محتشم کاشانی (غزلیات)/منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۴۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم)
از محتشم کاشانی
'


منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم لقبم شه گدایان که گدای پادشاهم شده راست کار بختم ز فلک که کرده مایل به سجود سربلندی ز بتان کج کلاهم لب خواهشم مجنبان که تمام آرزویم به تو در طمع نیفتم ز تو هم تو را نخواهم فلک از برای جورم همه عمر داشت زنده چه شد ارتو نیز داری قدری دگر نگاهم به غضب نگاه کردی و دگر نگه نکردی نگهی دگر خدا را که خراب آن نگاهم ز سیاست تو گشتم به گناه اگرچه قایل به طریق مجرمانم نکشی که بی‌گناهم شه محتشم کش من چو کمان رنجشم را به ستیزه سخت کردی حذر از خدنگ آهم