محتشم کاشانی (غزلیات)/دور بر بسترم از هجر تو رنجور انداخت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۴۶ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (دور بر بسترم از هجر تو رنجور انداخت)
از محتشم کاشانی
'


دور بر بسترم از هجر تو رنجور انداخت چشم زخم عجبی از تو مرا دورانداخت من که سر خوش نشدم از می صد خمخانه به یکی ساغرم آن نرگس مخمور انداخت آن که در کشتن من دست اجل بست به چوب ناوکی بود که آن بازوی پرزور انداخت رنج را از تن مایل به اجل دور افکند مژده‌ی پرسش او بس که به دل شور انداخت ساخت بر گنج حیات دو جهانم گنجور به عیادت چو گذر بر من رنجور انداخت از دل جن و بشر شعله‌ی غیرت سر زد از گذاری که سلیمان به سر مور انداخت کلبه‌ی محتشم از غرفه‌ی مه برد سبق تا بر او پرتوی آن طلعت پرنور انداخت