خاقانی (غزلیات)/چشم ما بر دوخت عشق و پردهی ما بردرید
نسخهٔ تاریخ ۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۰ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | خاقانی (غزلیات) (چشم ما بر دوخت عشق و پردهی ما بردرید) از خاقانی |
' |
چشم ما بر دوخت عشق و پردهی ما بردرید | از در ما چون درآمد دل ز روزن برپرید | |
گرچه راه دل زند زین گام نتوان بازگشت | ورچه قصد جان کند زین قدر نتوان دررمید | |
پای دار ای دل که جانان دست غارت برگشاد | جان سپار ای تن که سلطان تیغ غیرت برکشید | |
با چنین شوری که ناگه خاست نتوان خوش نشست | با چنین کاری که در جنبید نتوان آرمید | |
بر سر ایام ما عشقش کلاه اکنون نهاد | بر قد امید ما مهرش قبا اکنون برید | |
اندرین خمخانه صافی از پی درد است و ما | درد پر خوردیم اکنون صاف میباید مزید | |
در خراباتی که صاحب درد او جانهای ماست | مایی ما نیست گشت و اوئی او ناپدید | |
گوشمالی داد ما را عشق او کز بیم آن | چشم خاقانی به خاقانی نیارد باز دید |