محتشم کاشانی (غزلیات)/امشب ای شمع طرب دوست که همخانهی توست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (امشب ای شمع طرب دوست که همخانهی توست) از محتشم کاشانی |
' |
امشب ای شمع طرب دوست که همخانهی توست هجر بال و پرما بسته که پروانهی توست من گلافشان کاشانه خویشم بسرشک که بخار مژهی جاروب کش خانهی توست من خود از عشق تو مجنون کهن سلسلهام که ز نو شهر بهم برزده دیوانهی توست دل ویران من ای گنج طرب رفته به باد دل آباد که ویران شده ویرانهی توست من ز بزمت شده از بادیه پیمایانم باده پیما که در آن بزم به پیمانهی توست مکن ز افسانه غم رفته به خواب اجلم تا ز سر خواب که بیرون کن افسانهی توست محتشم حیف که شد مونس غیر آن دلدار که انیس دل و جان من و جانانهی توست