سعدی (باب ششم در قناعت)
نسخهٔ تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۴۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها)
' | سعدی (باب ششم در قناعت) از سعدی |
' |
- خدا را ندانست و طاعت نکرد
- مرا حاجیی شانهی عاج داد
- یکی پر طمع پیش خوارزمشاه
- یکی را تب آمد ز صاحبدلان
- چه آوردم از بصره دانی عجب
- شکم صوفیی را زبون کرد و فرج
- یکی نیشکر داشت در طیفری
- یکی را ز مردان روشن ضمیر
- یکی نان خورش جز پیازی نداشت
- یکی گربه در خانهی زال بود
- یکی طفل دندان برآورده بود
- شنیدم که صاحبدلی نیکمرد
- یکی سلطنت ران صاحب شکوه
- کمال است در نفس مرد کریم
- شنیدم ز پیران شیرین سخن