محتشم کاشانی (غزلیات)/با رقیب آمد و این غمکده را در زد و رفت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۱ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات) (با رقیب آمد و این غمکده را در زد و رفت)
از محتشم کاشانی
'


با رقیب آمد و این غمکده را در زد و رفت در نزد آتش غیرت به دلم در زد و رفت جست برقی و به جان طمع آتش زد و سوخت دی که ساغر زده از کلبه‌ی من سر زد و رفت آتشی سر زد و شدشمع طرب خانه‌ی دل مرغ جان آمد و گرد سر او پر زد و رفت میزد او خود در صحبت چو من از بی‌صبری در تکلیف زدم بر در دیگر زد و رفت خواستم در سر مستی شومش دامن‌گیر ناگهان سر زد و دامن به میان بر زد و رفت آن که ساغر زده از مجلس غیر آمده بود وه که در مجلس ما سنگ به ساغر زد و رفت آشکارا به رخ خاکی من پای نهاد سکه‌ی مهر من غم زده بر زر زد و رفت ملتفت گرچه به سمبل شدن صید نشد ناوک افکند و دوید از پی و خنجر زد و رفت گفتمش مرغ دلم راست به پا رشته‌ی دراز گرهی بر سر آن زلف معنبر زد و رفت داغدار تو چنان ساخت که سوزش نرود زان تعافل که برین سوخته اختر زد و رفت این ابتر بود که نامد دگر آن آفت جان که ره محتشم بی دل ابتر زد و رفت