محتشم کاشانی (غزلیات)/ناله چندان ز دلم راه فلک دوش گرفت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (غزلیات) (ناله چندان ز دلم راه فلک دوش گرفت) از محتشم کاشانی |
' |
ناله چندان ز دلم راه فلک دوش گرفت که مذن سحر از نالهی من گوش گرفت عرش آن بار گران را سبک از دوش انداخت خاک بیباک دلیر آمد و بر دوش گرفت کرد ساقی قدحی پر که کسش گرد نگشت آخر آن رطل گران رند قدح نوش گرفت آتشی کز همهی ظاهر نظران پنهان بود دیگ سودای من از شعلهی آن جوش گرفت بادهی عشق از آن پیش که ریزند به جام آتش نشهی آن در من مدهوش گرفت سر نا گفتنی عشق فضولی میگفت عقل صدباره به دندان لب خاموش گرفت هرکس آورد به کف دامن سروی ز هوس محتشم دامن آن سرو قباپوش گرفت