هاتف اصفهانی (غزلیات)/روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی
نسخهٔ تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۱۰ توسط Pedram.salehpoor (گفتگو | مشارکتها)
' | هاتف اصفهانی (غزلیات) (روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی) از هاتف اصفهانی |
' |
روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی چارهی درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد اگر از کار فرو بستهی من عقده گشایی هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی که گذارد که به خلوتگه آن شاه برآیم من که در کوچهی او ره ندهندم به گدایی ربط ما و تو نهان تا به کی از بیم رقیبان گو بداند همه کس ما ز توییم و تو ز مایی بستهی کاکل و زلف تو بود هاتف و خواهد نه از آن قید خلاصی نه ازین دام رهایی