سعدی (غزلیات)/نه آن شبست که کس در میان ما گنجد
' | سعدی (غزلیات) (نه آن شبست که کس در میان ما گنجد) از سعدی |
' |
نه آن شبست که کس در میان ما گنجد به خاک پایت اگر ذره در هوا گنجد کلاه ناز و تکبر بنه کمر بگشای که چون تو سرو ندیدم که در قبا گنجد ز من حکایت هجران مپرس در شب وصل عتاب کیست که در خلوت رضا گنجد مرا شکر منه و گل مریز در مجلس میان خسرو و شیرین شکر کجا گنجد چو شور عشق درآمد قرار عقل نماند درون مملکتی چون دو پادشا گنجد نماند در سر سعدی ز بانگ رود و سرود مجال آن که دگر پند پارسا گنجد