتاب فرد مسأله ۲۰% و ۵% که نارسا خدمتتان گفتهاند حقیقتش این بود که عرض کردم (زهتاب فرد ـ پس تأیید کردید که نسبت به آن چهار ماه است) فرمودید مالیات کشاورزی عرض کردم که ارقام را بیاورید که من سیهچرده سیهچردهتر شوم جنابعالی میفرمائید با وجدان خودتان کنکاش کنید که هم در انتقاداتی که کردید و در تعریفهایی که کردید آیا منصفانه بوده یا نه؟ اما راجع به درآمد نفت فرمودید برداشت از سرمایه ملی عملی خطا است در کجای دنیا حبس سرمایه مجاز است؟ مفهوم توسعه یعنی بهرهبرداری از سرمایه توسط نیروی انسانی ماهر برای بهبود وضع زندگی مردم (آفرین) آیا جنابعالی میدانید در سال دو هزار میلادی ۵۰ درصد انرژی دنیا با نیروی اتمی تأمین خواهد شد آیا نظر جنابعالی این است که منابع نفتی ایران محبوس بماند تا دیگر دنیا به این منابع نفتی احتیاج نداشته باشد آنچه دولت در ۷ سال گذشته انجام داد تبدیل این سرمایه بنوع دیگری از سرمایه ملی است یعنی با منابع درآمد نفت سدها ساخته شد کارخانهها ساخته شد لولههای نفت و گاز احداث شد آیا اینها به نظر جنابعالی سرمایه ملی نیست؟ آیا جنابعالی استحضار ندارید که ۸۰ درصد درآمد نفت صرف برنامههای عمرانی میشود؟ و برنامههای عمرانی این مملکت سرمایههای ملی این مملکت هستند (احسنت) جنابعالی اشاره فرمودید که ارقام بودجه نشان میدهد که متجاوز از ۶ میلیارد تومان مالیات غیر مستقیم وصول خواهد شد و سه میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان مالیات مستقیم ارقام صحیح است از بودجه خواندید ولی متأسفانه نتیجهگیری صحیح و منطقی و معقول نبود با عرض معذرت توجه بفرمائید به ارقام مشابه به مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم در ۷ سال پیش که این دولت تصدی امور مملکت را بعهده گرفت در ۷ سال پیش نسبت مالیات مستقیم و غیر مستقیم یک به سه و نیم بود یعنی در مقابل یک ریال مالیات مستقیم ۳/۵ ریال
مالیات غیر مستقیم گرفته میشد ارقام ۶ میلیارد و سه میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان حالا نسبت یک به ۱/۸ است یعنی بار را از مالیات غیر مستقیم از دوش مردمی که شما مدافع آنها هستید برداشتیم و از ثروتمندان گرفتیم بجای اینکه اشاره کوچکی به خدمات وزارت دارائی بکنید عمل چند کارمند را در نقاط دور افتاده در مقابل ۱۲۰۰۰ خدمتگزار صدیق و جوان وزارت دارائی زیر ذرهبین میگذارید و بقیه خدمات را نادیده میگیرید آیا این منصفانه است به وجدان خودتان واگذار میکنم. مطلب دیگری که فرمودید راجع به معافیتهائی است که دولت در قانون مالیات بر درآمد به بخش خصوصی داده و به دنبال آن است که بخش خصوصی را تقویت بکند جناب زهتاب فرد میدانید که جمعیت کشور ما۲/۵ تا ۳ درصد در سال اضافه میشود و این رقم ۸۰۰ هزار نفر در سال است همانطور که اطلاع دارید در حدود ۳۰۰ هزار نفر به بازار کار وارد میشوند در برنامه ۵ ساله در حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار تا یک میلیون و ۸۰۰ هزار شغل جدید باید ایجاد شود دولت زیر پرداخت حقوق ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار کارمند وامانده انتظار داشتند ایجاد شغل برای یک میلیون و نیم نفر هم توسط دولت انجام شود؟ این معافیتها برای آن بوده که مردم مانند سالهای پیش از تصدی این دولت سرمایهها را خارج نکند آنچه شما اشاره فرمودید که افرادی آمدند و سرمایههائی از بانک گرفتند و بردند و نتوانستند پرداخت کنند تا اینکه امروز بانک ملی ۶ کارخانه را مجبور به اداره کردن شده است استدعا دارم رجوع بفرمائید و ببینید در کدام دولت بوده که این پولها داده شد و کدام دولت است که دارد این پولها را بزور پس میگیرد عرض دیگری ندارم مجدداً از محبتی که نسبت به شخص من کردید تشکر میکنم (احسنت)
۴- تعیین موقع و دستور جلسة بعد ـ ختم جلسه
رئیس ـ با اجازه خانمها و آقایان جلسه امشب را ختم میکنیم جلسه آینده به ساعت ۹ صبح فردا موکول میشود دستور ادامه بحث در کلیات گزارش یک شوری بودجه سال ۱۳۵۱ کل کشور میباشد.
(ساعت هشت بعدازظهر جلسه ختم شد)
رئیس مجلس شورای ملی ـ عبدالله ریاضی