محتشم کاشانی (غزلیات)/شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان) از محتشم کاشانی |
' |
شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان افتاده دل از پرده برون از تو چه پنهان هرچند چو فانوس به دل پرده کشیدم پوشیده نشد سوز درون از تو چه پنهان تا مهر گیاه خط سبزت شده پیدا مهر دل من گشته فزون از تو چه پنهان سرگرمیم از عشق تو بر عاقل و جاهل روشن شده از داغ جنون از تو چه پنهان دل کرد بسی کوشش و ننهفت ز مردم افسانهی عشقم به فسون از تو چه پنهان تا کرده رقیب آرزوی بادهی لعلت هستیم بهم در پی خون از تو چه پنهان رازی که دل محتشم از خلق نهان داشت بر جمله عیان گشت کنون از تو چه پنهان